«روز جشن ملی» در آلمان
۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبهپس از ۲۰ سال باید این نکته را خاطر نشان ساخت که غرب و یا سیاستمداران نبودند که چنین روزی را امکانپذیر ساختند، بلکه تنها شهروندان آلمان دمکراتیک بودند که در خیابانهای غمبار کشوری که در محاصره دیوار بتونی بود، حق خود را خواستار شدند. اینکه هفتهها تظاهرات مسالمتآمیز، دیوارهای بتونی با سیمهای خاردار را فرو ریخت، تائیدی است بر قانون اساسی دمکراتیک آلمان و ارزشهایی که این قانون بر آن استوار است.
باید به همه آنهایی که امروز از وضعیت وحدت ایراد میگیرند، وضعیت اقتصاد شرق آلمان را سیاهنگاری میکنند و یا از حق خود در انتخابات آزاد و دمکراتیک استفاده کرده و رای به احزابی میدهند که اکنون پس از بازگشتشان به آزمایشهای سوسیالیستی دوباره چشمک میزنند، اینها را یادآوری کرد.
طبیعی است که در روند وحدت، طی ۲۰ سال گذشته همه چیز به خوبی پیش نرفته است. شوک ورود اقتصاد بازار به ویرانههای باقیمانده از جمهوری دمکراتیک آلمان شرقی، برای خیلیها تجربهای دردناک بود. با این همه در مقابل این روند، بدیل دیگری وجود نداشت، زیرا نه تنها با این انقلاب آلمان شرقی، بلکه کل نظام جهانی تغییر کرد.
روز ۹ نوامبر سال ۱۹۸۹، پس از ۴۴ سال، بخشی از تاریخی که علیرغم همه تهدیدهای بینالمللیو مناقشه شرق و غرب، برای برخی حتی دوران خیلی راحتی هم بود، به پایان رسید. اینکه امروز دنیا غیرقابل درک و پیچیدهتر شده و نیاز به توضیح بیشتری دارد نیز یکی از عوارض فرو ریختن دیوار برلین است. اما به این دلیل به دنبال گذشتهها بودن، نه تنها حماقت تاریخی است، بلکه توهینی نیز به همه آنهایی است که ۹ نوامبر را امکانپذیر ساختند.
پس از ۲۰ سال قطعا هنوز برای برداشتی همهجانبه زود است. شاید به همین خاطر هم جای دو چیز در همه مراسم، تفسیرها و مستندسازیها خالی است: شادی و غرور ناشی از این لحظه دراماتیک و غیرقابل تکرار که در آن انسانهایی از غرب و شرق مملو از احساس و با چشمانی پر از اشک یکدیگر را در آغوش کشیدند. این لحظه پیش از آن بود که سیاست و اقتصاد سکان روند وحدت را به دست گیرند.
این ۹ نوامبر که به گونهای غیرقابل انتظار رخ داد، هنوز هم برهانی است بر اینکه سیستمهای ظالمانهای چون ایران، کوبا و کره شمالی نیز بالاخره درهم خواهند شکست. به همین خاطر هم این روز تنها برای آلمان روزی خوشیُمنی نیست.
تعیین این روز به عنوان روز جشن ملی در آلمان، هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ تاریخی اقدام بسیار درستی است.
مارک کوخ / MA
BB