«ما از خون فرزندانمان نخواهیم گذشت»
۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبهندا آقا سلطان، سهراب اعرابی، یعقوب بروایه، مسعود هاشمزاده و محمد کامرانی پنج نفری هستند که تا این لحظه اجسادشان به خانوادهها تحویل داده و به خاک سپرده شدهاند. از میان این چهار تن دو نفر اول تا مدتها در رأس اخبار داخلی و خارجی بودند. فیلم لحظه مرگ ندا تبدیل به نماد اعتراضات مردمی در ایران شد. عکس سهراب اعرابی با سربند و شال سبزش نیز همچنان عکس اول بسیاری از وبسایتهاست.
یعقوب بروایه دانشجوی کارشناسی ارشد رشته نمایش بود که به گفتهی مادرش روز چهارم تیرماه در جریان تیراندازیهای ماموران بسیج مستقر در مسجد لولاگر تهران، از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و چند روز بعد در بیمارستان درگذشت. ماموران امنیتی حاضر در بیمارستان، پیکر او را در حالی که خانوادهاش در بیمارستان و بالای سر او حاضر بودند، به مکان نامعلومی منتقل کردند و ۴۸ ساعت بعد نشانی محل دفن او را به خانوادهاش دادند.
محمد رحمانیان کارگردان تئاتر و استاد یعقوب در یادداشتی که بعد از مرگ وی در روزنامه اعتماد به چاپ رساند، برای شاگردش چنین نوشت: «حالا شکسپیر در حیاط بیمارستان منتظر توست. تو در پرولوگ (پیشنمایش) مردی و او تو را نمیبخشد. قاعده بازی را به هم زدی یعقوب! با شکوفههای به گُل نشسته زخمهای کاری سرت، به خاک افتادی و از یاد بردی پرولوگ پایان نمایش نیست، اول عشق است».
مسعود هاشمزاده روز سی خرداد کشته شد، نزدیک خانهشان در خیابان شادمان تهران. گلوله به قلبش خورد و مردم او را بر روی دست به نزدیکترین درمانگاه رساندند و برادرش او را روی دست مردم از ساعت و انگشترش شناخت. بعد از رسیدن به بیمارستان، او تنها سه دقیقه دوام آورد.
پیکرش را شبانه و از ترس ماموران امنیتی با یک اتومبیل شخصی به روستای محل تولدش در نزدیکی رشت منتقل کرده و همانجا به خاک سپردند. اما به گفتهی مادرش حتی آنجا هم به این خانواده اجازه برگزاری مراسم داده نشد. وی به دویچه وله میگوید: «داشتیم روز سوم مراسم میگرفتیم، برای روز هفتم اعلامیهای چاپ شده بود، اما نگذاشتند. حتا روز سوم گفتند چون نمیخواهید مجلس بگیرید، بروید خانهی خودتان. در تهران زندگی میکنید بروید همانجا. ما گفتیم ما اینجا عزاداریم باید تا هفت اینجا بمانیم که سر خاک بیاییم. به ما گفتند وقتی میخواهید بروید سر خاک، باید پنج نفر، شش نفر بیشتر نباشید. اگر باشید، تجمع میشود. خودشان هم آنجا بودند. تا هفت که ما آنجا بودیم مامورها هم بودند، ما خانهی خواهرم ماندیم و بعد هر غروب میرفتیم سرخاک. برادرهایش میرفتند هرشب برایش شمع روشن میکردند تا هفتم. آنها گفتند نمانید، اما ما ماندیم و با تعداد کم میرفتیم سرخاک».
محمد کامرانی جوان ۱۸ سالهای بود که روز ۱۸ تیرماه در حوالی میدان ولیعصر تهران دستگیر شد. ابتدا به خانوادهاش گفتند که به بازداشتگاه کهریزک منتقل شده است. وقتی خانواده به آنجا رفتند نام محمد را در فهرست کسانی یافتند که به اوین منتقل شدهاند. بیست و چهارم تیرماه زمانی که به خانوادهی کامرانی گفته شده بود که فرزندشان آزاد میشود، مسئولان زندان اوین به آنان گفتند که وی به علت جراحت به بیمارستان لقمان منتقل شده است. پدر محمد در بیمارستان لقمان با پیکر نیمهجان فرزندش روبرو میشود و از آنجا او را تحت حفاظت شدید نیروهای امنیتی به بیمارستان مهر تهران منتقل میکنند. اما چند ساعت پس از این انتقال، محمد بر اثر شدت جراحات وارده جان میسپارد.
تا کنون هیچ خبری از علت اصلی مرگ محمد منتشر نشده و خانوادهی وی نیز در این مورد سکوت کردهاند. خواهر محمد کامرانی در تماسی که دویچه وله با وی داشت، تنها توانست چند جمله بگوید: «راستش هنوز پیگیر هستیم و امیدوارم به نتیجهای برسیم. نمیدانم. هنوز به جایی نرسیدیم. حالا باید ببینیم چه پیش میآید و اصلا چه اتفاقی میافتد».
مادران سهراب اعرابی، یعقوب بروایه و مسعود هاشمزاده تاکید کردهاند که پیگیر پرونده فرزندانشان خواهند بود. مادر مسعود هاشمزاده میگوید برای پیگیری علت قتل فرزندش دو وکیل گرفته و به همراه مادر سهراب قصد پیگیری پرونده فرزندانشان را دارند.
روز پنجشنبه هشتم مرداد همزمان با چهلمین روز قتل ندا آقاسلطان و مسعود هاشمزاده قرار است خانوادههای این دو شهید به همراه خانواده سهراب اعرابی در بهشت زهرا گرد هم آیند. مادران این کشتهشدگان میگویند از خون فرزندانشان نخواهند گذشت.
نویسنده: میترا شجاعی
تحریریه: داود خدابخش