زبان مادری و دوزبانگی
۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبهزبان، بازتابدهندهی فرهنگ مردمی است که به آن زبان سخن میگویند، نمایندهی هویت آنهاست و دنیای آنها را تشریح میکند. زبان پدیدهای است که همچون موجودی جاندار با مردمی که به آن زبان سخن میگویند زندگی میکند، آنها را در بیان و درک دنیایشان یاری میدهد و حتی گاهی میمیرد. در یک کلام، زبان هم با گویندگانش زنده است. در اینجاست که لفظ زبان مادری به ذهن خطور میکند؛ لفظی که شاید معنی و تعریف آن در لحظهی نخست کاملا روشن به نظر بیاید، اما در نگاه دوم اینگونه نیست.
زبان مادری را گاهی نخستین زبانی به شمار میآورند که کودک یاد میگیرد. این تعریف مورد مناقشه است؛ کودکان مهاجر و کودکان قومها یا حتی مذاهبی که در اقلیت به دنیا میآیند، الزاما زبان مادرانشان را یاد نمیگیرند، یا به اندازه زبان کشور میزبان و قوم حاکم، به آن تسلط ندارند. به عبارتی، زبان مادری الزاما مهمترین زبانی نیست که در زندگی یک فرد میماند و نقش ایفا میکند.
دکتر محمدرضا باطنی، یکی از زبانشناسان قدیمی و برجستهی ایران، درباره تعریف زبان مادری میگوید: «زبان مادرى همانطور که از اسمش برمىآید، یعنى زبانى که کودک از مادر خودش براى اولین بار مىشنود و آن زبان را یاد مىگیرد. ولى این اصطلاح گاهى گمراهکننده است، چون زبان مادرى همیشه مهمترین زبان در زندگی کودک نیست. از این رو امروزه زبانشناسان به جاى زبان مادرى اصطلاح زبان اول را بکار مىبرند؛ مىگویند زبان اول. زبانى را که بعدا یاد مىگیرند مىگویند زبان دوم و به همینترتیب.»
در ایران قومهای گوناگونی زندگی میکنند که هر یک زبان و فرهنگ خاص خود را دارند. حق آموزش زبان مادری برای قومهای مختلف این کشور ظاهرا به رسمیت شناخته شده، اما این کار از حمایت کافی و موثر دولت برخوردار نیست.
در اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی، ضمن تاکید بر اینکه زبان و خط رسمی کشور فارسی است و کتابهای درسی باید به این زبان باشد، آمده است: «ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.» گرچه در بسیاری از استانها رادیو و تلویزیون برنامههایی نیز به زبان محلی پخش میکند، به آموزش این زبانها در مدرسه توجه جدی نمیشود.
محرومیت از تحصیل به زبان مادری بسیاری از کودکان ایران را به ویژه در دوران دبستان با مشکلات فراوانی روبرو میسازد. افزون بر این همانطور که کارشناسان یونسکو نیز میگویند، زبانهای شفاهی بیش از زبانهای مکتوب با خطر نابودی روبرو هستند.
تنوع زبانی و زبان مادری
همانگونه که اشاره شد، بسیاری زبان مادری را زبان بومی یا زبان والدین میدانند و حمایت از آن و فراهم کردن امکانات فراگیری آن، به ویژه برای مهاجران و اقلیتهای قومی را گامی مهم در حفاظت از تنوع زبانها به شمار میآورند. بحث زبان مادری به ویژه زمانی پیچیده و به نوعی جذاب میشود که مسئله قومیت، هویت و دوزبانگی به میان آید.
لفظ دوزبانگی نیز مانند لفظ زبان مادری تنها در نگاه نخست روشن به نظر میرسد. خانم دکتر امیلیا نرسیسیانس، زبانشناس و جامعهشناس تعلیم و تربیت که یکی از حوزههای پژوهشی او دوزبانگی است، به گونهها یا درجههای مختلف دوزبانهبودن اشاره میکند.
وی میگوید: «ما اشخاصی را داریم که دو زبانهی کامل هستند. یعنی اگر بخواهند از دو زبان در دو حوزهی متفاوت یا حوزههای متفاوت استفاده کنند، کاملا از عهدهی این کار برمیآیند. البته یک دو زبانهی کامل به خودی خود نمیتواند یک دوزبانهی کامل باشد، مگر اینکه شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن منطقه که در آن زندگی میکند نیز برای او مناسب باشد. ما دوزبانههایی را داریم که دوزبانههای کامل و همرتبه نیستند. یعنی یکی از زبانهای آنها بر زبان دیگرشان غالب است که دلایل آن را باید در جامعه جستجو کرد.»
دکتر نرسیسیانس به مورد ارامنه در ایران اشاره میکند: «برای ارامنه زبان ارمنی زبان خانه است، زبانی است که یک کودک ارمنی با پدر و مادرش صحبت میکند و از آنجایی که ارامنه جمعیت نسبتا بستهای هستند، از زبان ارمنی هم در مراوداتش با دوستانش یا در مدارس ارامنه استفاده میکند. این زبان ارمنی اما جایی برای ارتقاء، برای پرورش، برای توسعه بیشتر پیدا نمیکند، زبان ارمنیای که به خانه محدود شود، نتیجتا حوزهی پیشرفت ندارد. یعنی حوزههای متفاوتی ندارد که فرد در آن تمرین زبان ارمنی کند. حوزههای زندگیشان هم که بسته است و با جمعیتی بیشتر، مثلا فرض کنید با فارسزبانها، تماس چندانی ندارند. پس فارسی را هم آنچنان که باید و شاید یاد نمیگیرند.»
زبان مادری و هویت رابطهای تنگاتنگ دارند. پرسش اینجاست که آیا میزان احاطه به زبان نیز در تعیین آنکه فرد کدامیک از زبانها را زبان مادری خود تلقی کند، تاثیرگذار است؟
به عقیدهی دکتر محمدرضا باطنی، نمیتوان به این پرسش پاسخی کلی داد، بلکه باید به شکلی موردی به این مسئله نگریست. وی میگوید: «یک نفر ممکن است که آذرى باشد و از سن ۵ سالگى به تهران آمده باشد. و یک نفر ممکن است که در جستجوى کار در سن ۳۵ یا ۴۰ سالگى آمده باشد که زبان فارسى را شکسته بسته صحبت مىکند. ولى در عرق ملى و در عرق این که من ترک یا آذرى هستم، داستان فرق مىکند. ممکن است همان بچهاى که در سن ۵ سالگى آمده و الان فارسى را هم بىلهجه صحبت مىکند، بگوید که من آذرى هستم و در انجمن آذرىهاى تهران هم شرکت داشته باشد.»
خانم دکتر نرسسیانس نیز بر این باور است که «مسئلهی تملک زبان یا هویت پیدا کردن نسبت به زبان یکمقدار هم جنبهی فردی میتواند داشته باشد که طرف تعلق بیشتری به گروه «آ» حس کند یا به گروه «ب». از آن گذشته، جنبههای عاطفی که فرد میتواند نسبت به این زبانها داشته باشد، نیز میتوانند نقش بازی کنند.»
خطر روزافزون نابودی زبانها
از میان رفتن قبیلهها و قومهای کوچک بر اثر از میان رفتن زیستگاههای طبیعی، یا کوچ دادن آنها به حاشیهی شهرهای بزرگ و اردوگاهها، یکی از تهدیدهای زبان مادری است.
در چند دههی گذشته بسیاری از قبیلههای جنگلنشین به این شکل زبان و هویت قومیشان را از دست دادهاند. جنگهای داخلی و مهاجرت وسیع قومهای مغلوب به کشورهای همسایه نیز از دیگر دلیلهای فراموش شدن بعضی از زبانها هستند.
عصر مدرن و تغییراتی که در ساختار سنتی زندگی بشر پدید آمده، عرصهی زندگی گروههای کوچک را تنگ کرده و باعث گسترش و تسلط چند زبان در میان اکثریت جامعهی جهانی شده است. زبانهای شفاهی که تعدادشان حدود ۱۲۰۰ زبان تخمین زده میشود، بیشتر در معرض خطر نابودی قرار دارند. بخش عمده این زبانها متعلق به مردم قاره آفریقاست که به ۲ هزار زبان سخن میگویند.
مطابق برآورد یونسکو، از حدود ۶ هزار زبانی که در جهان شناخته شده است، بیش از سه هزار زبان در حال نابودی هستند. این زبانها هم اکنون نیز توسط گروههای بسیار کوچکی به کار برده میشوند و تقریبا هیچکدام شانسی برای بقا ندارند. ۹۶ درصد از زبانها تنها در بین ۴ درصد از جمعیت جهان رواج دارند. برای نمونه، در جزایر پاپوآ گینه نو واقع در اقیانوس آرام، بیش از ۸۰۰ زبان وجود دارد که بعضی از آنها متعلق به جمعیتی کمتر از ۲۰۰ نفر هستند. تعداد کل ساکنان این جزایر به هفت میلیون نفر نمیرسد.
به باور سازمان یونسکو، باید تلاش کرد تا زبانهایی که گسترش زیادی ندارند در کنار زبانهای فراگیر شانس ادامه حیات داشته باشند. چنین تلاشی با توجه به نقش زبان در شکلگیری شخصیت فردی و هویت فرهنگی قومها و ملیتها، میتواند فرهنگ جهانی را شکوفاتر کند.
SA/BB