نگاهی به موج نوی سینمای ایران پس از ۴۰ سال
۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبهتنها با "موج نو" بود که صنعت سینمای ایران به هویتی واقعی دست یافت. تا پیش از آن سینمای ایران تنها فیلمهایی بیمایه و سطحی تولید میکرد. به تقلید از سینمای وارداتی، به ویژه فیلمهای هندی و مصری، در ایران کمدیهای سبک و ملودرامهای سطحی تولید میشد، که تنها لایههای محروم و کمفرهنگ به دیدن آنها میرفتند. افراد روشنفکر و تحصیلکرده بیشتر به تماشای فیلمهای خارجی، بیشتر آمریکایی و فرانسوی، میرفتند و کاری به کار سینمای بومی نداشتند.
تلاش برخی از سینماگران خوب مانند فرخ غفاری و ابراهیم گلستان در جهت تولید فیلمهای جدی، عمدتا به ناکامی منجر شده بود. در دهه ۱۳۴۰ هنرمندانی که به سينمای تجارتی راهی نداشتند، به توليد فيلمهای کوتاه و مستند برای مراکز فرهنگی کشور روی آورده بودند.
در نيمه دهه ۱۳۴۰ صنعت سينمای ایران با بحران بیسابقهای روبرو بود. سينما هم مشتریان خود را از دست داده بود و هم حیثیت خود را. "کارخانه رؤياسازی ايرانی" دیگر حتی به تقاضای مردم عادی، که تنها به دنبال تفریح و سرگرمی بودند، پاسخ نمیداد.
حرکتی تازه
در سال ۱۳۴۸ داريوش مهرجويی فیلم "گاو" را بر پایه داستانی از غلامحسین ساعدی کارگردانی کرد. برای این فیلم به خاطر ارائه تصویری واقعی و تلخ از شرایط جهنمی روستاهای ایران پروانه نمایش صادر نشد. اما این فيلم که مخفيانه به خارج رسیده بود، جايزه منتقدان را در جشنواره ونيز از آن خود کرد. این موفقيت بينالمللی آن هم به خاطر يک فيلم توقيفشده، برای سينمای بحرانزده ضربهای گيجکننده بود. فيلم گاو تنها يک سال بعد جواز نمايش گرفت، آن هم پس از افزودن يک "توضيح" در تیتراژ فيلم، که داستان را به "پيش از سالهای انقلاب سفيد" عقب میبرد.
در سال ۱۳۴۸ فيلم ديگری به نام "قيصر" به روی اکران آمد. مسعود کيميایی کارگردان جوان اين فيلم، داستانی پرماجرا را با ریتم سنجیده و تکنیک شایسته تصویر کرده بود. فيلم تمام رکوردهای فروش سينمای ايران را پشت سر گذاشت. موفقيت تجارتی اين فيلم نشان داد که تماشاگران عادی هم خواهان آثار تازه هستند.
اوج و فرود "موج"
در آغاز دهه ۱۳۵۰ نسل تازهای از فيلمسازان جوان به سينما روی آوردند که بيشتر آنها شناخت درستی از اين هنر داشتند: بهرام بيضایی، آربی اوانسيان، کامران شيردل، ناصر تقوایی، پرويز کيمياوی، امير نادری، عباس کيارستمی و... با آثار آنها "سينمای متفاوت ایران" شکل گرفت. اين جريان در محتوای خود به شدت از ادبيات معاصر ايران متأثر بود که رنگ تند سياسی داشت.
این سینما در استفاده از بیان واقعی، تکنیک ساده و فضاسازی طبیعی تا حد زیادی تحت تأثیر نئورئاليسم ايتاليا بود. برخی از منتقدان این جریان را، به تأسی از نوزایی سینمای فرانسه، "موج نو" نام دادند.
سينماگران جوان که به استقلال خود از نهادهای اداری و مالی اهميت میدادند، از قالبها و قراردادهای سينمای بازاری مانند دکورهای بیقواره، حادثهپردازی و قهرمانسازی مصنوعی، صحنههای ساختگی پرسازوضرب و سکس "آبگوشتی" چشم پوشيدند و در سطحی محدود به انتقاد از شرايط اجتماعی دست زدند.
در بازار رقابت
سینما هنری پرهزینه است که رونق آن به بازدهی بازار بستگی دارد. اولین فیلمهای "موج نو" که با دیدی تازه و ذهنیتی متحول ساخته شدند، به فروش خوبی دست یافتند. فیلمهای "طوقی" (۱۳۴۹) به کارگردانی علی حاتمی، "خداحافظ رفیق" به کارگردانی امیر نادری، "پنجره" به کارگردانی جلال مقدم و "درشکهچی" (۱۳۵۰) به کارگردانی نصرت کریمی فروش نسبتا خوبی داشتند.
تأمين بودجه برای آثار سینمایی متفاوت، که با ذوق و سلیقهی عامهی تماشاگران ناسازگار باشند، به هیچوجه آسان نبود. برخی از فيلمسازان از امکانات مالی و فنی نهادهای دولتی مانند "وزارت فرهنگ و هنر"، "سازمان تلويزيون ملی ايران" يا "کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان" سود جستند.
"قیچی" نظارت دولتی
"موج نو" توانست موقتاً به بحران اقتصادی صنعت سينما پايان دهد، اما به زودی با مانع بزرگتری روبرو شد: سانسوری که هر روز با شدت بيشتر خلاقيت آزاد سينمایی را تهديد میکرد. بر تعداد فيلمهای توقيفی روز به روز افزوده میشد.
فیلم "آرامش در حضور ديگران" (۱۳۴۹) اولين فيلم سينمايی ناصر تقوایی توقيف شد و پس از چهار سال به صورتی مثلهشده به نمايش درآمد. فیلم "پستچی" (۱۳۵۱) به کارگردانی داريوش مهرجويی در جشنوارههای بينالمللی مورد ستایش قرار گرفت، اما در ايران با سانسور به نمايش درآمد. فيلم بعدی اين کارگردان به نام "دايره مينا" (۱۳۵۳) که بیعدالتیهای اجتماعی را ترسيم کرده بود، چهار سال برای دريافت جواز نمايش انتظار کشيد.
فيلم "گوزنها" (۱۳۵۳) ساخته مسعود کيميايی در "جشنواره جهانی فيلم تهران" جايزه گرفت، اما تنها يک سال بعد به صورتی سانسورشده برای عامه تماشاگران به نمايش درآمد. کارگردان ناگزیر شد به دستور ساواک داستان فيلم را تغيير دهد و فيلمبرداری برخی از صحنههای آن را تجديد کند.
فيلم "مرثيه" (۱۳۵۴) ساخته امير نادری به زير تيغ سانسور رفت. اين فيلم که فقر و مسکنت را در زاغههای جنوب تهران نمايش میداد، سرانجام پس از سه سال با سانسور به نمايش درآمد.
پایان موج نو در آغاز انقلاب
از اوایل دهه ۱۳۵۰ "موج نو" به بحرانی جدی دچار شد. همکاری با اين جريان از نظر سياسی خطرناک شده بود و از نظر مالی زيانآور. اختلاف کارگردانهای مستقل با کارگزاران فرهنگی سرانجام در سال ۱۳۵۲ به رويارويی آشکار کشيد.
فيلمسازان مستقل نهادی به نام "کانون سينماگران پيشرو" را تأسيس کردند. آنها در منشوری اعلام کردند که مصمم هستند از استقلال سياسی و اقتصادی صنعت سينما دفاع کنند، اما واکنش تند دولت، آنها را به عقبنشینی وا داشت.
برخی از سینماگران از تولید فيلم سينمایی دست کشيدند و به ساختن فيلمهای تبليغاتی و مستند روی آوردند. برخی ديگر کشور را ترک کردند. سينمای نوين ايران که با وجود سانسور و فشارهای مزاحم در خارج نيز حيثيتی کسب کرده بود، به پايان راه خود رسيد.
علی امینی
تحریریه: داود خدابخش