سنت جنبش صلح و ضد سلاحهای اتمی در نمونه تظاهرات هر ساله عید پاک
۱۳۸۶ فروردین ۱۸, شنبهدست کم از دهه 60 سده گذشته میلادی ایام عید پاک در شماری از کشورهای اروپای غربی مناسبتی است که دهها و گاه صدها هزارنفر از هواداران صلح با تظاهرات و کارزارهای مختلف به مخالفت با جنگ ، سلاحهای اتمی و مسابقه تسلیحاتی بپردازند و خواهان کاهش تشنجات در سطح بینالمللی و رویکرد به شیوههای مسالمتآمیز در حل مناقشات شوند. به این ترتیب سنت تظاهرات صلح در روزهای عید پاک به شاخصی برای این ایام بدل شدهاند، هرچند که شدت و گستردگی این تظاهرات نوسانهای بسیار به خود دیده و در وجه عمده تابعی بوده است از حد تنش و مناقشات سرد و گرم در سطح بینالمللی.
پیشینه راهپیماییهای صلح در ایام عید پاک
اولین حرکتهای آغازین جنبش صلح در ایام عید پاک، در دهه پنجاه در انگلستان رخ دادند. محرک و انگیزه اولیه این گونه حرکتها، اقدامات کسانی مانند برتراند راسل، فیلسوف انگلیسی بود که در سال 1955 همراه با آلبرت شوایتزر بیانیه مشترکی انتشار داد. این بیانه زیر عنوان "مانیفست راسل- اینشتین" شهرت یافت. در این مانیفست به افکار عمومی جهان نسبت به خطرات استفاده از سلاح اتمی و احتمال بروز یک هالوکاست هستهای هشدار داده شده بود. این پیشینه برترندراسل در توجه به صلح و خلع سلاح باعث شد که وی به عنوان اولین رئیس نخستین گروه هوادار صلح در انگلستان با نام "کارزار برای خلع سلاح اتمی" برگزیده شود.
"کارزار برای خلع سلاح ا تمی" یک سال پس از تأسیس در سال 1958، به لحاظ شمار اعضا و هواداران به بزرگترین جنبش سیاسی انگلستان در دوران پس از جنگ شد.اوج فعالیت و اقدامات این جنبش، سالانه در تظاهرات و راهپیماییهای 4 روزه در ایام عید پاک بود. تظاهرات کنندگان در این 4 روز برای مخالفت با تسلیحات هستهای، فاصله 83 کیلومتری میان لندن تا مرکز تحقیقات هستهای در آلدرماستون و بالعکس را طی میکردند. تقاضا برای صرفهنظرکردن یک جانبه بریتانیا از سلاحهای هستهای خواست اصلی این جنبش بود.
ابتکار تظاهرات برای صلح و در مخالفت با سلاح اتمی در انگلستان، در اندک زمانی به برخی از کشورهای دیگر اروپای غربی نیز اشاعه یافت.
سرایت به نقاط دیگر
در آلمان غربی البته حساسیت و نگرانی نسبت به سیاست تسلیحاتی دولت وقت، قبل از برآمد جنبش صلح در انگلستان هم بیسابقه نبود. از جمله سال 1957 کنراد آدناوئر، صدراعظم وقت آلمان، در مصاحبهای با کمخطر جلوهدادن نسل جدید سلاح های تاکتیکی اتمی، آنها را صرفا توسعه توپهای جنگی پیشرفته معرفی کرد و تاکید نمود که آلمان نباید از تسلیح خود به آنها چشمپوشی کند. این مدرنیزاسیون تسلیحاتی را اپوزیسیون سوسیال دموکرات به علاوه اتحادیههای کارگری و شماری از مجامع کلیسایی هوادار صلح خطرناک یافتند و برای ممانعت از آن، جنبش "مبارزه علیه مرگ هستهای" را به راه انداختند تا مجلس را از تصویب قانونی در این زمینه منصرف کنند. "مبارزه علیه مرگ هستهای" تظاهرات نسبتا گستردهای در شهرهای مختلف آلمان برپا کرد اما نتوانست مانع تصویب قانون مزبور شود. چندی بعد با خروج سوسیالدموکراتها از "مبارزه علیه مرگ هستهای" این اولین جنبش صلح آلمان در دوران پس از جنگ جهانی دوم ، نیز رو به افول رفت.
سال 1960 جنبش صلح آلمان به تاسی از راهپیماییهای جنبش صلح انگلستان در روزهای ایام عید پاک، قوت و جانی دوباره یافت و به یک تظاهرات هزارنفری در در شمال این کشور منجر شد. سالهای بعد بر شمار این راهپیمایان و تظاهرات کنندگان که عمدتا از محافل و سازمانهای چپ، نویسندگان و هنرمندان، هواداران محیط زیست ، مخالفان جنگ و فاشیسم، مجامع کلیسایی پاسفیست، اتحادیههای کارگری، نمایندگان جنبشهای دانشجویی ، استادان دانشگاه و ... برخاسته بودند افزوده گشت، به گونهای که سال 1968در راهپیمایها و تظاهراتی که با شعار " دموکراسی و خلعسلاح" برپا شد 300 هزار نفر شرکت داشتند. خواست مشترک مطرح در این تظاهرات، پایان تسلیح کشورها به سلاح اتمی و قطع مسابقه تسلیحاتی میان قدرتهای بزرگ بود. به تدریج، این کنشها و کارزارها سرودها و موزیکهای خاص خود را یافتند و برخی از چهرههای سرشناس عالم موسیقی نیز آنها را با آثار صلحخواهانه خود همراهی میکردند.
رونق دهه هشتاد
از پس از 1968 جنبش صلح در ا روپا و به ویژه آلمان رو به افول رفت که علتهای متعددی داشت. از جمله هجوم ارتش شوروی به چکسلواکی در این سال، موجب شکاف بیشتر در میان نیروهای چپ و بحران در تعیین شعارها و راهبردهای جنبش صلح گشت. این نیز بود که در همین سالها در آلمان، سوسیالدموکراتها برای اولین بار در تاریخ پس از جنگ به قدرت رسیدند. با توجه به این که صلحخواهی یکی از شعارهای اصلی این حزب بود بخشی از هواداران صلح تحقق خود اهداف خود را در سیما و کارکرد دولت ویلی برانت ممکن دانستند و تظاهرات و راهپیماییها اهمیت اولیهاشان را برای این گروهها از دست دادند.
از سالهای آغازین دهه هشتاد دوباره جنبش صلح در اروپا توان و رونقی دوباره یافت که علت آن هم بیشتر به تشدید رویکرد به سلاحهای هستهای و استقرار شماری بیشتری از این نوع سلاحها در خاک اروپا بود. به این ترتیب سال 1984 انگلستان شاهد بزرگترین تظاهرات سیاسی خود در قرن بیستم شد. در آلمان نیز سال 1983 تظاهرات و راهپیماییهای صلح در ایام عید پاک که مخالفت با استقرار موشکهای پرشینگ محور اصلی آن بود به یکی از بزرگترین کارزارهای سیاسی و اجتماعی این کشور بدل شد و بیش از یک میلیون نفر را به خیابانها کشاند.
اوجی که دیگر تکرار نمیشود؟
پایان جنگ سرد برای جنبش صلح در اروپای غربی آغاز افولی دوباره بود. این جنبش ،البته کمتر در شکل و ساختار منسجم قبلی، در سالهای پس از 1990 بیشتر به صورت موردی، و آن هم نه لزوما در ایام عید پاک، بروز و برآمد داشته است. به ویژه تظاهرات گسترده مخالفت با جنگ در آستانه حملات دوگانه علیه عراق در سال های 1990 و 2003 در شهرهای مختلف اروپا تا حد زیادی از تجارب و رویکردهای جنبش صلحخواهی در دهههای گذشته الهام و انگیزه میگرفتند.
تا آنجا که به انگلستان برمیگردد در سالهای اخیر یکی از محورهای رونق و احیای جنبش صلح مخالفت با جنگ علیه عراق و اعتراض به شرکت ارتش بریتانیا در این جنگ بوده است. البته در همین سالها اعلام خروج حزب کارگر از جرگه سازماندهندگان و حامیان راهپیماییهای ایام صلح پاک، این جنبش را به لحاظ مالی و تبلیغاتی با مشکلات قابل اعتنایی مواجه کرده است، اما به نظر میرسد که با پیوستن و تشدید فعالیتها و حمایتهای نهادها و احزاب دیگر جنبش صلح، ولو در سطحی محدودتر، امکانات اولیه تداوم حیات خود را حفظ کرده باشد.
در آلمان در کنار جنگ علیه عراق ، مسئله شرکت ارتش این کشور در اقدامات نظامی خارج از مرزهای ملی بوده که مخالفتها و تظاهراتی را در حمایت از صلح و در مخالفت با اقدامات نظامی دامن زده است. با این همه نه این مناسبتها و نه راهپیماییهای ایام عید پاک دیگر ابعاد چنان گستردهای ندارند و کمتر قابل قیاس با کارزارهای صلحخواهی دهههای گذشتهاند.
در کنار بحرانهای موضوعی و تکراری شدن نحوه و شکل کارزارهای جنبش صلح عوامل دیگری نیز در افول این جنبش دخیل بودهاند. از جمله بحران مضمونی و کارکردی در دموکراسیهای مبتنی بر دولت- ملتهای غربی که طبعا به نوع کار سامانگرانه مبتنی بر فعالیتهای حزبی و جنبشهای پایدار متعارف هم سرایت کرده است. گرایش بیشتر شهروندان به فعالیتهای شبکهای، موقتی و موضوعی را هم میتوان به عنوان یک عامل دیگر تلقی کرد.
صرفنظر از مضمون صلحخواهی جنبشهای صلحی و حساسیتی که این گونه فعالیتها در افکار عمومی نسبت به مسئله صلح و جنگ و تسلیحات برانگیختندند، تجارب سازمانگرانه آنها نیز به عنوان دستاوردی بزرگ تلقی میشود که بسیاری از جنبشها و فعالیتهای مدنی و اجتماعی و سیاسی دوران اخیر از آنها بهره و الهام میگیرند.