داریوش شکوف: «چه کسی پاسخ وحشیگریها و خفقان ۳۰ساله را میدهد؟»
۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبهخشونتی که حکومتهای سرکوبگر برای خفه ساختن صدای منتقدان و دگراندیشان به کار میگیرند، با فیلم "ایران ¬ زندان" توسط داریوش شکوف در تاریخ سینما ثبت میشود. حدود نیمی از فیلم دربرگیرنده صحنههای بازجویی و شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی است. پیش از این، خاطرات زندانیان سیاسی تصویرهایی از خشونت بیانتهایی را که دستگاه سرکوب به کار میگیرد، با خوانندگان در میان نهادهاند. اینک فیلم "ایران ¬ زندان" درصدد است تا با ثبت این تصویرها در دنیای سینما، چهره مبارز و دردمند مردم ایران را به افکار عمومی جهان بشناساند.
دویچه وله: آقای شکوف، من در اینترنت موفق به دیدن حدود هشت دقیقه از آخرین فیلم شما، فیلم ۸۰ دقیقهای "ایران - زندان" شدم. این هشت دقیقه، صحنههای شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی را نشان میدهد. آیا همهی فیلم در زندان و شکنجهگاه میگذرد؟
داریوش شکوف: حدود ۴۰ دقیقهی فیلم خارج از زندان و ۳۷ دقیقهی آن نیز در داخل زندان میگذرد. صحنههای خارج از زندان، نوع دستگیری، بازجویی یا تعقیب کسانی است که بعداً آنها را در زندان میبینیم.
چرا تصمیم به ساختن این فیلم گرفتید؟
من یکی از وظایف اصلی هنرمند را این میدانم که در خدمت جامعهاش باشد. یکی از اصول اولیه و یکی از لازمههای هنر این است؛ نه این که هنر فقط به سیاست، جامعه یا مردم ربط داشته باشد، ولی این هم باید باشد. هنرمند باید حتما با مردماش قدم بردارد تا اصلاً بتواند فکر عالیه داشته باشد.
در شرایط امروز ایران، به خصوص در ۳۰ سال اخیر، تمام توجه جهان روی مشکلات اتمی ایران متمرکز بوده و هیچکس به این مسئله نپرداخته است که مردم ایران در چه شرایطی دارند زندگی میکنند. تا کنون هیچ هنرمندی، هیچ کارگردانی، چه در خارج از ایران و چه در داخل ایران به این زاویه فکر نکرده که در عرض این ۳۰ سال چه به مردم ایران گذشته است. هنرمندان داخل را میتوانم بفهمم که اصلا اجازهی چنین کاری را ندارند یا اگر هم انجام شود، کار آخر زندگیشان خواهد بود.
حتی بعد از انتخابات ریاست جمهوری که تقلب آشکار جهانی است، صدها نفر کشته شدهاند و هزاران نفر زندان رفتهاند، باز هم نمیبینیم که یک نفر حرف مردم ایران را بزند. در خارج از کشور که دیگر اجازهی کار کردن هست.
یا آنهایی که از داخل ایران فرار کردهاند و به خارج از کشور آمدهاند، با پولهای زیاد داخل کشور هم آمدهاند و هنوز با حمایت داخل دارند در خارج از کشور کار میکنند، میتوانند افکار عمومی جهان را متوجه وضعیت مردم ایران بکنند و یادآوری کنند که اصلا مشکل، مشکل اتم و بنزین و نفت نیست؛ خلقی را در دنیا دارند تاراج میکنند و میکشند.
به نظر من، این وظیفهی اولیهی هر هنرمند و هر کارگردانی است که این زاویهی دید را روشن کند. من این را وظیفهی اصلی خودم دانستم و با حمایت بیش از ۲۰۰ نفر انسانهای شریف، محکم، صادق و باایمان، توانستیم در عرض شش ماه اخیراین فیلم را تمام کنیم. دو فیلم بوده که یکی از آنها همین فیلم است. در امریکا هم نشان داده شده، ولی کامل آن دو هفتهی دیگر آمادهی اکران خواهد بود.
اشاره کردید که برایتان مهم است، افکار عمومی جهان بدانند در ایران چه میگذرد. میتوانیم نتیجه بگیریم که مخاطبان اصلی شما در این فیلم، افکار عمومی دنیا است؟
صددرصد! ایرانیان شریفمان در خود ایران که دارند جان میدهند. آنها خودشان همه چیز را میدانند. آنها که در جنگاند و جلوی گلوله میایستند. این افراد – نمیخواهم بگویم ناشریف − با مقصود و باغرض، دولتمردان و دولتزنان بزرگ دنیا که ۳۰ سال است مخاطب دستاندرکاران برنامه اتمی و مؤسسههای نفتی کشور ایران هستند، باید به خود بیایند. باید بدانند که ایرانیها احمق نیستند. این نژاد، نژاد شریف و نژاد پیشرفتهای است، انسانهای فوقالعاده در درون آنها وجود دارند و این فحاشی به یک ملت است که هیچوقت در مورد وحشیانهترین شرایط زندگیای که داشتهاند، صحبت نشده است.
نه اوباما، نه مرکل، نه سارکوزی، نه افرادی که دست به سینه میگذارند و دم از آزادی میزنند، هیچکدام توجه ندارند، ما موردمان اصلا مسئلهی هستهای نیست. آمدیم و مسئلهی هستهای فردا حل شد. چه کسی میخواهد پاسخ این همه کشتار را در ایران بدهد؟ چه کسی میخواهد جواب این شرایط خفقان و وحشیگریای که ۳۰ سال در ایران بوده است را بدهد؟ تمام شد؟ آقای اوباما با آقای احمدینژاد بنشیند سر یک میز؟! چگونه میتوانند به ملت ایران نگاه کنند؟ دولتها اصلا چگونه میتوانند با چنین فاجعهای به اسم دولت، رابطه داشته باشند؟ ما در دوران مغول هم چنین شرایطی را نداشتیم. بالاخره قبل از این که مغولها به ایران حمله کنند، چند بار نامه نوشته شد.
با چه بیشرمی، دولتمردان و دولتزنان دنیا میخواهند با ایران دیالوگ داشته باشند؟ مسلم است که من این فیلم را برای آنان ساختهام.
عجیبتر از همه این است که بعد از ساختن این فیلم، آدمهای باغرض، بامقصود و بدون فرهنگ و بدون تمدن ایرانی خودمان که از آنها پرداخت شده و تحت تاثیر آنها در خارج از کشور کار میکنند و با آنها هنوز در رابطه هستند، با من تماس گرفتهاند که، «ما این همه درد، این همه فاجعه و این همه خشونت را چگونه تحمل کنیم؟ شما چطور میتوانی چنین چیزی را بسازی؟ چطور نمیتوانی زیبایی و افکار انسانی از احمدینژاد را حتی اگر یک ثانیه هم هست، نشان بدهی؟ چطور نمیتوانی نشان بدهی که بسیجی هم دل دارد؟ چطور نمیتوانی نشان بدهی که خامنهای میتواند یک ثانیه انسان باشد؟»
این دیگر واقعا آخرین زاویهی بیتمدنی است که کسی بیاید و بعد از همهی اتفاقاتی که افتاده، در ارتباط با ساختن فیلمی که فقط خواسته شرایط حیوانیای را که در کشور میگذرد لخت و آشکار کند، باز هم به خاطر دیالوگ برقرار کردن با چنین کشوری، از یک هنرمند چنین انتظاری داشته باشند. این دیگر واقعا ته…ته… تمام بیانصافیها است.
من اینها را، البته شاید از سوی ۱۰درصد از بینندگان شنیدهام. ۹۰درصد مردم برخورد دیگری داشتهاند. این فیلم در یوتیوب حدود ۲/۵میلیون بار کلیک شده است و تمام صحبتها اکثرا در این جهت بوده که اصلا چطوری چنین فیلمی ساخته شده است و از من حمایت کردهاند. من به همهی آنها مدیونام. به همهی افرادی که با من همفکر بودهاند یا از این کار به عنوان یک کار اساسی که روند سیاسی یک دولت فوقالعاده غیرمردمی و وحشی را نشان داده است حمایت کردهاند، مدیونام. من از همهی آنها متشکرم. به نظر من، با کمک همین حرکات فرهنگی آزاد میتوان به جایی رسید و افشا کرد.
آقای شکوف، معمولا صحنهی کوتاهی از شکنجه هم در ذهن مینشیند، صحنههایی که از فیلمهای تاریخ سینما میشناسیم. چرا فکر کردید بخش زیادی از فیلم را به خشونت واقعا شوکآور اختصاص بدهید؟
متاسفم؛ من این را خودم هم میگویم. من هم فیلم را بیش از ۱۰ دقیقه نمیتوانم تحمل کنم. فیلمی فوقالعاده تلخ، فیلمی فوقالعاده خشن است. من نمیتوانم از هیچ کسی انتظار داشته باشم، برود بلیط بخرد و چنین فیلمی را ببیند. اما تنها اهمیتی که این فیلم میتواند داشته باشد، این است که بدین ترتیب آرشیوی از افشاگری شرایط زندان و زندانیان سیاسی در ایران به وجود میآید.
چرا این طور است؟ من مجبور بودم از اشخاص مختلفی در راه و روند فکری مختلفشان فیلمی را بگیرم و نوع رفتارها با آنها را نشان بدهم. تمام کسانی که ضد این رژیم هستند، کسانی که ۳۰ سال صادقانه در مقابل این رژیم ایستادند؛ حتی مجاهدین، کسانی که من شاید هیچگونه تطابق فکریای با آنها نداشته باشم، اما رفتار با تمام آنها را نشان دادهام.
قصد من این بود که رفتار با همه کامل مشاهده شود؛ مهم نیست چه کسی، با چه زاویهای، چه نوع کاری را کرده است. با تمام اینها دارند یک عمل وحشیانه را انجام میدهند و این خفقان دستهجمعی است. حتی برای جوانی که به هیچ حزبی وابستگی ندارد و فقط به خاطر آزادی و داشتن رفاه بیشتر به خیابان رفته و برای آزادی دست زده است.
این فیلم فقط چنین عمل وحشیانهای را که چه آدم بخواهد و چه نخواهد فوقالعاده خشن است، نشان میدهد. ولی دلیل من این نبوده که بخواهم خشونت را نشان بدهم، بلکه فقط خواستهام حقیقت را نشان بدهم. حقیقت در این شرایط خشن است. حقیقت ایران متاسفانه این خشونت را دارد. متاسفم که این فیلم شاید تلخترین فیلم تاریخ سینما باشد، ولی باید اینگونه بیرون میآمد. چون نمیخواستم از زاویهی حقیقت دور شوم.
اما زاویهی حقیقت از دید خیلیها اینطور نیست؛ میگویند در زندانهای ایران با مردم اینگونه رفتار نمیکنند. حرفهای زیادی شنیدهام که از ساخت فیلم و تمدن سینما آنقدر دور است که باید به آن خندید. ولی مهم نیست. کسانی هم که این حرفها را میزنند، متوجه نیستند که اصلا این یک فیلم است و شاید به ایران هم ربطی نداشته باشد. عین این کارها را روسها یا چینیها هم انجام میدهند. عین این کارها را تمام دیکتاتورهای وحشی دنیا دارند با مردمشان انجام میدهند.
این فیلم قرار بوده این آگاهی را برای تمام دولتهایی که همه چیز را میدانند و برای ملتهایی که هیچ چیزی را نمیدانند، به وجود بیاورد که این شرایط موجود است. اگر شما هم میدانید و کاری نکردهاید، کافی است. به خودتان بیایید و بدانید مردم احمق نیستند. بالاخره یک جایی این وحشیگریها نشان داده میشود. با تمدن، خیلی بهتر میتوانید تمام جوامع دنیا را با حالت فرهنگیتر به طرف تمدن بهتر سوق بدهید.
وقتی فیلم را میدیدم، این سؤال برایم پیش آمد که بر هنرپیشهها چه میگذرد؟ هنرپیشههایی که نقش بازجو یا زندانی را دارند. شما از خودتان گفتید و این که برایتان سخت است مدت طولانیای از صحنههای شکنجه و بدرفتاریها در زندان را ببینید. ممکن است در مورد هنرپیشهها هم توضیحی بدهید؟
سؤال خیلی جالبی است. برای این که ۸۰ درصد افرادی که در این فیلم بازی کردند، در زندان بودهاند و خود آنها این شرایط را دیده بودند. وقتی میخواستند این اعمال را انجام بدهند، بعد از تمام شدن هر صحنه، من مجبور بودم حداقل تا ۱۵−۱۰ دقیقه استراحت بدهم. چون کاملا از نظر روحی ازهم پاشیده میشدند، چه آنهایی که باید شکنجه میشدند و چه آنهایی که باید شکنجه میدادند. واقعاً شرایط سختی بود.
من از همهی آنها ممنون هستم که در آنان این همه صداقت و حقانیت انسانی وجود داشت و با تمام مشکلات بزرگی که برای ساختن این فیلم وجود داشت، همه در کنار هم برای ساختن آن قدم برداشتیم. برای همهی آنها فوقالعاده سخت بود. حتی الان هم که بیش از دو ماه از ساختن فیلم میگذرد، گاهی که از تولید فیلم صحبت میکنیم، هنوز مشکلاتی برایشان به وجود میآید. هنوز از یادآوری شرایطی که دوباره برایشان تکرار شده، ناراحتی دارند.
اشاره کردید که فیلم در امریکا نمایش داده شد. میدانیم که شما به فستیوال برلین انتقادهایی دارید و فیلم در آنجا نشان داده نشد.
خیر؛ برای امریکا هم همان ۹ دقیقه را فرستادیم. چون فیلم تازه دو هفتهی دیگر آماده میشود که برای اولین بار در اروپا نمایش خواهیم داد. تنها مورد فستیوال برلین نیست، بلکه من ۱۵ سال است که از تمام فستیوالهای دنیا با نامه و اعتراض خواهش کردهام که رژیم ایران را با آوردن و نمایش این فیلمها اینقدر بزرگ نکنند. چون باز هم حقایق رو است. همه میدانند که شما چرا این فیلمها را نشان میدهید، چگونه این فیلمها را تهیه میکنید و از ایران میآورید. مشکل من اصلا خود فیلمها و سینمای ایران و فیلمسازان ایرانی نیستند.
مشکل دروغی است که در تمام فستیوالهای دنیا به همه گفته میشود و به خصوص در فستیوال برلین که طی چند سالی که دیتر کاسلیک مدیریت فستیوال برلین را بر عهده دارد، پای لج را به میان آورده است. شرم بزرگی برای تمدن دنیا است که هرسال به دروغ به مردم دنیا میگویند که ما میرویم و فیلمهایی که کارگردانهای ایران در خفا و در بدبختی میسازند، قاچاقی به فستیوالهایمان میآوریم و اصلا کارگردانها را از دست بسیجیها نجات میدهیم.
اما خیلی عجیب است که قاچاقی برای آقایان و خانمهای کارگردانها ویزا گرفته میشود، قاچاقی سفر میکنند، قاچاقی به فستیوالهای دنیا میآیند، قاچاقی جایزه هم گرفته میشود. از همه قاچاقیتر هم این است که سفیرها هم هنگام اکران فیلمها در کنار کارگردانها روی فرش قرمز راه میروند. تمام فروشندگان و پخش کنندگان فیلمهای دنیا هم قاچاقی این فیلمها را پخش میکنند. آقایان و خانمها هم آنجا نشستهاند و به عنوان متمدنترین قشر فرهنگی ایران، اسامی خود را در دنیا مطرح میکنند.
بعد هم میخواهند به ما بگویند کاری که ما میکنیم، اصلا نشان دهندهی پیشرفتگی یک تمدن دولتی یا سیستم سیاسی کشور ایران نیست؛ به عکس ما افراد منتقد به دولت را نشان میدهیم. تا امروز فیلمی مانند آنچه که ما ساختهایم، ساخته نشده و اگر هم انتقادی بوده، انتقاد روشنفکرانه، غیرمستقیم بوده به این که مثلا رل یک زن را با مردی داخل یک اتاق نمیبینید. این دیگر بزرگترین اثر یک کارگردان در ایران بوده است. این را هم تمام مردم دنیای آزاد باید بفهمند که این انتقاد به آن رژیم بوده است.
وقتی خلق دارد میمیرد، وقتی در خیابان دارند تیر میزنند و او را میکشند، دیگر ادای روشنفکری جایی ندارد. آخرین کاری که میتوانی بکنی این است که این فیلمها را در فستیوالها نشان بدهی و به آنها جوایز هم بدهی. همانطور که تمام دنیا ۲۵ سال است راجع به فیلمهای ایرانی صحبت میکند که برای من فقط کپیای از فیلمهای خیلی عقبماندهی دههی ۶۰ اروپا هستند و هیچ چیز جدیدی در هیچکدام از این فیلمها نیست. اگر ۵۰۰ فیلم هم از ایران بیرون آمده باشد، تا کنون هیچکدامشان در اکرانهای جهانی جایی نداشتهاند. به غیر از یک فیلم که این اواخر توسط یکی از آنان ساخته شده که خود او هم بیرون آمده است.
این فیلمها فقط در فستیوالهای اروپایی نمایش داده میشود که زد و بندهای خود را با هم دارند و زد وبندهای اقتصادیشان را با ایران. به این دلیل فستیوال برلین را تحریم کردم. چون دیگر محصول مشترک هم با ایران درست کردهاند. یعنی به طور رسمی ایران و آلمان با هم فیلم ساختهاند. به این دلیل بر ضدشان هستم و هیچکدام از دو فیلم اخیرم را به این فستیوال نفرستادم.
فیلم دیگرتان "تاکسی بهشتها" نام دارد؟
اسم اصلی فیلم "قبر هیتلر" بود. اما اسم را عوض کردیم و "تاکسی بهشتها" گذاشتیم. هر دو فیلم الان تهیه شده است. این فیلم که تمام شده و در یک اکران خیلی خصوصی در دو دانشگاه و دو سینمای امریکا نمایش هم داده شده است. تا دو هفتهی دیگر هم هر دوی آنها برای اکران عمومی آماده هستند. ولی ابتدا باید به فستیوالهای دنیا فرستاده شوند.
فکر میکنید، ایرانیان داخل کشور از چه طریق بتوانند هر دو فیلم شما را ببینند؟
"تاکسی بهشتها" که سینمای استاندارد است. این فیلم داستانی و به زبان انگلیسی است. فکر میکنم تا بخواهیم به فارسی ترجمهاش کنیم، دست پخشکنندهها افتاده باشد. "ایران ¬ زندان" را تقدیم ایرانیها میکنم که از دو هفتهی دیگر مجانی در اینترنت پخش خواهد شد و مجانی در اختیار مردم قرار خواهد گرفت.
این کوچکترین کاری بوده که من میتوانستم برای یک خلق انجام بدهم، چه خلق خودم و چه هرخلق دیگری در هرجای دنیا. یا روی یوتیوب یا روی سایت بخصوصی خواهم گذاشت که تمام ایرانیها بتوانند آن را نگاه کنند. کافی است فقط کلیک کنند و ببینند که فریادشان شنیده میشود و کسانی هم در خارج از کشور هستند که شرایط آنها را درک میکنند. نه فقط ایرانیها، همهی زندانیان سیاسی دنیا.
مصاحبهگر: کیواندخت قهاری
تحریریه: بهمن مهرداد