مدرسه دخترانه زیرزمینی در کابل؛ امید و رویا زیر سایه ترس
۱۴۰۱ مرداد ۲۰, پنجشنبهجایی در حومه غرب کابل، ساعت یک ربع به شش صبح، نازنین تلفنی به دختران، در میان کوچههای خاکی آدرس میدهد؛ راست و چپ کوچه را دیوار بلندی احاطه کرده اما ناگهان دری نمایان میشود.
پشت این در یک حیاط خلوت سایهدار با یک تراس مرتفع قرار دارد که دورتادور آن را با برزنت پوشاندهاند؛ اینجا مدرسه مخفی کوچک نازنین است.
نازنین به خبرنگار شبکه ARD آلمان میگوید: «درس دادن برای من خیلی خطرناک است، برای شاگردانم هم همینطور و البته برای خانوادهام. به همین دلیل من اول خیلی ترس داشتم.»
او میگوید که آنها خیلی مراقب هستند "اما نمیدانیم چه پیش میآید. ولی حتی با وجود خطرناک بودن، ما نمیتوانیم به راحتی از رویاهایمان دست بکشیم."
دختران کمکم وارد میشوند. جلوی چادر برزنتی کفشهایشان را درمیآورند و وارد کلاس درس مخفیانهشان میشوند.
بیشتر بخوانید: مدرسه دخترانه "زیرزمینی" در کابل
زینب یکی از این دختران میگوید: «وقتی به سمت کلاس میآیم از طالبان ترس دارم اما وقتی اینجا در کلاس هستم واقعا احساس خوشبختی میکنم.» زینب قاعدتا میبایست کلاس هفتم باشد. نازنین دختران ۱۳ تا ۱۶ ساله را هرروز هفته از ساعت ۶ صبح درس میدهد.
امروز دخترها امتحان شیمی دارند. در کلاس کسی جیک نمیزند. دخترها دور از یکدیگر نشستهاند تا نتوانند از روی دست همدیگر نگاه کنند. آنها با جلد کتاب روی برگههای امتحانیشان خطکشی میکنند و امتحان شروع میشود.
خاطره اولین کسی است که برگهاش را تحویل میدهد. او میبایست کلاس هشتم باشد. میگوید: «طالبان سالها در کوهها زندگی کردهاند. این واقعا ناراحتکننده است که ما میبینیم آنها چگونه با همه و به خصوص با دختران رفتار میکنند.»
خاطره میگوید طالبان جهانبینی کاملا مردسالانه دارد: «آنها نه تنها به ما اجازه نمیدهند به مدرسه برویم بلکه دختران خودشان را هم به مدرسه نمیفرستند.»
بیشتر بخوانید: طالبان مدارس دخترانه را باز نکرده، بست
طالبان گفتهاند پیش از آنکه دختران به مدرسه بروند باید "فضایی اسلامی" در مدارس برقرار شود. دختران نباید کنار پسران در یک مدرسه باشند و معلم مرد هم نباید به آنها تدریس کند. البته مدارس دختران و پسران همیشه در افغانستان جدا بوده.
ماه مارس که سال تحصیلی در افغانستان آغاز میشود، طالبان اعلام کرد که دختران میتوانند به مدرسه بروند. هزاران دختر خوشحال از شنیدن این خبر صبح زود بیدار شده و خود را برای رفتن به مدرسه آماده کردند اما در لحظه آخر دستور رسید که دختران باید فعلا در خانه بمانند. رویاها و امیدها نقش برآب شد.
این همان لحظهای بود که نازنین تصمیم گرفت کاری کند: «وقتی دختران را اینجا در حال نوشتن میبینم و میبینم که چقدر راضی هستند این به من امید میدهد که آنها حتما آیندهای خواهند داشت و همین مرا به ادامه کار تشویق میکند. انرژی این دخترها به من هم منتقل میشود.»
نازنین و شاگردان جوانش نمیخواهند از این کار دست بکشند. دخترها از شغلهای آیندهشان میگویند: خلبان، دادستان، خبرنگار. همه شغلهایی که تحت سلطه طالبان برای آنها غیرممکن است. اما دخترها هربار که به تخته سیاه نگاه میکنند، پوستری را میبینند که نازنین آنجا آویزان کرده است و بر روی آن با حروف رنگی نوشته شده: امید، رویا و ایمان.