سیاست خارجی دولت احمدینژاد <br> «تنشآفرینی فلسفهی وجودی رادیکالیسم» • مصاحبه با بهمن نیرومند
۱۳۸۸ خرداد ۱۴, پنجشنبهگفوگویی با بهمن نیرومند، نویسنده و تحلیلگر سیاسی ساکن برلین.
دویچهوله: آقای دکتر نیرومند، به نظر شما مشخصات ویژهی سیاست خارجی دورهی چهارسالهی ریاست جمهوری آقای محمود احمدینژاد چیست؟
بهمن نیرومند: به نظر من، مهمترین مشخصهی سیاست خارجی ایشان تنشآفرینیست و این تنشآفرینی تمام سطوح سیاست خارجی ایران در دنیا از آقای احمدینژاد به چشم میخورد، چه در زمینهی مذاکرات دربارهی برنامهی اتمی ایران چه در رابطه با اسرائیل و آمریکا، چه در رابطه با کشورهای عربی. در همه جا، در تمام سطوح، تمام کوشش رژیم ایران در چهارسالهی اخیر تنشآفرینی بوده و این سیاست از دید رژیم موفقیتآمیز هم بوده است، به خاطر اینکه عکسالعملی که در مقابل این سیاست انجام شده، عکسالعملی مشابه همین سیاست بوده، چه از جانب اسرائیل و آمریکا، یعنی از جانب دولت بوش، و چه از جانب کشورهای عربیای که با آمریکا خیلی نزدیک هستند. تا زمانی که این بده بستانها متقابلا انجام میشده، از نظر رژیم موفقیتآمیز بوده، و عملا باعث رشد موقعیت ایران در خاورمیانه و خاورنزدیک شده است. ولی به باور من، از زمانی که سیاست آمریکا تغییر کرده، یا اینکه امیدواریم که این صحبتهایی که آقای اوباما میکند واقعا جدی باشد و اگر واقعا جدی باشد، این حملهها و این پرخاشهایی که از طرف رژیم ایران و بویژه از طرف آقای احمدینژاد انجام میگیرد، مشتی در خلاء خواهد بود و بمراتب بیشتر به ضرر ایران تمام خواهد شد تا در دوران گذشته.
مشاهدات شما چه میگوید؟ تاثیرش برای افکار عمومی غرب چه بوده است؟
ببینید، در افکار عمومی غرب چنین برخوردهایی که با هیچ نوع از موازین دیپلماتیک در توافق نیست، حالت بسیار ناخوشایندی را نشان میدهد. ما میبینیم که تمام مردم چگونه در مورد ایران قضاوت میکنند، درحالی که این قضاوت کاملا به ناحق است، چون احمدینژاد را نمیتوانیم با ایران یکسان بدانیم. ما در ایران یک جامعهی بسیار وسیع مدنی داریم که در تاریخمان بارها و بارها عرض اندام کرده است. ولی این برخورد احمدینژاد اجبارا و طبیعتا به تمام مردم ایران برمیگردد و دنیای غرب، و نه تنها دنیای غرب، بلکه تمام دنیا با دیدهای بسیار منفی به جامعهی ما نگاه میکنند.
پیشبینی میشود که هر رئیس جمهور دیگری غیر از محمود احمدینژاد سر کار بیاید، باعث کاهش تنش در روابط ایران و غرب میشود و راه برای مذاکره با غرب هموارتر میشود. اما مشکلهای اصلی، مثل مسئلهی اتمی و شیوهی برخورد ایران با اسرائیل، میماند. شما فکر میکنید، با تغییر رئیس جمهور این مسایل را بشود با مذاکره حل کرد؟
به نظر من، تمام مسایل را میشود با مذاکره حل کرد، اگر از سوی دو طرف این نیاز و این خواست و این اراده وجود داشته باشد که مسایل را حل بکنند. به نظر من، رژیم ایران مادامی که رادیکالها سر کار هستند، اصولا تمایل به رسیدن به یک توافق را ندارد. چون همانطور که گفتم، اصلا تمام فلسفهی وجودی رادیکالیسم در تنشآفرینی است. بنابراین ایجاد هر نوع توافق مانع ادامهی سیاست تنشآفرینی خواهد شد. به نظر من، همین موضوع در اسرائیل هم دیده میشود. الان رژیمی که در اسرائیل حاکم است، به هیچ وجه حاضر به صلح و توافق نیست و تضادها را تشدید میکند و از این طریق تنشهای جدیدی را بوجود میآورد. حالا باید دید که واقعا اگر تغییر دولت در ایران انجام بشود - تغییر رژیم که فعلا در دستور کار نیست – ولی اگر تغییر دولت انجام بشود، من فکر میکنم که بهرحال تا اندازهای تنشزدایی انجام بشود. چون تمام این کاندیداها، منهای آقای احمدینژاد، اعلام کردهاند که مایل به مذاکره هستند، مایلند که به توافق برسند، مایلند که راه آشتی را در پیش بگیرند و اگر چنین بکنند، به نظر من، مثلا همان موردی را که شما اشاره کردید، یعنی مسئلهی اتمی را، خیلی سریع میشود حل کرد. برای این که پیشنهادات خیلی سازندهای موجود است و این پیشنهادات تازگی هم ندارند و از سال ۲۰۰۶ تا بحال به انواع مختلف طرح شدهاند. بنابراین مشکل نخواهد بود، یا اینکه ایران بهرحال باید به توافقهایی برسد، باید در زمینهی مشکلات در منطقه، روابطش را با کشورهای عربی تنظیم بکند و سیاست دیگری را در پیش بگیرد. همچنین در مورد عراق و افغانستان. طبیعیست ایران دارای منافعیست؛ هر حکومت میهنپرستی باید منافعی را دنبال بکند. بخصوص با تغییری که فعلا در سیاست آمریکا به چشم میخورد - البته تا چه حد جدی باشد یا نباشد، آن را من نمیتوانم هنوز پیشبینی کنم - ولی بهرحال اگر جدی باشد، امکان این هست که هم آمریکا تا اندازهای منافع خودش را به پیش ببرد و هم ایران بتواند منافع ملت را دنبال بکند.
یعنی فکر میکنید غرب حاضر باشد نقشی را که ایران میخواهد در منطقه بازی کند، بپذیرد؟
ایران از هر نظر قویترین کشور در خاورمیانه و خاور نزدیک است. چه از نظر اقتصادی، چه از نظر جمعیت، چه از نظر فرهنگ، چه از نظر تکامل اجتماعی، ایران موقعیت خاصی دارد و طبیعتا جایگاه خاصی هم دارد. ایران میتواند آن نقش قدرتمند را در خاورمیانه و خاور نزدیک ایفا بکند، در صورتی که با سیاستهای مطلقگرایانه پیش نرود. به نظر من، در چنین صورتی غرب هم مجبور است اجبارا قبول بکند که ایران قدرتی در منطقه است و این نقش ایران را باید بپذیرد. کمااینکه چه سران دولت آمریکا و چه سران دولت اروپا بارها و بارها در چندماه اخیر بر این موضوع تاکید کردند که بهرحال ایران دارای نقش ویژهای است و میشود با کمک ایران بسیاری از مسایل را در خاورمیانه و خاور نزدیک حل کرد.
در این صورت فکر میکنید تا چه حد اسرائیل حاضر به پذیرش نقش ایران در منطقه است؟
اسرائیل بههیچوجه حاضر نیست چنین نقشی را بپذیرد، کمااینکه ایران هم بههیچوجه حاضر نیست اسرائیل را به رسمیت بشناسد. این تغییر فعلا با هیچ تغییر دولتی در ایران انجام نخواهد شد. به نظر من، تا سالهای آینده، تا موقعی که این رژیم ادامه دارد، این موضع در مقابل اسرائیل باقی خواهد بود. مگر این که بین اسرائیل و فلسطین صلح بشود و دو کشور فلسطین و اسرائیل بوجود بیاید، آنوقت دیگر ایران در مقابل عمل انجام شده قرار خواهد گرفت. ولی مادامی که شرایط حاکم در خاورمیانه، و در واقع مسایل بین اسرائیل و فلسطین ادامه دارد و حتا تضادها تشدید میشود، ایران طبیعتا بههیچوجه با اسرائیل کنار نخواهد آمد. ولی الان ما میبینیم که بهرحال آمریکا هم برخلاف دوران بوش یا دوران گذشته که کاملا و صددرصد آمریکا در پشت اسرائیل بود، فعلا آمریکا دیده که دارد منافعش را در خاورمیانه و خاورنزدیک از دست میدهد و به این دلیل از این پشتیبانی بیچونوچرا از اسرائیل دست کشیده و سعی میکند که استراتژی جدیدی را به اسرائیل تحمیل بکند. حالا تا چه حد دولت اسرائیل زیر بار این تحمیل برود، آن را باید در آینده دید.
مصاحبهگر: کیواندخت قهاری