1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

دالاى لاما و جنبش خشونت‌ستيز او در تبت

۱۳۸۴ شهریور ۴, جمعه

دالاى لاما از سال ۱۹۵۹ ميلادى در مهاجرت به سر مى برد و از او در بيشتر نقاط جهان با احترام بسيار ياد مى شود. اين رهبر روحانى در سال ۱۹۸۳ميلادى، جايزه صلح نوبل را به خاطر رهبرى جنبش خشونت ستيز در تبت و براى تلاش هايش جهت برقرارى صلح در جهان دريافت كرد.

https://p.dw.com/p/A7WA
عکس: AP

كمى بعد از ۷۰‌مين سالروز تولد دالاى لاما، رهبر روحانى و سياسى تبتى ها، در روز ششم ژوئيه ۲۰۰۵ (پانزدهم تيرماه ۱۳۸۴)، او جايزه اى ديگر به خاطر فعاليت هاى بى وقفه اش در تحقق صلح و حقوق فرهنگى و مذهبى مردم تبت به دست آورد. اين جايزه روز چهارشنبه بيست و هفتم ژوئيه در شهر ويسبادن آلمان به او اهدا شد.

تبت يا به زبان چينى سيتسانگ، سرزمين مرتفعى ست به وسعت حدود ۱،۴۵۰،۰۰۰ كيلومتر مربع در آسياى مركزى و جنوب غربى كشور چين. استانى ست خودمختار و مركز آن شهر لهاساست. تبت كه يكى از مرتفع ترين نواحى جهان محسوب مى شود. ارتفاع متوسط اش به ۵۰۰۰ متر مى رسد و بيشتر آن را كوه هاى مرتفع كونلون و هيماليا در بر گرفته است.

در سال ۱۷۲۰ ميلادى قواى چين، تبت را تحت سيطره خود درآورد و بعدها مدعى مالكيت بر آن شد، اما تبت در سال ۱۹۱۳ با حمايت انگلستان استقلال خود را اعلام كرد. در سال ۱۹۵۰ اين سرزمين مورد يورش نظامى چين قرار گرفت و به تصرف اين كشور درآمد. قرار بر آن شد تا به اين منطقه تا حدى خودمختارى داده شود. مردم تبت پيرو مذهب لامايى هستند كه شاخه اى از دين بودايى ست.

بالاترين مقام روحانى دالاى لاما نام دارد. مقامى كه تبتى ها از قرن هفدهم ميلادى مورد احترام قرار مى دهند. دالاى لاما كه ترجمه اش ”اقيانوس خرد” مى شود، نه تنها مقامى روحانى در اين منطقه ى وسيع جهان است، بلكه كسى كه به اين مقام شامخ مى رسد بر امور سياسى و اقتصادى و فرهنگى سرزمين خود نيز نظارت دارد.

در ماه مارس ۱۹۵۹ شورشى پردامنه در تبت عليه حكومت كمونيستى چين بر پا شد. اين شورش به وسيله ى قواى چين به شدت سركوب گشت. دالاى لاما و عده اى از رهبران تبت به هند گريختند و او در آنجا دولت در تبعيد تبت را بوجود آورد و از آن زمان تا كنون با سفرهايش به سراسر جهان مسئله ى تبت را مطرح مى كند و از مردم جهان مى خواهد تا او را در رسيدن به اهدافش يارى رسانند. او از دولت چين تنفرى ندارد، اگرچه دردهايى كه بر او در دوران مهاجرت وارد شده كم نبوده اند. خود در اين باره مى گويد:

”بدترين ترس و بيم و تشويش من در سال هاى بعد از مهاجرت خبرهايى بود كه از تبت مى رسيد و تقريبا همه آنها نه تنها غمگين كننده، بلكه دردناك بودند.”

در نظرخواهى جديدى كه در آلمان انجام شده، مردم اين كشور او را خردمندترين انسان جهان مى دانند. حتى در تبت كه سال‌هاست تبليغات كمونيست هاى حاكم عليه او در جريان است، احترامش بسيار است و هموطنانش رهبرى او را مى پذيرند و اين در حالى ست كه اين احترام و قبول رهبرى پنهانى ست و مخفى نگاه داشته مى شود.

دالاى لاما در سراسر جهان با فعاليت هاى چندين ساله اش، نماد مبارزه ى خشونت ستيز عليه رژيمى پر قدرت گشته است، مبارزه عليه فشار و نابرابرى و بى عدالتى در تبت. جهانيان اين مبارزه ى انسانى و وسيع او را مى شناسند و به آن قدر مى نهند، اما قدمى در راه تحقق آرمان هاى او بر نمى دارند.

كشورهاى جهان شاهد دزدى فرهنگى و مذهبى گسترده چين در تبت هستند، اما به خاطر منافع وسيع سياسى و اقتصادي، كوششى براى از ميان برداشتن اين تبعيض هاى علنى نمى كنند و اين در حالى ست كه دولت چين دالاى لاما را ناقض يكپارچگى سرزمين مادرى مى داند. گويى رهبران چين از هم اكنون به فكر دورانى هستند كه او ديگر در قيد حيات نباشد. چين خواستار فراموشى تدريجى مسئله اى به نام تبت است، بدون اين كه با مخالفان به مذاكره بپردازد و راهكارى براى سامان دادن اوضاع در هم ريخته ى اين منطقه فقير بيابد.

پنج سال از پايان جنگ جهانى دوم نگذشته بود كه ارتش آزادى بخش چين در سال ۱۹۵۰ تبت را اشغال كرد. دالاى لاماى جوان با ارتش ضعيف خود تاب مقاومت در برابر ارتش پرقدرت و مجهز چين را نيافت. او اما هيچگاه در فكر به راه اندازى ارتشى پر قدرت نبود، زيرا در فرهنگ بوديسم و بخصوص نوع لامايى آن در تبت، قدرت نظامى مذموم است.

اين تفكر را دالاى لاما امروز هم در سراسر جهان تبليغ مى كند. دالاى لاما ديگر به سوالاتى كه در گذشته مطرح بود نمى پردازد. سوالاتى در مورد استقلال تبت از چين. به نظر او اكنون مهم ترين مسئله اى كه بايد حل شود، مسئله ى تحت ستم بودن وسيع مردم تبت است و حفظ شئونات فرهنگى در آنجا.

ده ها سال است كه دولت مركزى چين بر سياست كوچ هاى گسترده چينيان به تبت پاى مى فشرد و سعى بر آن دارد تا تبتى ها را در منطقه ى زندگى آبا و اجدادى خود، به اقليت هاى قومى تبديل كند و از اين طريق راه را براى سركوب هر گونه جدايى تبت از چين ببندد. روحانيانى كه در تبت زندگى مى كنند موظفند به تملق از سردمداران دولت كمونيستى بپردازند و تمايلات خود را به دالاى لاما پوشيده نگاه دارند. اين در حالى ست كه مردم تبت از پيشرفت هاى چندين سال اخير چين در زمينه هاى اقتصادى، كمترين بهره اى نبرده اند.

البته نارواست اگر بپنداريم كه همه ى چينى هايى كه به تبت كوچ داده شده اند، زورگويند و حقوق مردم تبت را پايمال مى كنند. بسيارند چينيانى كه حتا براى كمك به تبت كوچ كرده اند، كمكى كه هيچ گاه از طرف مردم تبت درخواست نشده بود.

سال هاست كه ديگر دالاى لاما روياى تبتى مستقل و ناوابسته به چين را به فراموشى سپرده و در عوض از چين خواستار خودمختارى واقعى براى سرزمين خود شده است. هدف غايى دالاى لاما حفظ اركان فرهنگ تبتى ست كه در آستانه ى اضمحلال اند. و روش رسيدن او به اين هدف ها، روشى صلح جويانه است و دورى از هر گونه جنگ. روشى كه مهاتما گاندى نيز در هند به كار بست و موفق شد. همين شيوه ى مبارزه است كه دالاى لاما را در سراسر جهان محبوب ساخته است، در جهانى كه تروريسم كور بيداد مى كند و انسان هاى بيگناه در گوشه و كنار جهان كشته مى شوند.

او به بسيارى از كشورهاى جهان سفر كرده است. بهبود اوضاع در تبت و كمك به مردم اين سرزمين جزيى جدايى ناپذير از او گشته است. دالاى لاما مصلحت گرايى را مذموم مى داند و براى رسيدن به هدف خود ايمانى خلل ناپذير به شيوه ى صلح جويانه و دورى از هر گونه جنگ در رسيدن به هدف دارد و در اين مورد مى گويد:

”گاهى حقيقت‌گويى و حقيقت‌خواهى بى معنا مى نمايد، اما با گذشت زمان سرانجام مشخص مى شود كه حقيقت، قدرتى عظيم دارد و بايد بر آن اصرار ورزيد. وقتى اقدامى با زور عملى شود، در ابتدا رضايت بخش به نظر مى رسد، اما قدرتى كه با زور به دست آمده، پايه و اساسى ندارد و روزى فرو خواهد پاشيد. اين همان نكته اى ست كه در تبت بايد به كار برد. من به همه ى گروه هاى قومى اى كه در شرايطى شبيه مردم تبت هستند، مى گويم: به نتيجه رسيدن مبارزه ى بدون خشونت، قطعى ست و بارورى چنين مبارزاتى در زمانى طولانى بيشتر و كارآمد تر خواهد بود.”

دالاى لاما بعد از دريافت جايزه ى صلح ايالت هسن ِ آلمان در مقابل حدود ۲۰ هزار جمعيتى كه براى ديدن او به شهر ويسبادن آمده بودند سخنرانى كرد و جهانيان را به عشق و همبستگى با يكديگر فراخواند و در پايان سخنرانى يكساعت و نيمه اش به دوستدارانش پيام داد كه :

”به خود مراجعه كنيد و توجه تان را هر چه بيشتر به ارزش هايى معطوف داريد كه از درون تان بر مى خيزند، به فضايل اخلاقي. اين است پيامى كه من برايتان به ارمغان آورده ام.”