علی افشاری: بهجای جنگ، باید از برنامه هستهای ترسید
۱۳۹۰ آذر ۱, سهشنبهبا انتشار گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی در هفتههای اخیر که وجود نشانههایی از فعالیت مرتبط با تولید سلاح اتمی در برنامه هستهای ایران را تایید میکرد، بار دیگر احتمال حمله نظامی به ايران بر سر زبانها افتاده است.
در این مدت بین نیروهای اپوزیسیون ایرانی و معترضان در داخل و خارج از ایران، بیانههای مختلی در مخالفت با جنگ منتشر شده است.
بیانیه "فعالان داخل کشور در مورد خطر حمله نظامی"، از جمله این بیانیهها است. در بخشی از این بیانیه آمده است: «تنها کسانی از جنگ استقبال میکنند که به قدرت مردم برای تغییر سرنوشت خویش امیدی ندارند و حیات خود را در "بحران آفرینی" جستجو میکنند. با این همه مردم ایران به طور قطع از همراهی و حمایتهای انسانهای صلح طلب، آزادی خواه و تحولگرا در سرتاسر جهان از وال استریت گرفته تا خیابانهای اروپا و کشورهای عربی استقبال میکنند.»
"بیانیه بیش از ۱۲۰ روشنفکر ایرانی در محکومیت تجاوز نظامی خارجی به ایران" بیانیه دیگری در مخالفت با جنگ است. در بخشی از این بیانیه آمده است: «در هفتههای اخیر امواج نگران کنندهای از چند سو برخاسته، و تهدید ایران به حمله نظامی باز در دستور کار قرار گرفته و بعضی مقامات دولت آمریکا، اسرائیل، انگلستان، بعضی دول دیگر، و حتی شماری از مخالفان حکومت ایران در تأیید چنان تهاجمی سخنان فاقد دقت و دور از تدبیر ابراز کرده اند.»
بیانیه "توقف موقت و مشروط غنی سازی اورانیوم و مخالفت فعال با جنگ" که توسط شماری از فعالان سیاسی، دانشجویی، دانشگاهی و روزنامه نگاران امضا شده بیانیه دیگری درمخالفت با جنگ است. در بخشی از این بیانیه آمده است: «ما تداوم بن بست کنونی، بلند پروازی هستهای و قدرت نمایی تو خالی حکومت را زمینه ساز افزایش برخورد نظامی محتمل در آینده می دانیم که قطعا قربانی اصلی آن مردم ایران و بخصوص کودکان و اقشار زحمتکش خواهند بود. در مخالفت با جنگ باید بحران سازان داخل حکومت را هدف اصلی قرار داد.»
علی افشاری، عضو سابق دفتر تحکیم وحدت و از امضا ککندگان بیانیه "مخالفت فعال با جنگ" در گفتوگو با دویچه وله به برسی بیانیههای مختلف مخالفت با جنگ پرداخته است.
بشنوید: گفتوگو با علی افشاری درباره بیانیههای مخالفت با جنگ
دویچه وله: به نظر مخاطب بیانیه „مخالفت فعال با جنگ“، حاکمیت جمهوری اسلامی است. بین اپوزیسیون ایران بسیاری معتقدند برای جلوگیری از جنگ هرچه فریاد است، باید بر سر رژیم ایران کشید. آیا امضاکنندگان این بیانیه با همین دیدگاه این بیانیه را امضا کردهاند؟
علی افشاری: این بیانیه توسط ۱۸۴ نفر از فعالان سیاسی، روزنامهنگاران، فعالان مدنی و اساتید دانشگاه در خارج از کشور امضا شده است. در این بیانیه ضمن مخالفت با هر حمله نظامی به ایران تاکید شده است که این مخالفت باید جنبه فعال داشته باشد.
این مخالفت باید بتواند راهحلی برای حل این بحران خارجی بدهد و آن بخش از نگرانیهای مشروع جامعه بینالمللی را با خواستههای مردم ایران همراه کند و فضا را برای تغییر سیاستهای مخرب حکومت چه در حوزهی خارجی و چه در حوزهی داخلی مساعد کند.
تفاوت این بیانیه با بیانیههای مشابه این است که ضمن تاکید بر مخالفت با جنگ، بر تغییر رفتار مخرب حکومت ایران و سیاست خارجی ستیزهجویانه آن که بیش از همهی عوامل دیگر در شعلهورشدن جنگ احتمالی نقش خواهد داشت، تکیه دارد.
منظور شما از "مخالفت فعال با جنگ" چیست؟
یعنی مسائلی که باعث بحران هستهای شده است، مثل تعلیق موقت و مشروط غنیسازی اورانیوم، پایانبخشی به هر نوع حرکتی که شائبه حرکت به سمت نظامی کردن فعالیتهای هستهای ایران را ایجاد کند، باید به یک خواست عمومی در جامعهایران تبدیل شود.
به جای اینکه مردم را از جنگ و جنگافروزان جهانی و نظامیگری ترساند، باید از برنامهی مخرب هستهای ایران ترساند.
البته باید به زیادخواهیهای برخی کشورهای خارجی هم معترض بود، باید به وجود استانداردهای دوگانه اعتراض کرد، باید خواستار خلع سلاح هستهای در منطقه و جهان شد.
پیش از این هم ۱۲۰ روشنفکر و روزنامهنگار و... بیانیهای در مخالفت با جنگ منتشر کرده بودند که به نظر، مخاطب اصلی آن کشورهای خارجی بود. برای آنچه در این بیانیهها "برطرف کردن تهدید جنگ خوانده میشود"، اپوزیسیون ایران باید کشورهای غربی را مخاطب قرار دهد یا حکومت ایران را این تفاوت دیدگاهها از کجا ناشی میشود؟
این تفاوت دیدگاهها به نوع نگاهی که به نظام جهانی وجود دارد برمیگردد. به نوع نگاهی که به برنامهی هستهای ایران وجود دارد. شاید از دید برخی افراد، چون دنیا براساس برخوردهای سیاسی میگذرد، اشکالی نداشته باشد که جمهوری اسلامی بمب اتم داشته باشد. شاید این افراد خواهان دخالت دنیا در این مسئله نباشند یا براساس انگارههای ایدئولوژیکشان و بحثهای هویتطلبانهای که دارند، بخواهند برخورد و تضاد با آمریکا و اسراییل را عمده کنند و از این طریق برخورد کنند.
اما این نامه که ۱۸۴ نفر آن را امضا کردهاند، بیشتر براساس واقعگرایی سیاسی نوشته شده است. اینکه در نهایت چه عاملی باعث جنگ میشود، خیلی در کنترل و اراده ما بهعنوان اپوزیسیون نیست و اگر جامعه جهانی این ظرفیت را در نیروهای خواهان تغییر در ایران نبیند که بتوانند رفتار مخرب حکومت را تغییر دهند و مانعی در برابر آن ایجاد کنند، آن وقت چه بسا ما شاهد حملههای محدود نظامی با هدف نابودی تاسیسات هستهای ایران باشیم.
آن چیزی که در ذهن برخیاست، به نظر من کاملا بحث بیهودهای است. مثل لیبی شدن ایران یا امکان تکرار تجربهعراق و افغانستان. هیچکدام از اینها برای ایران ممکن نیست. تنها حالت این است که زیرساختهای نظامی و هستهای ایران را بمباران کنند. اگر راهحل مناسبی ایجاد نشود و این بنبست تداوم پیدا کند و با خطای محاسبهای که حکومت ایران نسبت به توانایی خودش و جهان دارد، آن وقت فضا به این سمت میرود. قطعا چنین رخدادی هم به ضرر واحد سیاسی ایران خواهد بود و هم به ضرر مردم ایران.پیش از این آقای مهندس موسوی در آخرین موضعگیریشان خواستار برگزاری رفراندوم در این خصوص شدند که آیا برنامهی هستهای ادامه پیدا کند یا نه؟
این وجه تمایزها به این مسئله برمیگردد. ما یک جریان چپ داریم، جریانی که کماکان به مارکسیسم ـ لنینیسم به عنوان یک فرض معتقد است. البته برای آنها این قضایا جنبهایدئولوژیک دارد و معمولا این گروهها در این مقاطع فعال میشوند.
بیانیه مخالفت با جنگ دیگری هم توسط فعالان داخل کشور در مورد خطر حملهی نظامی منتشر شده است. ویژگی این بیانیه و فرق آن با دیگر بیانیههای ضد جنگ را چه طور میبینید؟
وجه اشتراک این نامه با نامههای دیگر، خط ضدیت و مخالفت آن با جنگ است و اینکه مردم ایران تعیینکننده سرنوشتشان هستند. ولی ادبیات این نامه، سبک نگارش آن، مفروضات عقیدتی پنهان در این نامه، نشان میدهد که متعلق به همان جریان چپ است که بههرحال بسیار طبیعی است و امر غیرمترقبهای هم نبوده که این دیدگاه را مطرح کنند. بین آنها این تصور وجود دارد که در دنیا یک نیروی شروری وجود دارد و این نیروی شرور، بدخواه مردم ایران است.
از این منظر است که حمایت خارجی، بهخصوص اگر این حمایت از سوی غرب باشد را رد میکنند. منتهی یک خطا در این نامه وجود دارد و آن صحبت کردن از زبان مردم ایران است.هر کس که ناظر اتفاقات و حوادث سیاسی سالیان گذشته ایران باشد، میداند که مردم ایران یکدست نیستند. دیدگاههای مختلفی وجود دارد و هیچ گروه و جریانی نمیتواند ادعا کند که از زبان مردم ایران صحبت میکند.مگر این که اکثریت مردم ایران به آن دیدگاه رای دهند و با آن موافقت کنند. به نظر من این خطا در این بیانیه وجود دارد. البته بخش اعظم آنها افراد بسیار محترم و هزینهدادهای هستند و نظراتشان مورد توجه بخشهایی از جامعه ایران است.
حسین کرمانی
تحریریه: جواد طالعی