سرنوشت مهاجران: پرتاب از قایق پناهندگی به نمایشگاه هنر آلمان
۱۳۹۹ شهریور ۷, جمعهسال ۲۰۱۵ بود که آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان درهای کشور را بر روی پناهجویان گشود. سیاست مهاجرپذیری او در آن هنگام و سالهای پس از آن انتقادهای بسیاری را برانگیخت. امروز، پس از گذشت پنج سال از آن زمان، از زمانی که مرکل با عزمی جزم از فائق آمدن بر چالش ورود پناهجویان به آلمان سخن گفته بود، بسیاری از خود میپرسند که آیا حق با مرکل نبوده است؟
بخش آلمانی دویچه وله نگاهی انداخته به سرنوشت برخی از این پناهجویان؛ به داستان زندگی کسانی که پنج سال پیش از سیاست درهای باز مرکل استفاده کرده و وارد این کشور شدهاند. این بار، دویچه وله به سراغ جوانی عراقی رفته است.
ریسان حمید، جوانی عراقی است که از شهر موصل میآید. زمانی که ناگزیر به ترک زادگاه خود شد، بیست و اندی سال سن داشت. عکاسی خوانده بود و به عنوان عکاسخبرنگار در عراق کار میکرد. پیش از پایان تحصیل دانشگاهیاش، نیروهای "دولت اسلامی" (داعش) کنترل بر شهر موصل را به چنگ آوردند.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
ریسان حمید میگوید که امکان زندگی در عراق پس از تصرف شهرش از سوی نیروهای داعش غیرممکن شده بود. «بهویژه خبرنگاران بهشدت تحت فشار بودند.»
این پناهنده عراقی میگوید که یکی از دوستان جوان و خبرنگارش توسط نیروهای داعش کشته شده و یکی دیگر به دار آویخته شده است: «من نمیتوانستم شاهد سوختن شهر و زادگاه خودم باشم.»
ریسان بدون خانواده زادگاهش را ترک میکند. از دشواریهای مسیر خود به آلمان میگوید. از سفری که چند هفته طول کشیده است.
این پناهنده عراقی، خود را به ترکیه میرساند. آنگاه با قایق موفق میشود به یکی از جزایر یونان پا نهد. از آنجا و از مسیر بالکان در همان سال ۲۰۱۵ پس از پشت سر نهادن سفری پرخطر، خود را عاقبت به آلمان میرساند.
زنی که سرنوشت او را تغییر داد!
سرنوشت بازیهای بسیاری دارد. سرنوشت همچون قلابسنگی او را از قایق سرگردان در آبهای دریای مدیترانه به این سوی جهان، به نمایشگاه هنر و عکس فدرال آلمان پرتاب کرد. ریسان حمید اکنون هنرمندی است که کارهای خود را در آلمان در معرض تحسین مخاطبان خود نهاده است. اما، این پرتاب بلند، حکایتی سخت و طولانی دارد.
ریسان حمید میگوید که پس از ورود به آلمان، او را به یک کمپ پناهندگی در شهر کوچکی به نام "اوشلاگ" در شرق آلمان فرستادند. آنجا بود که با زنی آشنا شد که تاثیری عمیق بر زندگی او و همپیوندیاش با جامعه آلمان بر جای نهاد.
خودش میگوید: «این زن مثل مادر برای من بود. او، همسرش و حتی کودکانش با آغوشی باز مرا پذیرفتند.»
ریسان میگوید که این زن نه تنها به او در فراگیری زبان آلمانی کمک کرده، نه تنها او را در انجام امور اداری یاری رسانده، بلکه او را همچون فرزند خود به زندگیاش راه داده است.
میگوید: «حتی یک اتاق برای من در خانهشان در نظر گرفته بودند. به من گفته بودند که اگر در کمپ پناهندگی احساس آرامش نمیکنم، میتوانم در خانه آنها زندگی کنم.»
این زن، با مهر مادریاش، ریسان حمید را با خود به نقاط مختلف آلمان برده و ضمن معرفی آلمان، با او و همراه او اقدام به گرفتن عکس از مناظر مختلف این کشور کرده بود.
داستان یک همپیوندی
ریسان حمید همپیوندی و رشد سریع خود را در جامعه آلمان وامدار تماس با مردم این کشور میداند. میگوید: «سال اول، به من خیلی سخت گذشت.» او علت دشواری سال نخست را در ندانستن زبان آلمانی میداند.
ریسان حمید اکنون به زبان آلمانی کاملا مسلط است. در مدرسه عالی "گرافیک و هنر کتابآرایی" شهر لایپزیگ تحصیل میکند. او در اکتبر سال ۲۰۱۶، یک سال پس از ورود خود به آلمان در این مدرسه عالی ثبت نام کرده بود.
به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید
امروز، پنج سال پس از ورودش به آلمان، در خیابان پر رفت و آمد "آیزنباناشتراسه" شهر لایپزیگ، آثار هنری خود را در نمایشگاهی در فضای باز به مردم ارائه میکند و به زبان آلمانی فاخر درباره آنها توضیح میدهد. و رهگذران نیز با علاقه بسیار به سخنان این هنرمند عراقی گوش میسپارند.