محيط زيست، سرمايه تمام نسلها
۱۳۸۵ دی ۲۱, پنجشنبهبرنامههاى مديريت براى مناطق حفاظت شده و عضو هيات امناى ان جى اوى جمعيت زنان مبارزه با آلودگى محيط زيست از لزوم حفظ ميراثهاى طبيعى براى نسلهاى بعد مىگويد.
گفتگو: مهيندخت مصباح
پاركهاى ملى واجد ارزشهاى طبيعى انحصارى، بكر و گونههاى متنوع گياهى و جانورى هستند. چه ميزان از سرزمين ايران داراى چنين خصوصياتى است؟
ميترا البرزى: هفت درصد كل مساحت ايران جزو مناطق حفاظت شده است كه بر اساس قوانين حفاظتى تقسيم بندى شدهاند. بيشترين ظرفيتهاى حفاظتى مربوط به پاركهاى ملى است، بعد ميراثهاى طبيعى را داريم، بعد پناهگاههاى حيات وحش، بعد مناطق حفاظت شده را داريم. در رتبه پنجم حفاظت شكار ممنوع را داريم. هر چه از پارك ملى به شكار ممنوع نزديك تر شويم، ضوابط و قوانين حفاظتى ضعيفتر میشود. در پاركهای ملى به دليل اينكه منابع دست نخورده واكوسيستم و زيستگاه باارزشى وجود دارد، نبايد هيچ فعاليت انسانى در آنها صورت گيرد. هر گونه ساخت و ساز و بهرهبردارى از اين مناطق ممنوع است. البته مجموع كل مناطقى كه تحت نظارت سازمان حفاظت محيط زيست هستند، كمتر از ۷ درصد مساحت كشوراست. در بسيارى از اين مناطق استخراج معدن میشود، ارگانهاى دولتى برخى سطوح اين مناطق را تصرف كردهاند، جادههايى از اين مناطق عبور كردهاند كه تلاش سازمانهاى غيردولتى و متخصصان محيط زيست اينست تا مسئولان را براى نگهدارى حفاظتى از همين ميزان تشويق كنند.
براى بسيارى لزوم ايحاد مسير ديگرى از منطقه حفاظت شده لار واقع در البرز مركزى، آن هم در حاليكه طرحهاى تعريض جاده هراز، يا آزاد راه تهران شمال، يا طرح جاده قزوين به تنكابن در كنار راههاى ارتباطى موجود در دست اجرا هستند ، مورد سوال است. حقيقتا علت چنين تصميمى به قيمت از دست رفتن محيط زيست چه مىتواند باشد؟
ميترا البرزى: علتش به نظر من دو عامل اصلى است كه كمتر به آن توجه مىشود. يكى اين كه ما در سطح كلان هنوز برنامه آمايش سرزمين در ايران را نداريم. برنامه آمايش سرزمين بايد مشخص كند كه هر بخش كشور ما بر اساس توانمندىهاى فيزيكى و اكولوژيك و توانمندىهاى اقتصادى اجتماعى، مناسب چه نوع فعاليت و كاربرى است و مستعد و مناسب براى چه چيز نيست. مشكل دوم عدم تعهد ما به قوانين موجود است. در مورد پاركهاى ملى ما قانون داريم كه هرگونه ساخت وساز در آنها و هر گونه فعاليت اقتصادى و عمرانى در آنها ممنوع است اما متاسفانه مسئولان به اين قانون پايبند نيستند. همين مورد جاده لار، به جاى كلان نگرى، با يك سفر و حرفهايى كه از سوى مسئول يك استان مطرح مىشود، به طور موردى برنامهريزى مىشود.
مدافعان چنين ساخت و سازى اما به بحث توسعه استناد مىكنند و میگويند توسعه در گرو ساخت جاده و زير ساختهاى ارتباطى است.
ميترا البرزى: هيچكس با توسعه مخالف نيست چون توسعه زير بناى حفاظت از محيط زيست هم هست. اگر توسعه پايدار باشد و منابع طبيعى را براى نسلهاى آينده حفظ كند همه با آن موافقند. دليل اينكه الان اين جاده را میخواهند از منطقه حفاظت شده بگذرانند، اينست كه اراضى اين مناطق رايگان هستند. اگر قرار باشد براى جاده كشى، اراضى خصوصى مردم را خريدارى كنند، اين گرانتر تمام مىشود و شايد ساده ترين راه اين باشد كه از محلى عبور كنند كه اراضى ملى نام دارد. ساده ترين و ارزان ترين راه براى دستيابی به توسعه انتخاب میشود در حاليكه اين در دراز مدت عواقب وخيمى خواهد داشت. ما از كل جنگلهاى حفاظتى زيست كانى در منطقه خزر كه بازمانده دوران سوم زمين شناسى است، تنها اين منطقه را داريم كه حيات وحش بسيار غنى و بكرى دارد و با گذشتن جاده از آن مورد تهديد قرار مىگيرد.
شايد كمتر كسانى بدانند كه پاركهاى ملى لار يا گلستان، از نظر زمين شناسى و طبيعى چه ارزشمندىهايى دارند و چقدر منحصر به فردند. خلاصهاى از اين وضعيت را شرح میدهيد؟
ميترا البرزى: جنگلهاى زيست كانى در دوران سوم زمين شناسى و قبل از دوران يخبندان در اروپا به صورت گستردهاى وجود داشتهاند اما بعد از اين دورانها به تدريج عقب نشينى كردهاند و ما الان تنها در ايران و قسمت كوچكى از آذربايجان چنين جنگلهايى داريم. اينها بايد بعنوان ميراث طبيعى جهانى حفظ شوند. ما در پارك گلستان بطور مثال خرس داريم كه البته در قسمتهاى ديگر ايران هم هست اما زيستگاهش به دليل حفاظت شدگى، حمايت شده است. پستانداران بزرگ جثه داريم. از نظر تنوع زيست محيطى پارك ملـى گلستان بسيار ارزشمند است. ما بايد پارك ملى گلستان را بعنوان يك آزمايشگاه بزرگ طبيعى براى دانشمندان تمام دنيا حفظ كنيم. بخشهايى از اين پارك به دليل كوهستانی بودن تا كنون از دسترس در امان بوده و دخل و تصرف انسانى در آن نشده است اما مسئولان ما با تصميم گيرىهاى موردى خود، منافع دراز مدت را به خطر مىاندازند. اين جاده میتوانست با مقدارى طولانىتر شدن و هزينه بيشترى براى خريد زمين، از خارج پارك عبور كند. ضمنا اين پارك از نظر زمين شناسى هم بسيار حساس است و عبور جاده باعث رانش و لغزشهاى متعددى در منطقه مىشود كه اين میتواند كل محيط زيست منطقه را تخريب كند.
در خبرها مىخوانيم كه گياهان منطقه بسيار نادر هستند و ارزش دارويى و تحقيقاتى بسيار بالايى دارند. آيا حفظ اين گونهها، وجهه اقتصادى هم دارد؟ مثلا صادرات و فروش آنها داراى اهميت اقتصادى است؟
ميترا البرزى: حفظ ژن و حفظ گونه گياهان دارويى موجود در پارك لار يا گلستان اهميت دارد نه ارزش اقتصادى آنها. يكى از قوانينى كه براى مناطق حفاظت شده در تمام دنيا وجود دارد، اينست كه برداشت اقتصادى از آنها صورت نمىگيرد. تنها در ذخيره گاههاى زيست كره كه حضور انسان و فعاليت اقتصادى با طبيعت را مىپذيرند، توسعه صنعتى گونههاى دارويى انجام میگيرد. پاركهاى ملى بعنوان بانك ژن و بانگ حفاظتى گونههاى نادر گياهى مطرح هستند.
در بحثهاى مربوط به ساخت و ساز در مناطق حفاظت شده و ملى از پديده فراگمنتيشن صحبت میشود كه معادل فارسى آن را پراكندگى يا قطعه قطعهگى گذاشتهاند. تشريح سادهى اين وضعيت چيست؟
ميترا البرزى: ما اين را به فارسى جزيرهاى شدن زيستگاه هم مىگوييم. وقتى يك جاده از منطقهاى حفاظت شده مىگذرد، اين منطقه قبلا بطور يكپارچه زيستگاه حيات وحش بوده است. وقتى جاده عبور مىكند، اين زيستگاه عملا بريده میشود و به صورت جزيرهها يا قطعاتى منفك در مىآيد. اين لطمه بزرگى به زيستگاه مىزند. گدار حيات وحش براى زمستان گذرانى و تابستان گذرانى در منطقه قطع مىشود. همين به مرور منجر به از بين رفتن گونههاى متفاوت بخصوص جانورى مىشود. من از جادههاى آلمان بازديد كردهام. ديدهام كه اطراف اين جادهها نرده و پرچين كشى مىشود و روگذرى از اين طرف جاده به آن طرف با پوشش طبيعى در نظر گرفته شده كه حيات وحش از آن عبور كند اما در ايران در جاده سازىهايى كه ممنوع هم نيست، اقدامى نمىشود كه حيات وحش به خطر نيفتد.
صرفنظر از آسيبهاى كلان در ساخت و سازهاى دولتى، اصولا فرهنگ حفظ محيط زيست در ميان ايرانيان پايين است. مردم در پيك نيك و كمپينگ يا رفتن به كوه و جنگل، به محيط آسيبهاى زياد مىزنند. چه بستر سازىهايى را شما از نظر فرهنگى پيشنهاد مىكنيد براى آگاه سازى مردم؟
ميترا البرزى: فرهنگ سازى بايد از سنين پايين شروع شود و در مدارس و مهد كودكها و دانشگاهها، بايد اهميت مواظبت از محيط زيست آموزش داده شود. البته حفظ محيط زيست میتواند در كوتاه مدت با منافع مردم در تقابل باشد. مثل اينكه میگوييم هواى تهران آلوده است و بايد ماشينهاى قديمى از دور خارج شوند اما قشر وسيعى درآمدش از همين ماشينهاست. برنامهريزى دولتى و دادن تضمينهاى دولتى براى تشويق مردم خيلى مهم است. مثلا دولت براى خارج كردن خودروهاى فرسوده بايد به مردم وام بدون بهره بدهد اما اينك چنين نيست و اهرم تشويقى وجود ندارد. گاه مردم با جادهاى كه دسترسى به آن سادهتر است موافقترند. در اين مورد هم بايد كار فرهنگى كرد و اين صرفا از ارگانهاى دولتى بر نمیآيد. در عين حال مسئولان و مديران دولتى هم بايد آگاه باشند و در سياستهاى خود مراقب محيط زيست باشند و براى آگاهى دادن به ديگران نيز سرمايه گذاری كنند. مثلا ما هيچ سرمايه گذارى در فرهنگ سازى زيست محيطى كشور نداريم. مطالب آموزشى از دوران مهد كودك تا دانشگاه بسيار كم است. بازديدهاى ميدانى و بازديد از مناطق حفاظت شده بعنوان يك فعاليت در مدارس ما وجود ندارد حال آن كه مثلا بچهها را به بازديد كارخانه يا صنايع مىبرند. واحدهاى محيط زيست در دانشگاههاى ما در خيلى رشتهها وجود ندارد و حتى تحصيلكردههاى ما نيز از اطلاعات محيط زيستى مناسب برخوردار نيستند.