در صحبت از ادبیات زندان به آثاری نظر داریم که دستمایه آن بازداشت و شکنجه و زندان است و یا هراس از آنها. چنین ادبیاتی در واقع به شکست انسان در هستی تاریخی او نظر دارد. پس میتوان گفت ادبیات زندان همانا ادبیات شکست و یا شکستخوردگان است، شکستی که کورسویی از امید هنوز بر آن میتابد، با این آرزو که گفتهها آویزه گوش گردند و از تکرار تاریخی آن پیشگیری شود. از این زاویه که بنگریم، این ادبیات را میتوان ادبیات مقاومت و یا پایداری نیز گفت.
خوشبخت کشوریست که این مرحله از تاریخ را پشت سر گذاشته و ادبیات زندان در آن به بخشی از تاریخ ادبیات تبدیل شده است. در ایران امروز اما با دریغ و درد باید از شکوفایی ادبیات زندان به عنوان بخشی از ادبیات تبعید صحبت کنیم که یک سوی آن حضور بیوقفه زندان و شکنجه و اعدام است در این کشور و سوی دیگر آن نقش همین رفتار به عنوان دستمایه داستان.
ادبیات ما از جنبش مشروطیت تا کنون همیشه همگام فراز و فرودهای جامعه بوده است. تا کنون فضایی برای رهایی ادبیات از سیاست و تاریخ فراهم نیامده است؛ ادبیات امید، شکست، گریز، مقاومت و سرانجام هویتیابی را با تحولات اجتماعی و سیاسی را در این راستا تجربه کردهایم. متأسفانه تمامی این موقعیتها بر ما تحمیل شده است.
شکوفایی ادبیات زندان به این معنا نیز هست که ما به گذشته خویش حساس شدهایم. میخواهیم در احضار گذشته، به بازاندیشی و بازکاوی آن روی آوریم. در این راستاست که به تاریخ نزدیک میشویم و همسو با آن پیش میرویم تا متفاوت از آن به هستی فردی و درون انسان ایرانی در زندگی نابههنجار او در پی انقلاب روی آوریم.
بیآنکه بخواهم به پیشینهی تاریخی تأثیر زندان بر ادبیات جهان و یا ایران بپردازم، گفتنیست؛ دوران وحشت در جمهوری اسلامی چند ماهی پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ آغاز شد. هراس، مُداوم و جانفرسا بود. در تمامی عرصهها احساس میشد که بلای هولناکی دارد بر جامعه دامن میگستراند. بازداشتِ مخالفان و اعدامِ وابستگان به رژیم پیشین آغازی شد در گسترش فضای ترور. از چرایی این وقایع اما بحثی در جامعه فراگیر نشد .
بازداشتها و سرکوب در اندکزمانی شامل تمامی کسانی شد که مخالف جمهوری اسلامی بودند. اگرچه خبر اعدامهای سالهای آغازین دهه شصت در رسانهها بازتاب داشت و مملو شدن زندانها ملموس بود، ولی کشتار سال ۱۳۶۷ در زندانهای کشور، در نهان انجام گرفت. هدف با استناد به نامه آیتالله منتظری به خمینی نابودی کامل مخالفان بود. باید سالها میگذشت تا واقعیت آن روزها بر مردم و جامعه آشکار میشد. کشف دامنهی کشتار اما هنوز به معنای آگاهی از جنایت و ابعاد آن نیست. پروندهها در این عرصه همچنان مسکوت و سری هستند. آنان هم که خود در آن سالها به شکلی همراه با رژیم بودند و از چگونگی حادثه چیزهایی میدانند، و اکنون «اصلاحطلب» شدهاند، ترجیح میدهند از آن فاجعه چیزی نگویند.
کشتار سال ۶۷ فکر میکنم بزرگترین فاجعه و جنایتیست که بر سر مخالفان در ایران آمده است. در بارهی این جنایتها چه میتوان گفت؟ اگر با نگاهی تاریخی به موضوع نزدیک شویم، میبینیم جنایتی صورت گرفته و کسانی قربانی گشتهاند. تاریخ بیش از این چیزی به ما نخواهد گفت. ادبیات اما درست از همینجا لب به سخن میگشاید. ادبیات با افراد کار دارد، واقعیت را با تخیل میآمیزد تا از موقعیتهایی بگوید که انسانها در آن به سر میبرند و یا بردهاند.
داستان خویشاوند تاریخ است. آن دو در بیشتر زبانها حتی نام واحدی دارند. تا قرن هیجدهم رمان را با تاریخ یکی میانگاشتند. در واقع تاریخنویسان نخستین نویسندگان بودهاند. تاریخنویسی تا سالها در شمار «فنون ادبی» به شمار میرفت و مورخ ادیب نامیده میشد. تاریخ در قرن شانزدهم به علمی تجربی تبدیل شد و سرانجام در قرن نوزدهم جایگاه ویژه خود را بازیافت. رمان نیز از همین ایام به استقلال دست یافت.
تا قرن نوزدهم دو نوع تاریخ دیده میشود؛ تاریخ مبتنی بر داستان و تاریخ مبتنی بر واقعیت. در ادبیات نیز از همین سالها، رمانِ تاریخی به بخشی از ادبیات فرا میروید. در این نوع از ادبیات نویسنده بیآنکه بخواهد تاریخ بنویسد، موضوع آن را دستمایهی اثر خویش میگرداند. تاریخ اگر سرگذشت جامعه است، داستان تاریخ هستی انسانهاست، درون آنهاست که مکتوب میگردد.
با حضور گسترده سانسور بر جامعه ایران و نبود آزادی اندیشه و بیان، دستمایه قرار دادن تاریخ اجتماعی مردم در داستان، مشکلساز است. نه تنها اجازه نشر دریافت نخواهد داشت، نویسنده نیز چه بسا مورد پیگرد قرار میگیرد. بر این اساس موضوع زندان، شکنجه و خفقان همچنان از ممنوعهها و تابوهاست در داخل کشور. تا کنون در خارج از کشور دهها داستان و رمان با چنین موضوعی انتشار یافتهاند. در داخل کشور اما جز چند داستان کوتاه و رمان، چیزی نوشته نشده است.
اگر "ورقپارههای زندان" بزرگ علوی را نخستین اثر از ادبیاتِ داستانی زندان، در تاریخ معاصر ما محسوب داریم که به زندان نظر دارد، میبینیم با گذشت بیش از هشت دهه شرایط در زندانهای جمهوری اسلامی بسیار مخوفتر بوده و هست. در این زندانها به زندانی هیچ فرصت و امکانی داده نمیشد تا بنویسد. داشتن کاغذ و قلم نه تنها ممنوع بود، در صورت کشف میتواست به عنوان مدرک جُرم مجازات در پی داشته باشد. بر این اساس نوشتن در زندانهای جمهوری اسلامی خود به خود منتفی است. پس میتوان گفت که ادبیات زندان در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران، محدود است به آثاری که نه در زندان بلکه خارج از آن نوشته شده است.
اگر خاطرهنویسی را نیز بخشی از ادبیات محسوب داریم، خاطرات زندان از یکسو به تاریخ و از دیگر سو به ادبیات نظر دارد. تا کنون بیش از ۷۰ کتابِ خاطرات از زندانهای رژیم کنونی منتشر شده است. به همین نسبت نیز رمان و داستان کوتاه انتشار یافته است. خاطرهها را کسانی نوشتهاند که خود تجربه زندان را پشتِ سر گذاشتهاند. بعضی از این آثار به رمان نزدیک میشوند و بعضی دیگر به تاریخ نزدیکترند. در این میان اما نویسندگانی بودهاند که از تجربه زندان خویش نوشتهو داستانی را در تاریخ خلق نمودهاند. گفتنیست که جز چند مورد این آثار، همه در خارج از کشور انتشار یافتهاند. به روایتی دیگر در شمار ادبیات تبعید ما قرار خواهند گرفت.
نویسندگانی که ادبیات زندان نوشتهاند، از شبان و روزانی گفتهاند که بر ما رفته است، از رفتارهایی نوشتهاند که شرم و ننگ و یا افتخار بر آن هر روز آشکارتر میشود. در جهانی که میان درد و نیستی در نوسان است، نویسنده از درد مینویسد تا ابعاد نیستی را آشکار گرداند. اگر خوشبین هم نباشد، ترجیح میدهد در برابر نیستی از اندوهی بنویسد که بر گُرده بشریت نشسته است. او مینویسد زیرا میداند که هر شخصی نشان از بشر دارد در موقعیتی ویژه. پس باید نوشت و در این روند ما هنوز در آغاز راه هستیم.
در نمایشنامهی «هملت» اثر شکسپیر، آنگاه که «هوراشیو» میخواهد جام شراب مسموم را سربکشد، هملت به او میگوید؛ «...هوراشیو، تو باید زنده بمانی و به آیندگان بگویی که حقیقتِ ماجرا چیست». هوراشیو ادامهی هملت است در تاریخ و رسالت دارد واقعیت تاریخی را به نسل بعد منتقل کند. «ادبیات زندان» اگرچه تاریخ نیست، و نمیخواهد جانشین آن گردد، اما میکوشد همان راه «هوراشیو» را دنبال کند. وظیفه دارد آنگاه که تاریخ از سخن گفتن بازمیماند، لب به سخن بگشاید و بگوید آنچه را که بر انسان رفته است. و چنین است که ادبیاتِ زندان حقیقتِ تجربهی انسان را بیان کرده و داستان و رمان در این راستا خاطرهها را به حافظه عمومی تبدیل میکند.
* مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.