محیط زیست و تربیت کودک
۱۳۸۶ مهر ۳, سهشنبه
در این صورت، زمین، بکر و آسمان آبی بود. آبها آبی و حیوانات برخوردار از حق گذراندن زندگی طبیعیشان بودند. این ما بودیم که با حیاتمان بر حیات بسیاری خط بطلان کشیدیم. این را کودکانمان باید بدانند، تا که شاید نسل آینده، نسلی آگاه از خطاهای خود باشد و فاجعه در بطن خود خاموش شود.
آیا باید نحوهی برخورد با طبیعت، زمین و محیط را آموخت؟ آیا جایی هست که بتوان این مهم را فراگرفت و انتقال داد یا که شاید در شخصیت نهادینهاش کرد؟ کجاست جایی که بتوان در آن همچون راهرفتن و سخنگفتن، همچون خوب بودن و بیراه نرفتن و یا تناسب با هنجارهای اجتماعی، تطابق با هنجارهای زیستمحیطی را هم فراگرفت. براستی باید از کجا شروع کرد.
به عقیده مونا محمدی، دانشجوی رشتهی مهندسی: «دقیقا از موقع کودکی، میشود به یک کودک سه چهار ساله یاد داد، وقتی بستنی میخورد، آشغال بستنیاش را کجا باید بیاندازد. یک بچهی سه ساله خیلی راحت آموزشپذیر است و از همان سن خیلی چیزها ملکهی ذهنش میشود. از همان سن میشود به او یاد داد که مثلا در رابطه با زباله باید چه جوری برخورد کنیم، قسمتی از زبالهها قابل بازیافت هستند، یک سری در محیط اصلا بازیافت نمیشوند یا حیات وحش که آن هم بخشی از محیط زیست هست. همیشه بچهها را نترسانیم از اینکه همهی حیوانات خطرناک و درندهاند، باید از حیوانها بترسی و یا باید آنها را بزنی و به آنها حمله کنی، در صورتی که این چیزها اصلا درست نیست، اگر در مورد همهی این چیزها از همان سن کودکی با بچه کار بشود، قطعا نتیجه میگیریم.»
پارسا فطروس، پسر هفتسالهای که چندین سال است، در آلمان به سر میبرد، در اینجا به مدرسه رفته و با فارسی لهجهدار زیبایش از Umweltverschmutzung یا «آلودگی محیط زیست» حرف میزند، میگوید: «من میدونم که ماشین Umweltverschmützung هست. بنزین هم همینطور. دیگه وقتی پلاستیک بندازند، روی زمین، ماشینها هم همینجوری بیشتر بشه، درختها نیستند، درختها اکسیژن دارند. اونوقت وقتی درختها خراب بشند، ما هم میمیریم.»
دکتر منیرهی مجلسی، استاد رشتهی بهداشت محیط زیست در دانشگاه شهید بهشتی تهران، فرهنگسازی را در حفظ محیط زیست بسیار مؤثر میداند، فرهنگسازی که به عقیدهی او بیشتر از دامن مادران به جامعه انتقال مییابد: «وقتی که ما از فرهنگسازی حرف میزنیم، این فرهنگسازی از دامن خانمها است. مادرها، چون به عنوان یک مادر، به عنوان یک زن، بیشترین نقش را در فرهنگسازی دارند. اگر یک مسئولی میآید، برای کل کشور تصمیم میگیرد، در دامن مادری بزرگ شده باشد که به مسایل محیط زیست آگاهی داشته و از کودکی بچهاش را با طبیعت آشنا کرده و با تهدیدهای محیط زیست، آشنا کرده، مسلما نمیتواند، در تصمیمگیری بیاثر باشد.»
پارسا میگوید، از خانهی خودش یاد گرفته: هر چیزی که پلاستیکی هست، نباید بندازیم روی زمین. از او میپرسیم، این را از چه کسی یاد گرفته، جواب میدهد: مامانم. پارسا از مدرسهی آلمانی خود یاد گرفته: رودخونه را نباید کثیف کنیم و ماشینها Umweltverschmutzung هستند.
او از تئاتری که در مدرسهاش اجرا شد، حرف میزند: «اگه حیوونا رو بکشیم، مثلا اگه یک دونه گاو رو بکشیم، اونوقت دیگه شیر نمیتونیم، داشته باشیم، کره نمیتونیم داشته باشیم، اونوقت دیگه غذا هم زیاد نداریم.»
سعید کاردار، دانشجوی مقطع دکترای رشتهی مهندسی محیط زیست، پسری سه ساله دارد. سعید در آشنا کردن پسرش با مسایل زیستمحیطی روش ویژهای به کار میبرد: «من دو چیز را در تربیت بچه مد نظر قرار دادم. یکی اینکه بدانم، روزشمار زندگی بچهام چیست و دوم اینکه اصولی ک در ذهن من هست را به صورت یک کتابچهی خیلی ساده، هفتگی، ماهیانه یا روزانه، بستگی به وقایع دارد، برایش مینویسم. مثلا راجع به زباله یک سال پیش حدود هفت ـ هشت دفعه برایش نوشتم که من یک سفری به مالزی داشتم، در آنجا تکنولوژی را دیدم، در آنجا از زبالهی چهارصد تن در روز، هجده مگاوات در ساعت برق به دست میآید و هزینهی دفع زبالهی روزانه اینقدر است و تو بدون که اگر در روز اینقدر زباله تولید بکنی، اینقدر به منافع ملی ضرر زدی و اگر بتوانی اینقدر صرفهجویی بکنی در تولید زباله، اینقدر به منافع ملیات نفع رساندی.»
مونا نیز قصد دارد، اگر روزی بچهدار شود، ذهن او را به مسایل محیط زیست حساس کند: «خیلی چیزهای ابتدایی، به او یاد میدهم، اصلا زباله چیست، باید فاکتورهای مهم مربوط به محیط زیست را برایش توجیه کنم. در هر سنی، متناسب با سن خودش. وقتی خیلی کوچک هست، به او به زبان عامیانه یاد بدهم، این محیطی که تو داری در آن زندگی میکنی، از این فضای سبز تشکیل شده، از این هوا تشکیل شده، اگر آب نباشد تو نمیتوانی زندگی کنی، از یک سری مسایل خیلی پیش پا افتاده و جزیی شروع کنم، اینها را به او یاد بدهم و کم کم بهش بفهمانم، همهی اینها، مجموعهی این فاکتورها محیط زیست تو را تشکیل میدهد و بعد به او بفهمانم به زبان خودش که خب حالا محیط زیست این است و تو به چه روشی میتونی، مراقب باشی که این محیط زیست تو لطمه نخورد که هم تو بتونی از آن استفاده کنی، هم نسل آینده، هم بچهی تو بتواند از آن استفاده کند. اینکه خب، زبالهات را هر جایی نیاندازی، از مواد نایلونی کمتر استفاده کنی. باید سعی کنی اطلاعاتت را زیاد کنی، از گیاهانی که اطرافت هستند، مراقبت کنی. اینکه زبالهاش را باید حتما باید در سطل زباله بیاندازد، اینکه بداند، اگر شیر آب را بگیرد روی خاک و خاک همینطور فرسایش پیدا کند، به زبان خودش به او یاد بدهم که ۱۰ سال طول میکشد تا فقط یک سانتیمتر از این خاک دوباره تشکیل شود. اگر این چیزها را از همان سن بچگی به او یاد بدهم، قطعا زمانی که به سن من برسد، خیلی متفاوتتر از اطرافیانش خواهد بود.»
گپی با پارسای هفت ساله
در خیابانهای آلمان آشغال میریزی؟ نه فقط وقتی عصبانی میشم.
اگر در خیابان با حیوانی بدون صاحب روبرو شوی، چه کار میکنی؟ به پلیس زنگ میزنم.
و اگر صاحبش باشد، چه کار میکنی، اذیتش میکنی، سنگ به طرفش پرت میکنی؟: نه، هیچ چی فقط نگاهش میکنم. اگر هم دوست داشتم، بهش دست بزنم، میگم، اجازه دارم؟ اون یا میگه، آره یا نه.
رفتارت با درختها، گلها و چمنها چطور است؟ گلها را بعضی وقتها بو میکنم، بعضی وقتها نگاه میکنم. روی چمنها بازی میکنم، درختها رو هم که نگاه میکنم.
یادت است، هوای تهران چطور بود؟ هوای تهران آلودگی خیلی داشت. آلودگی ماشین خیلی داشت.
باید به کودکان آموخت که استشمام هوای پاک حق ما است، آزار رساندن به حیوانات، امری طبیعی نیست و انسانی که به طبیعت حرمت میگذارد، به خود حرمت گذاشته است.
فریبا والیات