واکنش دنیای مجازی به اعدام در "صحن گیتار و سنتور"
۱۳۹۱ بهمن ۲, دوشنبهصبح یکشنبه، اول بهمن۱۳۹۱، دو جوان ۲۰ و ۲۳ ساله که از سوی دادگاه انقلاب تهران "زورگیر" تشخیص داده شده بودند، در پارک هنرمندان تهران به دار آویخته شدند. علیرضا مافیها و محمدعلی سروری در آذرماه همین سال با همدستی ۲ تن دیگر، از یک شهروند تهرانی سرقت و او را با قمه زخمی کردند. سن هر چهار متهم کمتر از ۲۵ سال ذکر شده است. همدستان دو جوان اعدامشده نیز به تحمل ۱۰ سال حبس، ۷۴ ضربه شلاق و ۵ سال تبعید به یکی از شهرستانهای دورافتاده محکوم شدند.
اگرچه ماجرای اعدامهای روزافزون در ایران همواره محل انتقاد شدید افراد و سازمانهای مدافع حقوق بشر بوده است، اما معمولا وقتی بحث از "اعدام در ملاءعام" در میان باشد، انتقادات تندتر میشوند. این بار اما نه فقط اعدام در ملاءعام، که انتخاب مکان انجام این حکم نیز مورد بحث قرار گرفته است.
بیشتر بخوانید: دو جوان به اتهام "زورگیری" در ملاءعام به دار آویخته شدند
بسیاری پارک هنرمندان ایران را به علت وجود "خانه هنرمندان" در آن نوعی پاتوق روشنفکری در تهران به حساب میآورند؛ محلی که گردهمآییهای فرهنگی نیز در آن برگزار میشود.
یک کاربر اینترنت در واکنش به اعدامهای روز یکشنبه از اعدام در "صحن گیتار و سنتور، رنگ و نقش، طرح و آواز" نوشت: «من می ترسم دیگر پشت پنجره خاطراتم به حیاط سرخوش خانه هنرمندان نگاه کنم».
یک کاربر دیگر هم در فیسبوک هدف از انجام مراسم اعدام در پارک هنرمندان ایران را نشانهگیری قشری دانست که اتفاقا همواره به انجام اعدامها توسط جمهوری اسلامی اعتراض داشتهاند: «مسئله فقط نوستالژی پارک نیست. اما تلاش حکومت برای فرو کردن هنرنماییاش در چشم طبقهای که بارها به اعدام در ملاءعام اعتراض کرده بود، روی اعصاب است». به زعم این کاربر، انتخاب این پارک "بی مورد" نبوده است.
عمل یا محل؛ کدام اصل است؟
اما بر خلاف نظر دو کاربر بالا، برای برخی چنین اظهارنظرهایی بیشتر "سانتیمانتال" به نظر میرسد. این افراد میگویند اینکه چه محلی برای اعدام انتخاب شده فرع است و مسئله اصلی همچنان و هنوز اعدام چند نفر است. برخی حتی با اشاره به فاصله کوتاه بین دستگیری متهمان تا اجرای حکم، به روند رسیدگی به پرونده انتقاد میکنند.
یکی از کاربران فیسبوک درباره اینکه برای برخی محل اجرا ظاهرا مهمتر از صدور و اجرای حکم اعدام شده، به طعنه نوشت: «دو نفر را در پارک خانهی هنرمندان اعدام کردند. وای در خانهی هنرمندانِ خودمان؟ باورم نمیشود. من عاشق کاپوچینوهای اونجام».
یک وبلاگنویس دیگر تصویر دیگری از اعدام یکشنبه ارائه داده است: «خیلیها از اجرای حکم در نزدیکی خانه هنرمندان ناراحت هستند. اما انگار هیچکس برای زورگیری که سرش را روی شانه مامور اجرای حکم گذاشته ناراحت نیست، انگار هیچکس از اعدامشدن به خاطر یک گوشی موبایل و کمی پول ناراحت نیست، انگار هیچ کس متوجه حکم دادگاهی به مراتب خشنتر از زورگیری نیست. با این احساساتِ لطیفِ «مکش مرگِ من» از چه چیز دفاع میکنیم. از صنفی به نام «هنرمندان»؟ از پارکی به نام «ایرانشهر»؟ از رستورانی با غذاهای گیاهی؟ یا اینکه هیچکدام؛ فکر کنم بیشتر باید از پارهشدن چرتمان ناراحت باشیم».
با این همه کاربر دیگری بر نظر مخالف خود پایفشاری کرده است: «اعدام بدست، خیلی هم بد، ما هم همیشه گفتیم که مخالف کشتن و زندان و شکنجه و ... هستیم، ولی اینکه تو کاری به این زشتی را در محلی انجام بدهی که نماد و سمبل لطافت و هنر است کراهت عمل را دو برابر میکند».
تماشاچیهای همیشه در صحنه
در حالی که بخشی از بحثها در فضای مجازی متوجه محل انجام اعدام بود، مثل دیگر موارد اعدام در ملاءعام، بخش دیگری از کاربران از تماشاچیهای مراسم اعدام نوشتند؛ "تماشاچیانی" که "دواطلبانه" به قصد تماشای اعدام از خانه بیرون میآیند و دور و بر محل مراسم جمع میشوند و برخی حتی از درختها بالا میروند تا دید بازتری داشته باشند.
تنها چند روز پیش از این بود که اعدام در استادیوم شهر سبزوار نیز نظرها را به خود جلب کرد. در آن زمان یک کاربر در توییتر به طعنه نوشت: «دیدند که تماشاچیها خسته میشوند اعدام را در استادیوم برگزار کردند تا همه بتوانند بنشینند».
در عین حال برخی از اعدام در استادیوم ورزشی به عنوان "دور تازه اعدامهای در ملاءعام ایران" نام بردند. یک وبلاگنویس نوشت: «دیروز اعدام در ورزشگاه فوتبال، امروز اعدام در خانه هنرمندان، معلوم نیست چرا چنین مکانهایی را برای اجرای مراسم اعدام انتخاب میکنند، شاید هدف ایجاد رعب و وحشت بیشتر باشد».
یک کاربر اینترنت نیز در ضرورت "نقد خود" نوشت: «آن تماشاچیهای اعدام، آنها را با زور اسلحه نبردهاند، ساندیس هم پخش نمیکنند.»
یک نویسنده وبلاگ هم شعرگونه نوشت: «[...] جرثقیل که بالا رفت، سرم این بار نیز از آن بالا به ایست تاریخی خود مینگریست! به فرهیختهمردمانی که بر زمین زیر پایم، با شروع رقص مرگ من، در مراسم استمناء قاضی شهر، حضور بهم رسانده بودند داوطلبانه [...]».
نویسنده وبلاگی دیگر منتقدان به حکم اعدام را به دوری از واقعیتهای جامعه متهم کرده است: «تا زمانی که برای دیدن صحنه اعدام، عدهای از درخت بالا میروند تا موبایلشان در محل مناسب برای فیلمبرداری قرار بگیرد، انتظار توقف حکم اعدام و درخواست آن فقط یک پز روشنفکرانه است، که نشان میدهد چقدر کسانی که این تقاضا را دارند، از واقعیت جامعه خودشان جدا افتاده هستند».
صدای موافقان
همانطور که مخالفان اعدام برای رساندن صدای اعتراضشان از فضای مجازی استفاده میکنند، موافقان نیز در این فضا حضور دارند. بعد از اعدامهای روز یکشنبه نیز کاربرانی بودند که از اعدام دفاع کردند.
یکی از کاربران فیسبوک در پاسخ به انتقاد از اعدام نوشت: «من از ماجرای اعدام به شدت حمایت میکنم چون اینجا در شیراز شب ساعت ۷ نمیتوانم یک مسیری را که ۱۰ دقیقه راه هست بروم و باید به جایش از یک مسیر که در بهترین شرایط ۴۰ دقیقه طول میکشد بروم. شما طعم کارد کشیده شده روی پوست سرت را نچشیدهای، شما طعم لگد بر شکمت را نچشیدی شما این حرف را میزنی چون دوری. به خاطر یک ماشین که همه زندگی یه فرد است و با آن کار میکند تا فقط پول برای گرسنه نماندن زن و بچه در بیاورد ۱۶ بار کارد خوردن به خدا قسم ظلم است».
یکی دیگر از "موافقان" نوشت: «یارو تو لندن لم داده دارد برای اعدام زورگیرها در ایران روضه میخواند».
یکی از مخالفان اعدام در پاسخ به استدلالهایی از این دست نوشته است: «مفهوم مخالفت با اعدام تایید جرم و جنایت نیست، درکش کنید لطفا». و دیگری معتقد است: «من کاملا با اعدام مخالفم، اولش از اعدام زورگیرها و اشرار شروع میشود و آخرش هم میرسد به اعدام وی پی ان فروشها و نصابهای بیگناه ماهواره».
بحثها درباره اعدام دو شهروند جوان ایرانی در فضای آنلاین ادامه دارد و توییتر و فیسبوک و وبلاگستان همچنان محلی برای موافقان و مخالفان از گروههای مختلف و استدلالهای مختلف است.