1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

عباس عبدی: دولت وحدت ملی طرح بی‌ربطی است

مصاحبه‌گر: میترا شجاعی۱۳۸۷ آذر ۱۵, جمعه

از اواخر تابستان امسال و با پیشنهاد علی‌اکبر ناطق نوری، طرح تشکیل دولت وحدت ملی بر سر زبان سیاسیون ایران افتاد. عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی مقیم ایران معتقد است که احزاب آزاد و مجلس کارآمد مهم‌تر از دولت وحدت ملی هستند.

https://p.dw.com/p/GAN5
عباس عبدیعکس: DW

سران "حزب کارگزاران سازندگی" نیز در آخرین همایش این حزب که در روزهای سیزدهم و چهاردهم آذرماه برگزار شد، از این طرح حمایت کردند. حسن روحانی، نماینده رهبر حکومت در شورای عالی امنیت ملی، در حاشیه همایش حزب کارگزاران گفت: «یک جناح نمی‌تواند به خوبی کشور را اداره کند ولی تشکیل دولت وحدت ملی هم به سادگی امکان‌پذیر نیست».

علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی نیز اخیرا طرحی را با نام «طرح وحدت ملی» ارائه داده که به گفته‌ی وی لزوما به تشکیل دولت ملی منتهی نمی‌شود اما می‌تواند همه جناح‌های سیاسی را حول یک محور گرد آورد.

عباس عبدی معتقد است، برای نجات ایران از وضعیت کنونی، طرح دولت وحدت ملی کارساز نیست بلکه به عقیده‌ی وی سازوکارهای دیگری مثل احزاب آزاد، قوه قضائیه مستقل و مجلس کارآمد لازم است.

دویچه‌وله: آقای عبدی، آقای ناطق نوری ماه‌ها پیش پیشنهاد تشکیل چیزی شبیه لویی‌جرگه را داده بود که در آن تمامی گروه‌ها و احزاب شرکت کنند و بر سر یک کاندیدای معتدل برای انتخابات آینده‌ی ریاست جمهوری به توافق برسند. عملی‌شدن چنین پیشنهادی را در شرایط کنونی ایران چقدر ممکن می‌دانید؟

عباس عبدی: امکان چنین چیزی تقریبا صفر است، چون گروه‌ها و احزاب هر کدام مسئولی دارند و آن‌ها همه علاقه دارند، رییس جمهور بشوند و بعید است که اصلا چنین توافقی حداقل در جناح آن‌طرف در شرایط عادی حاصل بشود.

به نظر شما طرح دولت وحدت ملی هم که بعضی احزاب، مثل حزب کارگزاران از آن حمایت کرده‌اند، نمی‌تواند عملی باشد؟

این طرح دولت وحدت ملی برای شرایط ایران اساسا یک طرح بسیار بی‌ربطی ا‌ست. دولت وحدت ملی برای کشورها و جوامعی ا‌ست که اقلیت‌هایی در آن وجود دارند که نمی‌توانند به اکثریت تبدیل بشوند. مثلا شما عراق را در نظر بگیرید، افغانستان را در نظر بگیرید. آنجا برخی اقلیت‌ها وجود دارند که هیچ وقت در شرایط آزاد، امکان اکثریت شدن‌شان وجود ندارد، بنابراین همیشه از دولت به‌دورند.

مثلا اگر عراق را در نظر بگیرید، کرد هست، شیعه هست، سنی هست. شیعیان اکثریت دارند و اگر بنا بر رای نصف به علاوه‌ی یک باشد، همه‌ی آرا را می‌برند و همیشه در اکثریت می‌مانند. به همین دلیل است که آن‌جا گفته می‌شود دولت وحدت ملی از همه گروه‌ها تشکیل بشود. اما در ایران ما اصلا به چنین چیزی نیاز نداریم. اقلیت می‌تواند اکثریت بشود، اکثریت هم می‌تواند اقلیت بشود. هرکسی که اکثریت را به دست آورد، دولتش هم می‌تواند کاملا در اختیار خودش باشد. مثلا الان فرض کنید در فرانسه یا آلمان اگر حزب دموکرات مسیحی اکثریت را بیاورد، دولت را هم خودش در دست می‌گیرد. ولی هرآن امکان دارد که این تبدیل به اقلیت بشود. بنابراین، اینجاها وحدت ملی نیاز نیست. وحدت ملی در آزادی احزاب و گروه‌هاست و نه به شکل صوری یک نفر از این طرف و یک نفر از آن طرف بیاید. من اگر اقلیت باشم، نیازی ندارم بروم در دولت. کافی است اجازه داشته باشم که فعالیت آزاد و علنی بکنم، مطبوعات داشته باشم، انتخاباتم تقلبی نباشد، رد صلاحیتی نباشد. و خب هر وقت هم که در اقلیت بودم در دولت نروم. در عین حالی که شانس اکثریت پیداکردن را همیشه دارم.

مشکل دیگر این طرح این است که وحدت ملی یعنی چی؟ پیشنهاددهندگان طرح آقایان ناطق و لاریجانی رییس مجلس، می‌گویند ما تابع رهبری هستیم، وحدت درذیل نظرات ایشان، خب ایشان هم که نظرش راجع به دولت مشخص است، پس دنبال چی هستند؟ اگر می‌خواهند بگویند وحدت خارج از حوزه‌ی ولایت رهبری ایشان، این اصلا یک بحث دیگر است. اما این را که روشن نمی‌کنند.اگر آن‌ها به آن چارچوب‌های فکری‌شان معتقدند و بعد می‌گویند ما فقط در ذیل رهبری ولایت فقیه وحدت می‌کنیم، خب این را هم که دارند. رهبری هم که معلوم است به طور مشخص از آقای احمدی‌نژاد حمایت می‌کند. ممکن است نگوید که ایشان کاندیدای من است. ولی وقتی اینقدر دارد از این دولت تعریف می‌کند، خب معنایش این است که اصلا مشکلی برای مملکت از حیث وجود آقای احمدی‌نژاد نیست که حالا آقای ناطق یا لاریجانی و دیگران بخواهند دولت وحدت ملی تشکیل بدهند. از این گذشته، ما اصلا نیازی به دولت وحدت ملی نداریم، ما نیاز به وحدت ملی داریم. آن وقت دولتش درست می‌شود. وحدت ملی هم در ذیل چارچوب حاکمیت قانون است. وقتی که حاکمیت احزاب، حاکمیت قانون و حقوق شهروندی را رعایت کنند، دولت ملی خودش از این‌ها درمی‌آید.

این نظر شماست که می‌گویید من تا وقتی که در اقلیت هستم می‌توانم حرفم را بزنم و احتیاجی ندارم بروم در حاکمیت...

نه این که احتیاجی ندارم. هر موقع رای آوردم می‌روم.

ولی خیلی از احزابی که الان در حاکمیت نیستند، مثل جبهه‌مشارکت و حزب کارگزاران، این عقیده را ندارند و دارند سعی می‌کنند وارد حاکمیت شوند.

اصلا آن‌ها مشکل‌شان رفتن توی دولت نیست، اصلا هیچ‌وقت چنین اعتراضی ندارند. آن‌ها می‌گویند شما دولتید، رای آوردید و اگر رای آوردید، طبق قانون شما حاکم باشید. اگر ما رای آوردیم، ما باشیم. باید آدم‌ها بتوانند در مجلس با همدیگر باشند. اصلا نیازی ندارند داخل دولت بروند. هیچ وقت هم چنین حرفی نمی‌زنند. اعتراض‌شان این است که چرا رسانه‌ها یکطرفه است، اعتراض‌شان این است که چرا رد صلاحیت می‌شوند، اعتراض‌شان این است که چرا آزادی‌ها رعایت نمی‌شود، چرا در دانشگاه‌ها نمی‌توانند سخنرانی کنند. این‌ها اصلا اعتراض‌شان این نیست که ما چرا توی دولت نیستیم.

ولی اعتراض‌شان این است که چرا در اثر یک سازوکار غیرقانونی به نام رد صلاحیت نمی‌توانند رای لازم را به‌دست بیاورند. بنابراین حزب کارگزاران و جبهه مشارکت سعی دارند وارد حاکمیت بشوند. حالا به نظر شما این طرح می‌تواند به ورود آن‌ها به حاکمیت کمک بکند یا نه ؟

این که اصلا امکان ندارد. تمام این کارها را کردند که این‌ها را بیرون کنند. حالا همین طوری بدون این که رای بیاورند، آن‌ها را بردارند ببرند داخل حاکمیت؟ بعد هم اگر این کار را بکنند که این برای خودشان بد است. این که مثلا فرض کنید آقای احمدی‌نژاد یا آقای ناطق رییس دولت باشد، یکی از این‌ها را ببرد وزیر خودش بکند. اصلا به چه درد این‌ها می‌خورد؟ کسی طرفدار این‌ها نیست. اصلا مسخره‌شان می‌کنند که شما برای چه رفته‌اید آنجا؟

پس فکر می‌کنید چرا سران حزب کارگزاران در همایش آخرشان از این طرح حمایت کردند؟

خوب این یک بحث دیگر است. شما الان دارید از من از موضع یک کارشناس سوال می‌کنید.

دقیقا.

حزب کارگزاران در واقع کارش درست است که ازاین طرح دفاع می‌کند، برای این که در حقیقت دارد از مضمون گفته‌ی طرف مقابل دفاع می‌کند. حالا آن طرف خودش می‌داند که آن چیزی را که بیان کرده است دنبال اجرایش برود یا نه، و اگر برود به همان اشکالی که من گفتم برخورد می‌کند. بنابراین، کار کارگزاران یک نوع دفاع است. نباید که مخالفت بکند، از حزب مشارکت و دیگران هم که بپرسید موافقت می‌کنند. من هم اگر موضع سیاسی داشتم، می‌گفتم این خیلی خوب است، این کار را بکنید با این که آخر آن چیزی ندارد. برای این که آن جبهه‌ی مقابل را به تشنج و اختلاف بیندازید تا از درون آن چیزی دربیاید. اما حتا از موضع کارشناسی اگر بخواهم برایتان صحبت کنم، باید گفت که این امر کاملا بیهوده است، به جایی نمی‌رسد و مبنایش هم متناقض است. اما در هرحال این‌ها باید از آن استقبال کنند، ولو این که آخرش چیزی وجود ندارد. فقط هدفی که می‌تواند داشته باشد این است که این‌ها را درون خودشان با چالش مواجه کنند.

تجربه‌ی هشت سال ریاست جمهوری آقای خاتمی از آن طیف و نزدیک چهارسال، ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد از طیف اصولگرا، می‌تواند مفسران، تحلیلگران و مردم را به این نتیجه برساند که یک دولت یک قطبی در ایران خوب نمی‌تواند عمل بکند و شاید دولتی که ائتلافی از همه‌ی جناح‌ها باشد بهتر بتواند برای آینده‌ی ایران مفید باشد؟

من مطمئنم که اصلا مشکل این نیست که یک دولت چند قطبی باشد یا یک قطبی باشد. مشکل جای دیگری‌ است. ایراد ندارد دولت کاملا یک‌دست باشد. مشکل این است که جامعه‌ی ما یک‌دست نیست. این یک‌دست نبودنش باید بتواند در حاکمیت انعکاس داشته باشد. یک بخش‌اش این است که بخشی از حکومت، بخشی از حاکمیت باید فارغ از این دغدغه‌ها باشد. مثلا دستگاه قضایی. آنجا نمی‌تواند یک‌طرفه باشد، آنجا باید بی‌طرف باشد. هرموقع توانستید این کار را بکنید، آن‌وقت کلی از مسایل حل شده است.

یک بخش‌اش مجلس است. مجلس مهم نیست که یک اقلیت دارد و یک اکثریت دارد. مهم این است که بتوانند حرف بزنند، بحث و گفت‌وگو و نظارت کنند. آن‌موقع ممکن است اقلیت، بسیار بسیار موثرتر از اکثریت عمل کند.

یک بخش‌اش هم سازوکاری است که در آن نیروهای سیاسی و اجتماعی نظرات خودشان را از طریق انتخابات و آزادی بیان به حکومت منتقل کنند.

بنابراین اگر این دو سه مسئله رعایت شود، اصلا ما نیازی نداریم به این که دولت‌ها چند قطبی باشند. ضمن این که در ایران به دلایل متعدد، این احزاب و گروه‌ها نیستند که به دولت‌ها می‌روند، این اشخاص‌اند که به دولت می‌روند. یعنی مثلا این طور نیست که یک حزب یک نماینده بفرستد به دولت و آنجا قضیه را نمایندگی بکند. این اشخاص ‌هستند که می‌روند. آنها هم یا در دل دولت هضم می‌شوند، یا این که دعوا می‌کنند و کارها هم روی زمین می‌خوابد. بنابراین اصلا نیازی به این مسئله نیست. آنچه ما نیاز داریم دستگاه قضایی بی‌طرف، شورای نگهبان بی‌طرف و نیروهای مسلح و پلیس و اطلاعات بی‌طرف است. اینها باید کلا بی‌طرف باشند.

دوم، اقلیت و اکثریت با یک سازوکار دموکراتیک در مجلس شکل بگیرد. هیچ هم مهم نیست که چه کسی اکثریت است و چه کسی اقلیت. حالا امروز یک عده هستند، فردا یک عده دیگر می‌شوند.

سوم‌هم این است که در سطح جامعه آزادی احزاب و بیان شکل بگیرد و این‌ها فعال باشند. حالا یک مدتی یک عده اقلیت بشوند، مدت دیگر هم یک عده دیگر. فرقی هم در قضیه نمی‌کند. هر نوع دولتی را که بخواهید خارج ازاین فرایند تشکیل بدهند، یک نوع سهم‌خواهی و باندبازی است و در نهایت سر ملت در این میان بی‌کلاه می‌ماند.