1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله
دین و اندیشهجهانی

دموکراسی چیست؟

آرش جودکی
۱۴۰۱ شهریور ۲۳, چهارشنبه

دموکراسی که ۱۵ سپتامبر روز جهانی آن اعلام شده، معمولا انتخابات آزاد، اکثریت‌سالاری، احترام به مخالفان و مفاهیمی از این دست را تداعی می‌کند. اما آرش جودکی، پژوهشگر فلسفه، در جستار کوتاه خود به ریشه‌های آن پرداخته است.

https://p.dw.com/p/4GorZ
سازمان ملل ۱۵ سپتامبر را روز جهانی دموکراسی نامگذاری کرده است
تندیس‌های سقراط و افلاطون در برابر آکادمی هنر آتنعکس: imago/A. Neumeier

سازمان ملل ۱۵ سپتامبر را بر پایه هیچ رویداد ویژه‌ای روز جهانی دموکراسی نامگذاری نکرده است. می‌توانستند قرعه کار به نام هر روز دیگری بزنند، بی‌آنکه این گزینش را بی‌بنیادی‌اش خدشه‌دار سازد. چون دموکراسی پیش از آنکه ویژگی شیوه حکمرانی یا سبک زندگی یک جامعه باشد، این حقیقت را یادآوری می‌کند که هر حکومتی بر هیچ بنیاد دارد. و همانگونه که از خاستگاه یونانی نام آن برمی‌آید، این یادآوری نگاه ما را به سوی آتن باستان می‌کشاند که سبک زندگی جامعه و شیوه حکمرانی‌اش نمودهای این حقیقت بوده‌اند.

از آنجا "که در هر جامعه گروهی باید فرمان برانند و دیگران باید فرمان ببرند" (۱)، آتنیِ دیالوگ افلاطونی "قوانین"، در کتاب سوم به سرشماری هفت فرنامی (۲) (عنوانی) می‌پردازد که شکل‌گیری دوگانه فرمان‌فرما-فرمان‌شنو به نام آنها انجام می‌گیرد.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

بر پایه شش فرنام نخست، سروری ویژگی طبیعی گروهی از مردمان است. طبیعی بودن این سروری، چه در جامعه و چه در خانواده، می‌تواند پیامد پیش‌زادگی یا به‌زادگی ‌باشد، همچون چهار فرنامی که آتنی نخست برمی‌شمرد: فرمانروایی پدر‌ومادران بر کودکان، نژادگان بر ناچیزان، سالخوردگان بر جوانان، اربابان بر بردگان.

یا می‌تواند بر به‌بودگی استوار باشد، همچون فرنام پنجم و ششم: فرمانروایی توانمندان بر کم‌توانان، دانایان بر نادانان. تنها با این دو فرنام، توانایی و دانایی، است که حکمرانی سیاسی به معنی راستین آن آغاز می‌شود. چون فره فرمانروایی، هرچند همچنان ویژگی طبیعی سروران به شمار می‌آید، اما دیگر بر پایه تبار شناسایی نمی‌شود.

برابر با این اندیشه را در پندنامه‌ها می‌یابیم که از سنت ادبی ایران پیش از اسلام به ادبیات کهن فارسی و عربی راه یافته‌اند. می‌گویند بر انگشتری از یاقوت سرخ که انوشیروان در انگشت داشت نگاشته بودند: بِه مِه نه مِه بِه.

اما آتنی به این دو نیز بسنده نمی‌کند و هفتمین فرنام سروری را پیش می‌کشد که هم پسند ایزدان است و هم از آن دادآفرین‌تر چیزی نیست (در ترجمه فارسی پسندیدگی ایزدان و دادآفرینی از قلم افتاده‌اند): «هر که قرعه به نامش افتاد باید فرمان براند و آن که بختش یاری نکرد کنار بکشد و فرمان ببرد.»

حکمرانی بر پایه پشک‌اندازی به شیوه آتن باستان گویاترین نمونه تاریخی است که هیچ‌بنیادیِ فرمانروایی را می‌نمایاند. در تاریخ ما از این شیوه نشانه‌ای در دست نیست، اما در ادبیات داستانی کهن و قصه‌های عامیانه آن را می‌یابیم: پس از مرگ پادشاهی بی‌جانشین، مردمان را در میدانی گرد می‌آورند و همایی را رها می‌کنند تا بر سر و شانه هرکس که نشست فرنام همایونی بیابد و پادشاه ‌شود. این شیوه همچون پشک‌اندازی می‌تواند این هراس را پدید بیاورد که حکومت به دست ناکارآمدان بیفتد. اما هراس‌انگیزتر از آن این است که حکمرانی در دست کسانی بماند که کاردانی‌شان نگهداری حکومت با زور و ترفند باشد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

آتنیان پیشگیری از این خطر را به بخت می‌سپردند، اما بختی نو به نو: ورجاوندان (صاحبان مناصب) را با قرعه‌کشی برای کمی بیش از یکماه، هر بار از میان یکی از ده دودمان آتنی به کار می‌گماردند به گونه‌ای که هر دودمان در سال، سی و شش روز فرمانروایی کند. و برای مقام epistatès tôn prutaneôn که می‌توان ریاست جمهوری‌‌اش پنداشت، هر ماه ۳۰ تن از یکی از ده دودمان را با قرعه‌کشی به سرکردگی برمی‌کشیدند. این سرکردگان هم در این سی و شش روز،  هر روز میان خودشان با پشک‌اندازی یکی را برمی‌گزیدند و در ۲۴ ساعت مهر شهر را به او می‌سپردند.

اینگونه آنکه به قدرت چهره می‌بخشید، می‌توانسته هر کسی باشد. از این دیدگاه، دموکراسی نمایانگر این حقیقت است که هیچکس فرنام همایونی از پیش با خود ندارد تا سزاوارِ سروری‌اش کند.

اگرچه گسست فره فرمانروایی از تبار، می‌تواند آغاز سیاست باشد، اما تنها با دموکراسی که گسست از ویژگی طبیعی و طبیعت هم هست، شهروندینگی می‌آغازد. "شهروند" به معنی اهل شهر یا کشور و "شهروندی" بیانگر این پیوند، در بستگی‌شان به "شهر" و دارندگی از آن تعریف می‌شوند.

واژه "شهر" ريشه در پارسی باستان دارد: "خشَترَ" که هم کشور است و هم پادشاهی، از مصدر "خشَی" به معنای فرمان‌راندن. پس شهروند از یک‌سو در بستگی‌اش به شهر و کشور فرمان‌گزار است و از سوی ديگر به دلیل بهره‌ای که از شهرياری دارد، فرمان‌گذار.

از اين دیدگاه، شهروندی همچون پيوستگیِ دو منش ناسازگار، چيزی نيست جز کشمکش بر سر چگونگی فرمانروايی ميان شهروندانِ برابر که برابری‌شان را در توانایی سخن گفتن از این چگونگی و پیکار برای آن آشکار می‌کنند. نمود این کشمکش، هربار و هرکجا، و در هر روز سال که باشد، دموکراسی یا همان شهریاری‌مردم است.

***

۱. افلاطون، دوره‌ی کامل آثار، جلد چهارم، قوانین، ترجمه محمد حسن لطفی و رضا کاویانی، تهران، خوارزمی، چاپ دوم، ١٣٦٧، کتاب سوم، بند٦٩٠، ص ٢١١4.

۲. فرنام را به جای عنوان گرفتیم، به معنی «لقب و نامی که بر شخصیت یا اهمیت کسی دلالت می‌کند» (نگ: فرهنگ بزرگ سخن، سرواژه «عنوان»).

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

آرش جودکی پژوهشگر فلسفه ساکن بلژیک
پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه

نمایش مطالب بیشتر