ورود اقتصاد ایران به سراشیبی بحران مالی
۱۳۸۷ دی ۲۹, یکشنبهدکتر جمشید اسدی استاد دانشگاه در فرانسه در گفتوگو با دویچهوله، به جنبههای این اعترافهای دیرهنگام میپردازد.
وزیران اقتصاد، بازرگانی و نفت طی دو روز گذشته از رسیدن موج دوم بحران مالی جهانی به ایران خبر دادهاند. اذعان به این واقعیت ناشی از چیست؟
ناشی از این است که طبق معمول آقای احمدینژاد، حقایق را به مردم نمیگویند. زمانی که این بحران در غرب شروع شد و همه نگران بودند، ایشان در دو مصاحبه مختلف که یکی در رادیوتلویزیون بود، مدعی شدند که حد تاثیرگذاری این بحران بر اقتصاد ما صفر است و دیگر اینکه ما با نفت پنج دلاری هم میتوانیم کشور را اداره کنیم. اما حقایق، جدی تر از این است و اینها ناچارند الان این واقعیت را بپذیرند، با زمانی که از دست رفته است.
آقای حسینی وزیر اقتصاد نیز از درس بزرگ برای اقتصاد ایران سخن گفته و به پرهیز از توهم درآمدی صادرات نفتی و اغواگری ثبات تصنعی بهای انرژی اشاره کرده. قرار است چه شود که این مسائل را اینک عنوان میکنند؟ چه راهکار کارشناسی برای این مشکل وجود دارد؟
امیدوارم آقای حسینی به دلیل حرفهایی که میزند و مخالف سخنان آقای احمدینژاد است، مجبور به استعفا نشود. مسئله این است: با بحرانی که تداوم آن را دستکم تا اواخر سال ۲۰۰۹ میلادی برآورد کردهاند، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که در باقی دنیا و در غرب، رونق اقتصادی روی دهد و تقاضا برای انرژی و نفت بالا برود تا به ازای آن فیمت نفت افزایش یابد. این روشن است و تا یکسال دیگر نباید انتظارش را داشت. نکته دوم اینکه، مجلس از حساب ذخیره ارزی که در سال ۷۹ تشکیل شد، سوال کند. سوال کند که میزان این حساب که برای روز مبادا، یعنی همین روزها بوده، چقدر است. آقای احمدینژاد با برداشتهای بیرویهای که در زمان افزایش درآمد نفت داشتند، این حساب را تقریبا خالی کردهاند و برخی میگویند حساب ذخیزه ارزی، از ده میلیارد هم کمتر موجودی دارد. به روایتی اگر چهار تا شش ماه دیگر را ما بتوانیم حداقل اعتبار را برای واردات تامین کنیم، شانس آوردهایم.
اگر شما یکی از مشاوران اقتصادی آقای احمدینژاد بودید چه توصیهای به ایشان میکردید؟
اول از ایشان تضمین میگرفتم که به زندان نیافتم. دوم پیشنهاد میکردم اقتصاد رانت خواری را از بین ببرند و جلب اعتماد کنند. ما حدود ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه ایرانی خارج از کشور داریم. اگر این جلب اعتماد شود و کارآفرین ایرانی در داخل یا خارج راغب شود که در داخل کشور سرمایه گذاری کند، میتوان راهی یافت. من به ایشان میگفتم که توان اقتصادی کشور ما بسیار فراتر از نفت است. در شرایطی که نفت بازارش راکد است ما درآمدهای دیگری میتوانیم داشته باشیم اما چون کارافرینی در ایران آزاد نیست و رانتخواری بیداد میکند، کسی این را نمیخواهد. توجه کنید که مثلا درآمد توریسم فرانسه یا اسپانیا در برخی سالها، از درآمد نفتی ما بیشتر بوده. طبق برآورد یونسکو، جاذبههای گردشگری ایران از بسیاری کشورهای اروپایی بالاتر است. ما میتوانیم با توجه به چهارفصل بودن آب و هوای ایران، گردشگر جذب کنیم.
برخی صنعتگران ایرانی میگویند شاید زمان کنونی، فرصتی برای آنها باشد که واردات کم شود و مصرف کالای داخلی رونق بگیرد.
من با این تحلیل مخالفم. وقتی کالای فرنگی ارزانتر است، چرا باید کالای گرانتر ایرانی را بخریم؟ اصل مطلب رقابت است. ما قبل از انقلاب شرکت داروگر، ارج، شرکتهای لاجوردی، خسروشاهی و اینها را داشتیم که صادرات میکردند. چطور آن موقع واردات خارجی مزاحم نبود؟ صنتعگر ایرانی باید در زمان رونق اقتصادی ، وارد رقابتها شود. عقل سلیم ایرانی وقتی کالای خارجی ارزانتر و بهتر باشد، نمیرود کالای بدتر و گرانتر ایرانی را بخرد. ما در این شرایط ، اتفاقا رشد نمیکنیم.
اقتصاد باید کارآفرین و رقابتی باشد. تنها بخاطر سود است که اقتصاد وارد رقابت میشود و رشد میکند. ماشین ایرانی را چرا باید مشتری ایرانی گران بخرد در حالیکه بسیاری ماشینهای ساخت اروپا و ژاپن اگر تعرفه بالا نباشد، به قیمت ارزانتر به دست مشتری ایرانی میرسد. آقای احمدی نژاد واردات را گسترش داد تا به خیال خود، جلوی تورم را بگیرد. این موقعی درست بود که کارآفرینان و واردکنندگان مستقل در رقابت آزاد اقدام به واردات میکردند. در این صورت بهترینها وارد میشدند. اما واردات ایشان، وارداتی بود که به عدهای رانتخوار داده شد و بسیاری از آن توسط بنیاد مستضعفان انجام شد. این چنین بود که حساب ذخیره ارزی خالی شد، صنعتگر ایرانی لطمه خورد، مشتری لطمه خورد و الان کاسه چهکنم به دست گرفتهایم.
مهیندخت مصباح