فیلمهای ساخت آلمان؛ موفقتر از پیش
۱۳۹۱ آبان ۱۲, جمعه"موج نوی سینمای آلمان" در واقع اطلاقی است زادهی ابتکار منقدان فرانسوی به فیلمهای آلمانیای که پس از سالهای دههی ۱۹۸۰ در این کشور تولید شدند. این منقدان مبتکر که در فیلمهای کمدی رایج در آن دوران مثل "میخوام فقط لذت ببرم" و "دا دا دا" ارزشهای زیباییشناسانهای نمییافتند، با دیدن نخستین آثار کارگردانان نسل پس از "سینمای بابابزرگها" و با الهام از موج نوی سينمای فرانسه (La Nouvelle Vague ) این فیلمها را زیر عنوان "موج نوی سینمای آلمان" فهرستبندی کردند و نسل جدید سینماگران آلمانی را نمایندگان این موج دانستند.
"موج نوی سینمای آلمان" مورد نظر منقدان فرانسوی ولی يکپارچه نبود و بر خلاف "جنبش نوین سینمایی" این کشور در سالهای دههی ۶۰ و ۷۰ که ۲۶ سینماگر جوان با امضای "بیانیهی اوبرهاوزن" موجودیت خود را به طور رسمی اعلام کردند، پیش از شکلگیری خود مانیفست گروهیای منتشر نساخت.
این جریان نوپا در آلمان، مانند La Nouvelle Vague فرانسه که در واپسین سالهای دههی ۵۰ با آثار شماری از سينماگران روشنفکر (کلود شابرول، فرانسوا تروفو، ژاک ريوت، اريک رومر، و ژان لوک گدار...) آغاز شد، جریانی بود که دهها کارگردان و منتقد جوان را با گرايشهای فکری و فلسفی و نیز سليقههای هنری و شگردهای زیباییشناسانهی متفاوت در برمیگرفت. این جنبش پربار هنوز پویایی خود را از دست نداده است و در هر دهه نمایندگان برجستهی خود را به علاقمندان این هنر معرفی میکند.
ویژگیهای مشترک
ویژگی مشترک این فیلمسازان مستقل، جدا از داشتن فردیتی آفریننده و درک سینمایی بارز، در رد قواعد خشک و تصاویر کلیشهای "سینمای بابابزرگها" خلاصه میشود. علاوه بر آن، اغلب این سینماگران خود را وامدار سنت فیلمسازی و "شاگردان بیادعای" امضاکنندگان "بیانیهی اوبرهاوزن" میدانند.
منقدان آلمانی زیر عنوان "موج نوی سینمای آلمان" مکتبهای مختلفی را نیز تشخیص دادهاند که بارزترین آنها به "مکتب برلین" و "مکتب مونیخ" معروف شدهاند. شناسههایی که برای تعریف این مکاتب عنوان میشود اغلب با ساختار و مضمون این و آن فیلم مطرح همخوانی ندارد. برخی از منقدان این تقسیمبندی را قالبی و محدودکننده میدانند و اعتباری برای آن قایل نیستند.
از نظر مضمونی، با این حال، ویژگیهای مشترکی فیلمهای موفق و مطرح چند سال اخیر آلمان را به یکدیگر پیوند میزند: این که همگی داستانهایی را دستمایه قرار دادهاند که بخشی از تاریخ، به ویژه رویدادهای دورهی حکومت رایش سوم در این کشور را به تصویر میکشند.
در کنار این موضوع تاریخی، بحران مالی، بیکاری و مسائل اجتماعی ـ اقتصادیای که مردم عادی به طور روزمره با آنها دستبهگریبانند، از جمله مضامینی است که سینماگران نسل جوان به آنها پرداختهاند: "تابستان در بالکن" از آندرآس درزن (Andreas Dresen)، "مرخصی از زندگی" به کارگردانی نله فولمار (Neele Vollmar) و "تو تنها نیستی" از برند بولیش (Bernd Bِhlich) فیلمهایی هستند که هر چند به دلیل نمایش هنرمندانه و موشکافانهی زندگی در آلمان، مورد توجه منقدان و سینماروها قرار گرفتهاند، با این حال از چنان پرداخت سینمایی و زیباییشناسانهی جهانیای برخوردار نیستند که سینماروهای کشورهای دیگر را هم جذب کند.
موفقیتهای جهانی
موفقیت روزافزون سینمای آلمان در عرصهی بینالمللی به ویژه به دلیل پرداخت تصویری گذشته و تاریخ آلمان بوده است: "خیابان رز" به کارگردانی مارگرته فن تروتا ( Margarete von Trotta)، "زمستان، یک سال میشود که "... از کارولینه لینک (Caroline Link) "، "سقوط " از اولیور هیرشبیگل (Oliver Hirschbiegel) و "سوفی شل ـ آخرین روزها" اثر مارک روتهموند (Marc Rothemund) از جملهی این آثارند. فیلمهایی که زندگی عادی در آلمان دموکراتیک را دستمایه قرار دادهاند، نیز در عرصهی بینالملی خوش درخشیدند و جوایز بینالمللی بسیاری را از آن خود کردند: "خداحافظ لنین"، از ولفگانگ بکر (Wolfgang Becker) و "زندگی دیگران"، از فلوریان هنکل فن دونرسمارک از جمله فیلمهای فراموشنشدنی این دوره است.
شهرت و موفقیت "موج نوی سینمای آلمان" با نام کارگردانان خلاقی چون کارولینه لینک، هرمینه هونتگبورت (Hermine Huntgeburth) ، هانس کريستيان اشميد (Hans Christian Schmid)، تیم تیکور (Tom Tykwer)، کريستيان پتسولد (Christian Petzold)، فاتح آکین (Fatih Akin)، آندرآس درزن و ... گره خورده است.
کارولینه لینک
کارولینه لینک از موفقترین زنان کارگردان آلمانی است که در سال ۱۹۹۶ با ساختن فيلم "آن سوی سكوت" نامزد جايزهی اسكار برای بهترين فيلم خارجی شد. لینک در این فیلم به زندگی خانوادهی کر و لالی میپردازد که در قلب "جنگلهای سیاه" با دو دختر خود زندگی میکنند.
داستان جدایی دختر بزرگ این خانواده، لارا، که در واقع مسئولیت رتق و فتق امور زندگی خود و سایر افراد خانواده را بر دوش دارد، موضوع کانونی فیلم است. او که کلارینتنواز برجستهای است، قصد دارد به برلین و به کنسرواتوریوم موسیقی در این شهر برود. کارولینه لینک در این نخستین فیلمش توانایی خود را در تصویر کردن دنیا و روابط انسانها، پرداخت شخصیت و ادارهی صحنههای پرجمعیت به خوبی نشان میدهد.
این سینماگر ۴۸ ساله جايزهی اسكار بهترين فيلم خارجی را ولی نه برای این فیلم، بلکه بهخاطر اثر به یاد ماندنی خود "هیچ کجا در آفریقا" در سال ۲۰۰۲ دریافت کرد. لینک در این فیلم داستان زندگی یک خانوادهی مرفه یهودی آلمانی را به تصویر میکشد که در سال ۱۹۳۸ از چنگ نازیهای تازه به قدرت رسیده میگریزند و به کنیا پناهنده میشوند. این فیلم نیز از زاویهی دید دختر کوچک، حساس و کنجکاو خانواده بازگو میشود.
فیلم بعدی لینک با عنوان "زمستان، یک سال میشود که ..." باز هم داستان خانوادهای در حال گریز را دستمایه قرار داده است: فراری این بار مادری است که از شرق آلمان به غرب این کشور میگریزد و دختر تازه متولد شدهاش را بدون هشدار قبلی به مادر و پدر خود واگذار میکند. نقش این دختر ـ مادر را هارولینه هرفورت، بازیگر آلمانیای که تا کنون جوایز زیادی کسب کرده است، بازی میکند.
لينك در حال حاضر در حال ساختن كارتون فیلم "هايدی" با الهام از رمان "يوهانا اشپيزی" است که محصول مشترک آلمان و سوییس است.
هرمینه هونتگبورت
هرمینه هونتگبورت، یکی دیگر از کارگردانان زن مطرح آلمان، در جدیدترین فیلم خود "افی بریست" (Effi Briest)، به سرنوشت زنی تنها و فریبخورده به همین نام میپردازد که از زندگی با همسر خشن و هوسباز خود، بارون اینشتتن (Instetten)، خشنود نیست و روابط سنتی حاکم بر جامعه او را از تلاش برای رهایی خود باز میدارد.
هونتگبورت در این فیلم که با الهام از رمان تئودور فونتانه، نویسندهی مشهور آلمانی، ساخته شده، یک بار دیگر استادی خود را در پرداخت نور، شخصیتپردازی ظریف و موشکافانه و هدایت دوربین نشان میدهد. یولیا ینتچ (Julia Jentsch)، بازیگر نامآشنای آلمانی، در این فیلم ایفای نقش "افی" را بر عهده دارد.
این نقش را یک بار هم هنرپیشهی پرآوازهی آلمانی، هانا شیگولا (Hanna Schygulla)، در فیلمی به همین نام به کارگردانی راینر فاسبیندر در سال ۱۹۷۴ بازی کرده است.
"افی بریست" هونتگبورت، با شخصیتی که تئودور فونتانه در سال ۱۸۹۶ آفرید و زنی که فاسبیندر در فیلم سیاه و سفید خود به نمایش گذاشت، تفاوتهایی اساسی دارد: پرداخت این شخصیت به گونهای است که "افی" در پایان فیلم، بر خلاف سرنوشتی که فونتانه برای او رقم زده، از فرط غم و اندوه در بستر بیماری جان نمیسپرد، بلکه علیه سنتها و استبداد همسر و جامعه میشورد و در نمای پایانی پس از آن که در کتابخانهی شهر شغلی برای خود دست و پا میکند، به کافهی محل میرود و در حضور پدر و مادرش (که او را با نگاههای سرزنشآمیز مینگرند)، سیگاری روشن میکند و...
شخصیتهای فیلمهای هرمینه هونتگبورت که پس از تحصیل در رشتهی فیلم در هامبورگ و سیدنی و تجربهاندوزی در رشتههای فیلمبرداری و تکنسین فیلم، ابتدا به عنوان مستندکار وارد عرصهی کارگردانی شد، اغلب در ساختار روایتی داستان رشد میکنند و اغلب با قرار گرفتن در موقعیتهای خاص، راهها و راهکردهای غیرقابل پیشبینیای را برمیگزینند: در فیلم "مرغ مرده" به عنوان مثال، عشق به نفرت و بیتفاوتی بدل میشود و در "ساعت گرگها" دو برادری که از نظر احساسی سخت به یکدیگر وابسته بودند، به دو دشمن آشتیناپذیر تغییر شخصیت میدهند و در فیلم "آسایی سفید" که در سال ۲۰۰۵ بر اساس رمان و زندگی نویسندهی سوییسی، کورینه هافمن، ساخته شده، دشواریهای عشق در متنی چندفرهنگی به نمایش درمیآید. این فیلم به داستان زندگی کارولا، یک دختر سوییسی، با یک جنگجوی سمبورو از اقوام کنیا در آفریقا میپردازد.
فاتح آکین
نام فاتح آکین، این کارگردان آلمانی ترکتبار، با اکران دومین فیلم او با عنوان "ترکشده" (Getürkt) در سال ۱۹۹۶ بر سر زبانها افتاد. او پیشتر، در سال ۱۹۹۵ به خاطر نخستین فیلم کوتاه خود به نام "آن تو هستی" برندهی "جایزهی تماشاگران" در جشنوارهی جهانی فیلمهای کوتاه هامبورگ شده بود.
جایزهی خرس طلایی جشنوارهی بینالمللی فیلم برلین که در سال ۲۰۰۴ برای فیلم "رو در رو" به آکین اهدا شد، راه این سینماگر مبتکر را برای دریافت جوایز اروپایی هم گشود: آکین که کارگردانی را در مدرسهی عالی سینمای هامبورگ آموخته است،از جمله در جشنوارهی بینالمللی فیلم کن برای فیلم "در آن سو" جایزهی بهترین فیلمنامهنویس این فستیوال را از آن خود کرد.
فیلم "در آن سو" از سه اپیزود مستقل تشکیل شده که رویدادهای آنها در استانبول، برمن و هامبورگ رخ میدهند. در این فیلم داستان زندگی ۶ شخصیت متفاوت به تصویر درمیآید که در مقاطع خاصی در ارتباط با یکدیگر قرار میگیرند و بر سرنوشتهای یکدیگر تاثیر میگذارند...
جدیدترین فیلم آکین مستندی با عنوان "زباله در باغ بهشت" است که به زندگی و فعالیتهای اعتراضی اهالی روستایی به نام "کومبورنو" در نزدیکی دریای سیاه در ترکیه میپردازد که حاضر نیستند به برنامهی دولت برای تبدیل این "بهشت برین به زبالهدانی منطقه" تن دردهند.
آکین که امروزه با راینر ورنر فاسبیندر، کارگردان صاحب سبک آلمان، مقایسه میشود، اغلب در فیلمهای خود زندگی ترکهای ساکن آلمان، مشکلات اجتماعی آنها، روابط انسانی بین ملیتها با فرهنگهای گوناگون و ... را موضوع کار قرار میدهد. تکنیک قوی و تسلط کامل به زبان سینمایی، توانایی بازگویی و پرداخت روایتی از جمله ویژگیهای فیلمهای آکین است.
در واقع همین شناسههاست که ویژگیهای مشترک "موج نوی سینمای آلمان" پس از دههی ۱۹۸۰ را مشخص میکند.