مذاکرات هستهای و "معجزه وین"
۱۳۹۳ تیر ۲۷, جمعه
به شواهد که نیک بنگریم، به نظر میآید چاره دیگری، مگر تمدید گفتوگوهای هستهای با ایران وجود ندارد. اوباما برای تمدید این مذاکرات چراغ سبز داده و روحانی نیز عنوان کرده برای اینکه این مذاکرات ختم به خیر شوند، باید فرصت بیشتری در اختیار تیمهای مذاکره کننده قرار گیرد. همه هم گفتهاند که هدفشان دستیابی به یک توافق قطعی است و بر آنند به چنان نتیجهای دست یابند که خواستهای طرفین را کاملا تامین کند. اما خواستهای طرفین کدام است که یک توافق میتواند همه را برآورده سازد؟
به تفسیر رسانههای داخلی و خارجی که بنگریم، در اغلب آنها یک عبارت تکرار میشود: دستیابی به "موقعیت برد−برد" برای طرفین. اما دقیقتر که به این تفسیرها نگاه میکنیم، میبینیم که کمترین توضیحی پیرامون این موقعیت "برد−برد" داده نمیشود. انگار که موضوع بر سر یک پدیده روشن و بدیهی است.
اجازه بدهید، نگاهی بیاندازیم به همین "موقعیت برد−برد". در ارتباط با برنامه هستهای ایران و گفتوگوهای بین گروه ۵+۱ و ایران، "موقعیت برد−برد" هیچ نیست مگر "فرجام خوش" مناقشه هستهای. به عبارت دیگر قرار بر این است که همه طرفین گفتوگو پس از خاتمه مذاکرات، شاد و راضی سالن مذاکره را ترک کنند و هر یک خرسند از اینکه به هدف یا اهداف خود رسیده است. باز هم دقیقتر گفته باشیم، قرار است که نتایج این مذاکرات بتواند هم آمریکاییها را راضی کند، هم متحدان غربیاش را و در عینحال موجب رضایت دو کشور چین و روسیه نیز بشود.
اما آن سوی سکه، جمهوری اسلامی نیز میبایست راضی میز مذاکره را ترک کند. کمی هم اگر دورتر برویم، نتایج این مذاکرات باید دل قدرتهای منطقهای را نیز به دست آورد. به عنوان نمونه اسرائیل نیز مثلا باید قانع شود که برنامه هستهای ایران در آینده خطری برای امنیت آن کشور نخواهد بود. همچنین عربستان سعودی نیز میبایست چنان مطمئن گردد که ادامه فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی خواب سلاطیناش را برهم نزند و موجب دلنگرانیشان نشود. اما مگر نه آنکه همین چند روز پیش شیخ نشین قطر ۱۱ میلیارد دلار صرف خرید سیستم دفاع ضدموشکی خود و همچنین خرید هلیکوپترهای جنگی از آمریکا کرد؟
فاش گفته باشم، دستیابی به چنین توافقی که بتواند همه را راضی کند، افسانهای بیش نیست. موقعیت "برد−برد" برچسبی است برای حفظ چهره و حیثیت طرفین مذاکره. بر آن بودند مذاکرات هستهای اخیر را همچون "معجزه وین" عرضه کنند. معجزهای که یکباره حلال همه مشکلات است و میتواند موجبات رضایت همه کشورهای ذیربط، از خرد و کلان را یکجا فراهم آورد.
پرسش محوری در این بین این است که علت تعویق احتمالی این دور از مذاکرات چه بوده؟ آیا بازهم این ایران بوده که با عرضه پروژههای کلان پیشنهادی خود برای حل مشکلات جهانی و مهندسی کردن بحرانهای بزرگ انرژی گیتی، مذاکرات را به شکست کشیده است؟ آیا باز هم باید تمدید مذاکرات را فصل دیگری از سیاست اتلاف وقت جمهوری اسلامی دانست؟ یکی از همان حیله و مکرهای شرقی که غربیها هنوز نیاموختهاند و باز در داماش میافتند؟
پاسخ من به این پرسشها منفی است. چرا که اینبار گردش زمان به کام رهبران ایران نیست و هر تاخیری در کسب توافق با غرب بر سر برنامههستهای، هزینهای کلان برای دولتمردان ایران در بر خواهد داشت. چرا؟
رد پای تحریمها را بر جای جای اقتصاد کشور میتوان دید. نرخ رشد اقتصادی ایران دو سال است که منفی است. تولید نفت ایران ظرف این سالها کاهش داشته است. ایران که تا پیش از این دومین تولید کننده بزرگ نفت اوپک بود، حال در رده پنجم قرار دارد و تولید نفتاش حتی از کشورهای کویت و امارات نیز کمتر شده است. عراق، حتی پس از بحران سیاسی اخیر خود و یکهتازیهای حامیان "خلافت اسلامی"، باز هم تولید نفتی بیش از ایران دارد.
تورم لگام گسیخته، افزایش لحظه به لحظه شمار بیکاران، فلج تولیدی و صنعتی در اثر تحریمهای مالی و کمبود قطعات یدکی و مضاف بر اینها فساد مالی شدید کمر اقتصاد کشور را شکسته است. بدیهی است که چنین شرایطی نمیتواند ادامه یابد.
از جانب دیگر، مردم ایران به انتظار اولین "موفقیت بزرگ" دولت روحانی نشستهاند. دولت "تدبیر و امید" در یک سالی که از عمرش میگذرد، موفق نشده بسیاری از شعارها و وعدههای انتخاباتی خود را در عمل پیاده کند. این چنین است که مهمترین دستآورد دولت روحانی را باید در سیاست خارجی آن جستوجو کنیم.
تغییر مشی دولت در سیاست هستهای و مذاکرات اتمی زمینهساز توافق نوامبر سال پیش شد. توافقی که تخفیف تحریمها را به دنبال داشت. حال مردم در انتظار آناند که توافق جامع اتمی با کشورهای ۵+۱ بتواند به تحریمها خاتمه داده و در بهبود شرایط زیستی مردم و گشایش فضای سیاسی کشور موثر واقع شود.
اما ادامه یافتن مذاکرات میتواند کاسه صبر مردم را لبریز کند و در عین حال باعث تقویت مواضع نیروهای افراطی شود. تقویت مواضع کسانی که ظرف ماههای گذشته بارها مدعی شده بودند، توافق با آمریکا و غرب بر سر برنامه هستهای ممکن نیست و اگر ممکن باشد، به زیان ایران است. نیروهای افراطی در آمریکا، اسرائیل و منطقه نیز از کش یافتن مذاکرات سود خواهند برد.
آیا زمان آن نرسیده است که بپذیریم، چیزی به نام "موقعیت برد−برد" و یا معجزهای، حال خواه این "معجزه وین" باشد، یا "معجزه ژنو" و یا... وجود ندارد؟ این موضوع که برندگان این مناقشه چه کشورهایی هستند را تاریخ روشن خواهد کرد. اما در این نکته که جمهوری اسلامی ایران به هر حال در شمار بازندگان این مناقشه است، نمیبایست تردید داشت. این بهایی است که مردم ایران میبایست برای ماجراجویی اتمی آیتاللهها بپردازند. اما یک چیز در این بین باید روشن باشد و آن اینکه هر چه مذاکرات بیشتر به درازا بکشد، هزینه و بهایی که مردم باید بپردازند، سنگینتر خواهد بود. برد ایران در مناقشه هستهای هیچ نیست مگر کاستن از زیانی که به هر روی به حساب مردم نوشته شده است.