رابطهی اوپک و دلار
۱۳۸۶ آبان ۲۸, دوشنبهرییس جمهور ایران در پایان اجلاس اوپک در یک کنفرانس خبری در ریاض، دلار را فاقد ارزش اقتصادی دانست و خواستار تغییر ارز پرداخت بهای نفت شد. آیا این پیشنهاد که حمایت ونزوئلا را در پی داشت، تلاش یا شعاری سیاسی است؟
دکتر فریدون خاوند، کارشناس اقتصادی چنین تلاشی را با توجه به وزن عربستان و سایر مخالفان، بدون چشم انداز میبیند و از دیگر سو، تحقق پیشنهاد آقای احمدی نژاد را نیز ضربه دیگری به دلار و کاهش ذخایر ارزی کشورهای عضو اوپک ارزیابی میکند.
دویچهوله: آقای دکتر خاوند، آقای احمدینژاد در ریاض در چارچوب کنفرانس اوپک، دلار را تکه کاغذ بیارزشی خواند و خواستار خرید و فروش نفت براساس واحد پول دیگری شد. آیا جایگاه ایران و ساختارهای نفتیاش در اوپک بهگونهای هست که بتواند چنین پیشنهادهایی را بدهد؟
فریدون خاوند: اشارهی آقای احمدینژاد به تضعیف دلار است در مقابل ارزهای معتبر بینالمللی به بویژه یورو. دلار فقط طی سال جاری میلادی تا کنون حدود ۱۵درصد ارزش خود را درمقابل یورو از دست داده، ولی این پول بیارزش بقول آقای احمدینژاد، اینک ۶۵درصد ذخایر ارزی بانکهای مرکزی جهان از جمله بانک مرکزی جمهوری اسلامی را دربرمیگیرد. اگر آقای احمدینژاد دلار را پول بیارزش توصیف کند، در واقع بخش بزرگی از این ذخایر فرومیریزد، از جمله ذخایر بانک مرکزی جمهوری اسلامی! در مورد اینکه آیا ایران و آقای احمدینژاد در موقعیتی هستند که بتوانند بر تصمیمات اوپک تاثیر بگذارند، این نکته را باید خاطرنشان کرد که درحال حاضر، تولید ایران از سه میلیون و نهصد هزار بشکه در روز بیشتر نیست، در حالی که عربستان سعودی حدود یازده میلیون بشکه نفت در روز تولید میکند. رهبری سازمان اوپک عملا در دست عربستان سعودیست و ایران در مقابل عربستان وزنهای ندارد که بتواند پیشنهادهای مهمی از این قبیل ارائه بدهد.
بحث این است که درآمدهای دولت ایران به دلار و پرداختیهایش به به یورو هستند. اختلافی که بین این دو واحد پولی وجود دارد، ضررهای زیادی برای ایران دارد. با توجه به اینکه دولت نهم را وابستهترین دولت به درآمد نفتی معرفی میکنند، تغییر ارز پرداخت بهای نفت برای اقتصاد ایران چه تاثیری میتواند داشته باشد؟
این حرف کاملا درست است. درآمدهای نفتی ایران به دلار است، منتها ایران به دلیل وضعیت خاصی که در صحنهی بینالمللی دارد و بخصوص روابطش با ایالات متحده آمریکا، مجبور است درآمدهای دلاریاش را در منطقهی یورو خرج بکند، یا در ژاپن با ین پرداخت کند. به همین علت از سقوط ارزش دلار در مقابل این پولها بشدت زیان میبیند. بقیه کشورهای نفتی، مثلا عربستان سعودی یا کشورهای خلیجفارس، در وضعیتی مانند ایران نیستند. اینها میتوانند براساس نوسانات بینالمللی پول و براساس منافع خودشان خریدهایشان را از جایی به جای دیگری منتقل بکنند. یعنی با توجه به اینکه دلار در مقابل یورو تضعیف شده ، عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی یا الجزایر این دلارهای نفتیشان را در بازار آمریکا خرج میکنند و در بازار آمریکا دلار دلار است. مسئله دولت ایران این است که زیر مجازاتهای اقتصادی ایالات متحده آمریکاست و از بازار آمریکا محروم است.
مسئلهی دیگر این است که اگر قرار باشد سازمان اوپک به دلار ضربه بزند، در واقع به خودش ضربه زده است. چون کشورهایی مثل عربستان سعودی و کشورهای خلیجفارس، در حال حاضر حدود سه تا چهارهزار میلیارد دلار ذخیرهی ارزی دارند و اینها را بخصوص طی چندسال اخیر به برکت افزایش درآمدهای نفتی بهدست آوردهاند. این کشورها نفعی ندارند که بیایند پول مبنای اوپک را تغییر بدهند، به دلار ضربهی بیشتری وارد بکنند و در واقع بیایند ارزش ذخایر ارزی خودشان را کاهش بدهند. بنابراین پیشنهاد آقای احمدینژاد اصولا غیرکارشناسی است.
آقای احمدینژاد در ریاض در عینحال گفته که جمهوری اسلامی از سلاح نفت در مناقشاتی که با جهان غرب دارد، استفاده نخواهد کرد. آیا اصولا عدم صدور نفت ایران عملی هست و اگر آری، خسارتهایش در کدام وجه جدیتر است؟ برای داخل ایران یا در سطح جهانی؟
از نظر فنی عملی هست. کافیست نیروهایی در خلیج فارس اجازه ندهند نفت ایران به بازارهای بینالمللی منتقل شود . من تصور نمیکنم در شرایط فعلی کشورهای بزرگ صنعتی، چنین تصمیمی بگیرند. این باعث خواهد شد روابطشان با ایران تا مرحلهی یک جنگ جدی پیش برود و در ثانی در وضعیت فعلی بازار جهانی نفت، محرومیت از صدور نفت ایران ، قیمت نفت از این هم که الان هست به مراتب بالاتر خواهد رفت. من تصور میکنم تحریم به این صورت عملی میشود که اجازه دهند ایران نفت صادر بکند، به پولهای نفتیاش دست پیدا بکند، ولی خرجکردن این پولها در بازارهای بینالمللی روزبهروز دشوار شود. فشار تحریم در حال حاضر روی صدور نفت نیست، روی نحوهی خرجکردن درآمدهای حاصل از صادرات نفت است.
آقای چاوز در همین کنفرانس اوپک بر بازیافت اهمیت سیاسی اوپک همانند دهه هفتاد تاکید کرده است. صحبتهای ونزوئلا و ایران بیشتر در حد شعارهای سیاسی باقی میماند یا احیانا متحدانی ولو به طور موقت، در داخل اوپیک پیدا میکند؟
درون اوپک همیشه دو گروه بازها و کبوترها بودهاند و این پدیدهی جدیدی نیست. منتها نوع جدید فعالیت بازها در حال حاضر این است که اینها بخواهند اوپک را به نوعی در مقابل قدرتهای صنعتی قرار داده و بقول چاوز به این سازمان ارزش یا عملکرد سیاسی بدهند. هیچیک از اعضای اوپک وحتا آقای احمدینژاد و آقای چاوز علیرغم شعارهای تندشان، نفعی ندارند در اینکه اوپک را تبدیل به یک سازمان سیاسی با شعارهای سیاسی بکنند. این مرغی هست که تخمهای طلایی میگذارد. به نفع آنهاست که این مرغ ضعیف یا احیانا کشته نشود. ممکن است آقای احمدینژاد و آقای چاوز براساس مسایل سیاسی روز حتا بتوانند متحدی پیدا بکنند. مثلا اکوادور هم بپیوندد به این جناح ولی در مجموع بقیه کشورهای سازمان اوپک نفعی ندارند که واقعا این سازمان شکل سیاسی و جنبهی سیاسی بهخودش بگیرد.