دریاچهها و تالابها؛ قربانیان سیاست و خشکسالی
۱۳۸۷ مهر ۳۰, سهشنبهاز تابستان سال جاری (۱۳۸۷) انتشار اخبار و گزارشهایی در مورد خشک شدن تدریجی برخی از بزرگترین تالابها و دریاچههای ایران، از جمله هامون در سیستان و بختگان در فارس افزایش یافته است. برخی از این دریاچهها مانند بختگان بیش از سی سال است به عنوان یکی از زیستگاههای مهم بینالمللی به ثبت رسیدهاند، برخی دیگر چون هامون به جز ارزشهای زیستمحیطی نقشی مهم در اقتصاد منطقه و زندگی مردم دارند. هامون که در دوران پرآبی بیش از چهارهزار کیلومتر مربع مساحت دارد، مهمترین کانون حیات و کسب و کار مردم منطقه به شمار میرود. از قرنها پیش نیزارها و مراتع وسیع اطراف تالاب، خوراک دامها را فراهم کردهاند و صید ماهی منبع تغذیه و درآمد بسیاری از ساکنان بوده است.
سیاستهایی که اغلب به بهانهی توسعهی کشاورزی اتخاذ شده، در خشک شدن بعضی از تالابها و دریاچهها تاثیر کمی نداشتهاند. گرچه در سالهای اخیر دوران کمبارشی به نسبت طولانیتر و تکرار آن بیشتر از گذشته است، خشکسالی در مناطق وسیعی از ایران پدیدهی بیسابقهای نبوده. پیش از سالهای خشک و کمبارش اخیر نیز گزارشهای فراوانی در مورد بستن راه رودخانههایی که به تالابها سرازیر میشوند یا حفر چاه در حریم دریاچهها منتشر شده بود. یکی از این نمونهها دریاچهی بختگان است که خشک شدن آن به سال ۱۳۸۶ باز میگردد. ساخت سد بر روی رودخانهی کر که از تامینکنندههای اصلی آب بختگان بود، همراه با حفر چاههای عمیق در نزدیکی دریاچه برای استفادهی کشاورزان، باعث شد آب این ذخیرهگاه طبیعی و به تبع آن سطح آبهای زیرزمینی منطقه به شدت کاهش یابد. در چنین شرایطی خشکسالی تیر خلاص یکی از بزرگترین دریاچههای در حال احتضار کشور شد.
سدها، «توهم توسعهی منابع آبی»
تخریب محیط زیست به منظور اجرای طرحهای توسعه، مخصوص ایران و دیگر کشورهای در حال توسعه نیست. آنچه در این کشورها وضع را بحرانی میکند، پرشمار بودن این طرحها و ناتوان و ناکارآمد بودن نهادهای حفاظت از محیط زیست است. تعداد سدهای ساخته شده در ایران به حدود یکصد میرسد و طرح احداث صدها سد دیگر نیز در دست بررسی است. در همایشی که اردیبهشت ماه امسال زیر عنوان «سدهای بزرگ؛ پيامدها و جايگزينها» در تهران برگزار شد، اغلب کارشناسان سدها را «توهم توسعهی منابع آبی» خواندهاند. نقش سدها در خشک شدن قناتها، و تبخیر ۵ تا ۱۰ میلیارد مترمکعب آب ذخیره شده در سال، بسیاری از صاحبنظران را به این نتیجه رسانده که بدون تحقیق و بررسیهای لازم، ساخته شدن اغلب سدهای موجود نه تنها سودمند نبوده که خسارتهای بعضا جبرانناپذیری به بار آورده است.
دریاچهی ارومیه از سال ۱۳۴۶ منطقهای حفاظت شده است و از سال ۱۳۵۴ به عنوان یکی از تالابهای بینالمللی به ثبت رسیده است. عمق این دریاچه در یک دههی گذشته حدود شش متر کاهش یافته و بخشهایی از آن به شورهزار تبدیل شده است. بنا بر گزارشهای رسمی، مسئولیت لااقل سی درصد از خشکی این دریاچه متوجه عوامل انسانی است. به اعتقاد کارشناسان، استفادهی بیرویه از آبهای زیرزمینی اطراف دریاچه و سدسازی روی رودخانههای این منطقه از عوامل موثر در کاهش شدید آب دریاچه محسوب میشوند. بهجز دورههای بحرانی، میزان بارندگی در چند دههی گذشته نوسانهای منظمی داشته است. آمار موجود نشان میدهد، در حالی که سطح آب دریاچهی ارومیه از سال ۴۵ تا ۷۵ به طور منظم افزایش پیدا کرد، این روند از یک دههی پیش معکوس شد.
گرچه بحرانی شدن وضعیت دریاچهی ارومیه از چند سال پیش آغاز شده، هنوز طرح جامعی برای نجات آن وجود ندارد. آب دریاچه که همیشه با غلظت بالای نمک همراه بود، اکنون با ۳۴۰ گرم در هر لیتر به حالت فوق اشباع رسیده است. بسیاری از مزرعههای اطراف دریاچه نابود شدهاند و حتا مناطق مسکونی مجاور را نیز بادهای نمکی تهدید میکند. شورهزار شدن کشتزارها که با آهنگی پرشتاب ادامه دارد، منطقهی وسیعی را با خطر کویری شدن روبهرو کرده است. ساکنان اطراف اغلب تالابها و دریاچهها نیز پیش از آنکه از دستکاری در طبیعت سود چندانی برده باشند، با زیانهای آن دست به گریبان شدهاند. شور و تلخ شدن آب چاههای نزدیک دریاچهها و هجوم حشرههای آفتزا، که قبلا طعمهی پرندگان، آبزیان و کنارآبزیان میشدند، تنها نمونهای از پیامد خشک شدن تالابهاست.