نهمین جشنواره فیلم تبعید • مصاحبه با حسین مهینی
۱۳۸۸ آبان ۱, جمعهحسین مهینی، مدیر جشنوار فیلم تبعید در سوئد است. با ایشان درباره این جشنواره و تاریخچه آن گفتوگو گردهایم:
دویچه وله: آقای مهینی، قرار است نهمین جشنواره فیلم تبعید از ۲۳ تا ۲۹ اکتبر در گوتبرگ، یا یوتبوری به قول سوئدیها، برگزار شود. این جشنواره هر چند سال یکبار برگزار میشود؟
حسین مهینی: این جشنواره هر دو سال یکبار برگزار میشود. منتهی ما سعی میکنیم در فواصل دورههای جشنواره، همین برنامهها را در جشنوارههای فرعی و محلی در خود سوئد یا در کشورهای دیگر باز به مرحله اجرا بگذاریم و بخشهایی از این فیلمها را نشان دهیم.
این جشنواره خاص که شما مدیر برنامههایش هستید، همیشه در شهر گوتبرگ برگزار میشود؟
در واقع جشنواره "مادر" از سال ۱۹۹۳ که ما این جشنواره را شروع کردیم، به طور مرتب در همین شهر یوتبوری برگزار شده است.
گفتید "ما"، میخواستم بپرسم به جز خود شما بنیانگذاران این جشنواره چه کسانی هستند؟
ببینید، یک مجموعه کار کردهاند دیگر؛ یعنی مجموعه افراد مختلف که دوره به دوره فرق کرده است. ولی میتوانیم بگوییم که پایه اصلیاش خود من بودهام.
یعنی شما کار را تنهایی شروع کردید؟
ایدهاش از من بود. ولی طبیعی است که برای پیشبرد یک ایده در این سطح، از برنامهریزی گرفته تا اجرا، احتیاج به همکاری و همفکری افراد بیشتری هست. به همین جهت، طی این سالها افراد بسیاری، نه فقط ایرانی بلکه از ملیتهای دیگر هم، در کنار ما بودهاند و به رشد و پیشبرد جشنواره کمک کردهاند، بهطوری که امروز جشنواره در سطح بسیار بالای حرفهای برگزار میشود. شما حساب کنید، ما در همین دوره ۹۴ فیلم نشان میدهیم که ۶۷ تای آن برای نخستین بار در سوئد به نمایش درمیآید. برگزاری چنین مجموعه گستردهای نیاز به افراد بسیاری دارد. ولی ما جشنواره کوچکی هستیم، یعنی از نظر امکانات مالی و انسانی محدودیم. با وجود این، این بیشتر نیروی داوطلبانه بخش زیادی از هموطنان ما و ملیتهای دیگر است که باعث میشود کار جشنواره پیش برود.
موقعی که فکر کردید پایه چنین جشنوارهای را بگذارید، انگیزه و هدف شما چه بود؟
من خود، به کار فیلم مشغول بودم و هموطنانی که مشابه من در این عرصه کار میکردند، زیاد بودند. هر کدام از ما وارد جوامع مختلفی شده بودیم، با محدودیتهایی روبرو بودیم، از سیستمی که نفیکننده آزاداندیشی و ارزشهای انسانی بود، وارد جامعه جدیدی شده بودیم. منتهی احتیاج داشتیم توضیح دهیم برای چه مجبور شدهایم سرزمینهای خود را ترک کنیم، برای چه وارد این جامعه جدید شدهایم،چه میخواستهایم و چه میخواهیم. وسیله بیانی ما فیلم بود. به همین جهت، هر کدام از ما در کشورهای مختلف با امکانات محدودی که داشتیم سعی کردیم فیلم بسازیم؛ اشاره میکنم به امکانات محدود، چون ما نسل اول بودیم و نسل اول از نظر شرایطش کاملا با نسل دوم متفاوت است. ما وارد جامعهای ناشناخته شدیم که روابط و مکانیسمهای حاکم بر آن را نمیشناختیم. با تمام این تفاصیل، با اشتیاقی که به کار داشتیم و به اینکه موقعیت خود و چرایی حضورمان را در جامعه جدید توضیح دهیم، تلاش کردیم با امکانات محدود فیلم بسازیم.
باز میگویم امکانات محدود، چون میگویند کارهای تبعید سرگردان است یا بین کار حرفهای وآماتوری زیگزاگ میزند. بخاطر اینکه امکانات مالی محدود است؛ امکان و فرجهای در یک سیستم پیدا میکنی و کمک مالیای میگیری، اما این کافی نیست. از امکانات شخصی استفاده میکنی، از دوستانت کمک میگیری، خودت هنرپیشهاش میشوی، فامیلت هنرپیشهاش میشود. به هر حال، با امکانات محدود فیلم را تولید میکنی. اما با توجه به سیستم توزیعی که وجود دارد، خود سیستم توزیع انحصاری است و شما راحت نمیتوانی به تماشاچی برسی تا او فیلمت را ببیند و تو واکنش او را ببینی و دریابی تا چه حد موفق بودهای.
در سالهای نخست جشنواره فیلمسازان چگونه با هم ارتباط برقرار کردند؟
الان اینترنت هست. در دهه ۱۹۹۰ که ما جشنواره را شروع کردیم، کسی نمیدانست چه کس درکجا چه فیلمی ساخته است. ارتباطات به این شکل نبود. افزون بر این، میان ایرانیان بخاطر تعلقات سیاسی و ایدئولوژیکی که داشتند، گسست وجود داشت. به این خاطر بسیار مشکل بود بتوان شِمایی از مجموعه تولیدها و امکان نشان دادن آنها را پیدا کرد. فیلمی که تولید میشد، در همان جغرافیای خود محدود میماند. به عنوان مثال، به خاطر دارم که در جشنواره اول چند فیلمساز از آلمان داشتیم. آنها فیلمهایی را که ساخته بودند، در نهایت در یکی دو شهر مثل کلن و فرانکفورت و مونیخ نشان داده بودند. فیلم همانجا مانده بود و نمیتوانست جای دیگر نشان داده بشود. از آنجا که سیستم توزیع انحصاری و متکی به سرمایه و سود بود، برای این فیلمها بازار وجود نداشت. وقتی هم که فیلم ساخته شود و جایی نشان داده نشود، انگار ساخته نشده است.
این است که ما فکر کردیم خود باید دست به کار شویم و شرایطی ایجاد کنیم تا فیلمهایمان را نشان دهیم. به همین جهت این فکر به ذهن من رسید و با کمک دوستان دوره اول را شروع کردیم. دوره اول هم با دورههای بعدی فرق داشت. مهم این بود که از جایی گسیخته بودیم و مجبور به ترک وطنمان شده بودیم، و حال میتوانستیم با نمایش فیلمهایمان در جشنواره و با حضور جمعی خودمان در چند عرصه امر مبارزه با آن سیستم ضدانسانی را پیش ببریم. خود جشنواره و حضور جمعی فیلمسازان در جشنوارهای که هدفش علیه سیستمهایی است که تنوع فکری را نفی میکنند، پیشبرد مبارزه است. اگر بخواهیم در مورد ایران صحبت کنیم، باید بگویم، کل سیستم تبلیغاتی جمهوری اسلامی میخواست این حرف را پیش برد که مجموعه هنرمندانی که ترک وطن کردهاند، در خارج منفعل شده و کاری نمیکنند. به شکلهای مختلف تبلیغات منفی میکردند. خود جشنواره یک نوع اثبات این موضوع بود که این هنرمندان وجود دارند و به آرمانهایی که به آن معتقد بودهاند و باعث تعارض و تقابلشان با آن سیستم نفیکننده بوده، همچنان پایبندند و با تولید و کار هنریشان امر مبارزه را تداوم میبخشند. این برای نفی تبلیغات جمهوری اسلامی و تاثیر بر افکار عمومی داخل کشور مهم بود که بدانند هنرمندانشان، اگر چه مجبور شدند بروند و دور از آنها باشند، ولی همچنان به آنان وفادارند، آرمانهای در ارتباط با دمکراسی و آزادی در آن جامعه را دنبال میکنند، با تمام مشکلات و محدودیتهایی که دارند و با وجود آنکه باصطلاح دستهایشان بسته است، سعی میکنند کار کنند. خب این تاثیر زیادی داشت.
یادم میآید که در سال اول جشنواره ۶۴ فیلم نشان دادیم. آن موقعها خیلی از روزنامهها، حتی سوئدیها، در این باره نوشتند. تازه این موضوع وارد مباحث آکادمیک شد. این موضوع وارد فرهنگ سینما شد که برای اولین بار در تاریخ سینما ملتی آمده و در تبعید جشنوارهاش را برگزار کرده است. ما ۶۴ فیلم در دوره اول نشان دادیم و این اصلا غیرقابل تصور بود. چون هیچ کس فکر نمیکرد انقدر تولید شده باشد، آن هم درمدت کوتاهی در دهه ۱۳۶۰، یعنی در دوره اوج سرکوبها و حمله به همه نهادهای دمکراتیک در ایران و موج تبعید. اینکه در آن مدت کوتاه ۶۴ فیلم ساخته شده بود، ستایشانگیز بود. این جشنواره هم به خود فیلمسازان و هم به تماشاگران شوق بخشید و امکان ادامه کار را داد.
از همان ابتدا فیلمسازان دیگر هم در کنار فیلمسازان ایرانی توانستند فیلمهایشان را در این جشنواره عرضه کنند یا در ابتدا فقط ایرانیها بودند؟
در ابتدا جشنواره محدود به ایرانیها بود. از دوره دوم، در سال ۱۹۹۵، با تجربهای که از جشنواره قبلی داشتیم به این نتیجه رسیدیم که ما اگر به عنوان ایرانی، به عنوان مجموعه انسانهایی که تعلق جغرافیایی و فرهنگی خاصی به یک منطقه جهان داریم، بخواهیم مسائل خود را با جلب حمایت افکار عمومی پیش ببریم، باید وارد گفتوگو با ملیتهای دیگر شویم، باید کنار آنها حرکت کنیم و نباید حصار و گتو دور خود بوجود آوریم. چون مهم این است که ملیتها و مردم دیگر بدانند ما چرا وطنمان را ترک کرده و به اینجا آمدهایم، وگرنه خود مجموعه و گروه ایرانی که این را میدانند. به همین جهت از دوره دوم به تجربه دیدیم ۹۹ درصد یا حتی تمامی کسانی که از همه نقاط جهان مجبور به ترک وطنشان میشوند، در واقع در بنیاد با هم وجوه اشتراک دارند؛ همه از سیستمهای دیکتاتوری مجبور به گریز شدهاند. بعد وارد جامعهای جدید میشوند که در آن به عنوان خارجی وجوه مشترک زیادی با هم دارند. یعنی پارامترهای تعلق جغرافیایی ویژه به عنوان مثال ایرانی یا عراقی یا سومالیایی زیاد تعیینکننده نیست. یک مجموعه است که به عنوان خارجی شناخته میشود با تمام مشکلاتی که باز مشترک است: اینکه چگونه در این جامعه جدید وارد زندگی و بازار کار بشود و چگونه بتواند به شکلی در ساختار جامعه جدید مشارکت داشته باشد. اینها وجوه مشترک ما به عنوان ایرانی با ملیتهای دیگر است.
افزون بر این، چشماندازها هم مشابه است. یعنی هنرمندی که از افغانستان یا فیلمسازی که ازعراق میآید، مثل یک فیلمساز ایرانی چشمانداز دموکراسی در مملکتش را دربرابر خود دارد. کل مجموعه تلاشهایش این است که در آثارش منعکسکننده آمال و آرزوهای هموطنانش باشد که جامعه آزادی را میطلبند. این وجه اشتراک بین گروههای قومی مختلف وجود دارد. به همین جهت ما فکر کردیم که میتوانیم کنار هم، با تبادل مسائل بین خودمان در ابعاد گستردهتری کار تهیه فیلم و مسائل خود را پیش ببریم. از این رو از دوره دوم شعار جشنواره ما شد "دنیا خانه من است" و جشنواره را از دور دوم به صورت فراملیتی پیش بردیم و تا امروز هم در همین راستا پیش رفتهایم که فکر میکنم موفقیتآمیز هم بوده است.
درحقیقت شما یکمقداری موضوعهای مشترک در سینمای تبعید را هم برای ما برشمردید. درست است؟
بله دیگر، موضوعهای مشترک گروههای مختلف را گفتم.
میتوانید برای ما راجع به بخشهای مختلف برنامههای امسال جشنواره به اختصار صحبت کنید؟
امسال ۹۴ فیلم را در طول ۷ روز در ۶ سینما و مرکز فرهنگی نشان میدهیم. ما ۱۲ برنامه مختلف به جز برنامه اصلی داریم که در آن فیلم نشان داده میشود. ما همیشه در برنامه اصلی آثار فیلمسازان تبعیدی و مهاجر را نشان میدهیم. اما در ارتباط با مسئله تبعید و اینکه چه عواملی باعث تبعید میشود نیز برنامههای جنبی فیلمی داریم که لزوما آثاری که در آن نشان داده میشود ساخته فیلمسازان تبعیدی نیست؛ فیلمسازان غیرتبعیدی و غیرمهاجر هم میتوانند این کارها را داشته باشند. به عنوان نمونه یک بخش داریم به نام "نگاهی دیگر" که در آن فیلمهایی را نشان میدهیم که فیلمسازانی که خود مهاجر یا تبعیدی نیستند، در باره خارجیها و تبعیدیها ساختهاند. به عنوان مثال، فیلمسازی آلمانی راجع به خارجیها فیلم ساخته است. این برنامه برای ما به مثابه کوششی است تا ببینیم فیلمسازی که خود این تجربه را ندارد و متعلق به این موقعیت نیست، چگونه ما را نگاه میکند، چه ذهنیتی از ما دارد، چگونه ما را تصویر میکند و به چه بخشی از هستی ما توانسته برسد؛ در اصل نگاهی است از بیرون.
بعد، با توجه به اوضاع و احوال و شرایط روزی که وجود دارد، برنامههایی در این جهت میریزیم، چون فکر میکنیم مجموعه رویدادهایی که در دنیا پیش میآید، بحرانهای اقتصادی و فقر، از عوامل ایجادکننده تبعید و مهاجرت و گریز مردم از ممالک خود است. در همین دو سال شاهد هستید که با بحرانی که پیش آمده شرایطی در جهان ایجاد شده که اصلا از زیست انسانی دارد فاصله میگیرد. این روی زندگی انسانها تاثیر میگذارد و اینها مجبور میشوند برای زندگی بهتر، راحتی، فرار از سرکوب و فشارهای پلیسی سیستمهایی که حقوق انسانها را نفی میکنند، جابجا شوند. طبق آماری که کمیساریای پناهندگان سازمان ملل متحد داده، در دو سه سال اخیر موج مردمی که مجبور شدهاند از مملکتشان بگریزند، قابل مقایسه با طول تاریخ نبوده است. این عوامل مبنایی هستند برای ما که در ارتباط با آنها فیلم انتخاب کنیم و نشان دهیم. ما از طریق نمایش فیلم و انعکاس آن شرایط کوشیدهایم تجربهای را منتقل کنیم و کمک کنیم تا ذهنها تا حدودی در ارتباط با این موقعیت فعال شوند.
در همین ارتباط امسال برنامهای ویژه داریم به اسم "سینمای زمان" که در آن مجموعه فیلمهایی را در ارتباط با دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ نشان میدهیم، خیزشهای دانشجویی ماه مه ۱۹۶۸ فرانسه و اوضاع و احوال آن دوران خیزشها و آرمانها و مبارزات، از کوبا گرفته تا جنگ ویتنام. بعد جلوتر میآییم، در برنامهای با عنوان "از پلنگان سیاه تا اوباما"، مسئله مبارزه سیاهان در آمریکا را که به انقلاب دوم آمریکا معروف شد، بررسی میکنیم. یعنی فیلمهایی را در رابطه با موجی نشان میدهیم که در اواخر دهه ۱۹۶۰ در اعتراض به کوکلوسکلانها آغاز شد و فشاری که پلیس به سیاهان آمریکایی وارد میآورد. ما معتقدیم که شرایط بحرانی امروز دنیا به شکلی شبیه همان دوران است. با این تفاوت که سعی میکنیم از طریق فیلمها به روشنگری برسیم. این سوال برای ما مطرح است که در آن دوران گروهها و سازمانها با توجه به آن شرایط پاسخی آنچنانی را برای حل مسائل دادند؛ در شرایط امروز چگونه است؟ همان راهکارها میتواند جوابگو باشد یا روشهای دیگری را باید برگزید؟ همه آنچه را میگویم از طریق هنر فیلم بیان میشود، نه از طریق مقاله وغیره، از طریق فیلمهایی که هرکدام شاخصهای تاریخ سینما هستند.
به عنوان نمونه، ما فیلم "آسمان سرخ است" اثر کریس مارکر را که فیلم چهارساعتهای است در روز شنبه ۲۴ اکتبر، روز دوم جشنوارهمان، از ساعت ۱ تا ۵ بعدازظهر نشان خواهیم داد. این یکی از کلاسیکهای تاریخ سینماست و با توجه به سیستم سرمایه و پول کمتر سینمایی حاضر بوده چنین فیلمی را در این روزها و سالها نشان بدهد.
در فستیوال امسال، ایران چه جایگاهی دارد؟
سینمای ایران در این فستیوال همیشه جایگاه خاصی داشته است، از جمله بخاطر ارتباطی که جشنواره با فیلمسازان ایرانی دارد. امسال ۲۲ فیلم از ۹۴ فیلمی که جشنواره نشان میدهد، ساخته فیلمسازان ایرانی است. بخش ویژهای در ارتباط با شرایط فعلی ایران داریم. برنامه ویژهای هست در ارتباط با سینمای زیرزمینی ایران که زمینهها، گرایشها و تاریخ این شاخه از سینمای ایران را، نمونههایی که از دهه ۱۳۵۰ تا به امروز هست را بررسی میکند. بخش دیگری نمونههایی را نشان میدهد که از ایران به دست ما رسیده است.
یک کارگاه تجربی برگزار میشود در ارتباط با نقش ابزار ارتباطی جدید مثل یوتیوب در پیشبرد امر مبارزه در ایران، که این را از زوایای مختلف بررسی میکنیم. پرسش این است که چگونه یوتیوب یا وسایل جدید دیگر توانسته انحصارات رسانههای بزرگ را دور بزند و بشکند و خود حامل و انتقالدهنده اخبار و پیامها، و همهگیر و تودهای شود.
یعنی مردم میتوانند یک سری از فیلمهای تبعید را الان از طریق اینترنت و یوتیوب ببینند و این سینما از انزوای خود درآمده است؟
مسئله این است که بحثی مهم و اساسی وجود دارد که اصلا به نظر ما شکل ارتباط تغییر کرده است. یعنی به نظر ما دیگر اتوریته رسانههای بزرگ، رسانههای خبریای که متکی به انحصارات بزرگ و دولتها بودند، از طریق همین ابزارهای کوچک مردمی شکسته شده است. شما حساب کنید یک تلفن کوچک دستی با یک باتری حداکثر سه دقیقه فیلم میگیرد و بعد این فیلم در آن واحد از طریق ای میل و یوتیوب کل شبکهها را دور میزند؛ هم شبکهها را دورزده، هم دولتها را. این در واقع یک نوع امر خبررسانی مردمی را پیش کشیده است. ما در مورد این قضیه و ارزشهای سندی و زیباییشناختی آن بحث خواهیم کرد. به هر حال خودمان در فستیوال از طریق این کارگاه و ارتباطی که با ایران خواهیم داشت، تجربه جدیدی را رشد خواهیم داد.
تعداد زیادی هم برنامه جنبی هست، شامل تئاتر، بخصوص "یک پرونده، دو قتل" کار خانم نیلوفر بیضایی که براساس یادداشتهای روزانه پرستو فروهر است پس از آنکه از قتل پدر و مادرش آگاه شده، راهی ایران میشود. نیلوفر بیضایی کار را براساس این یادداشتها و یادداشتهای مادر ایشان و اسناد پروندهها نوشته و این کار برای اولین بار در جشنواره ما اجرا میشود. این تئاتر در ارتباط با یک فیلم است بنام "تهران، قتل با نام خدا" که فیلمسازی آلمانی ساخته که همین مسئله قتلهای زنجیرهای، قتل پروانه و داریوش فروهر، موضوع آن است.
باز فیلم آلمانی دیگری داریم که فیلمسازی براساس رابطه فروغ فرخزاد با حسین منصوری، شاعر و مترجمی که الان ساکن مونیخ است، ساخته، یعنی از طریق بررسی زندگی و رابطه این دو و فیلم "خانه سیاه است" مستندی را کار کرده است. یک فیلم درباره گروه زیرزمینی دختران جوانی داریم که در ایران کار موسیقی میکنند. این فیلم برای اولین بار در جشنواره ما در معرض دید جهانی قرار میگیرد. بعد از آن کنسرت موسیقی گروه رپ "کافران بینام" را از آلمان داریم.
شما جایزه هم در این جشنواره میدهید؟
نه، ما جایزه نمیدهیم. فکر میکنم اتفاقا یکی از وجوه مثبت این جشنواره این است که جایزه نمیدهد. قضاوت در مورد کار هنری بسیار مشکل است. و بعد هم، هیچ کس نمیخواهد دوم شود، همه میخواهند اول بشوند. این جشنواره عرصه مسابقه نیست. اینجا عرصه تبادل اندیشههاست، عرصه نگاه به نوعی از سینماست. مسابقه جایش جایی دیگر است. جایزه و همه اینها محصول یک سیستم است، سیستمی که میخواهد بازار برای کالا ایجاد کند و خب جایزه هم برایش میگذارد؛ تسلط و جهتگیری هنری را میخواهد ایجاد کند و جایزه برایش میگذارد. یعنی به شکلی سازماندهی حرکت و جهت فرهنگی است که برخاسته از سیستم سیاسی و اقتصادی مسلط است. منتهی این قضایا اصلا مسئله ما نیست. ما میخواهیم تا جایی که ممکن است نشان دهیم که حضور داریم و میخواهیم مسئولیت جمعیمان را به اثبات برسانیم. این برای ما مهم است.
مصاحبهگر: کیواندخت قهاری
تحریریه: رضا نیکجو