پیشروی دولت آذربایجان به قلمرو قرهباغ کوهستانی (ناگورنو قرهباغ) تغییر وضعیت ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی به نفع این کشور در ادامه تحولات سه سال گذشته بعد از "موافقتنامه صلح مسکو" در سال ۲۰۲۰ با میانجیگری روسیه را تحکیم کرده است. اکنون آذربایجان با الحاق قرهباغ کوهستانی هم محدوده جغرافیایی تحت کنترل خود را گسترش داده و به وسعت قبل از فروپاشی شوروی نزدیک کرده و هم ارمنستان را در تنگنای بیشتری قرار داده است.
اکنون آذربایجان بعد از سی سال مناسبات تیره و جنگهای خونین در موقعیت قدرتمندی قرار گرفته و خواستهای خود را بر ارمنستان تحمیل کرده است. ارتش آذربایجان که از ماهها پیش با بستن و ممانعت از ترانزیت کالا و دارو در گذرگاه لاچین، ساکنان ارمنی قرهباغ کوهستانی را در فشار شدید قرار داده بود، سرانجام توانست در یک تهاجم نظامی دو روزه که با عدم واکنش ارتش ارمنستان مواجه شد، کنترل این منطقه را در دست گرفته و به توافقی دست پیدا کند که گروههای مسلح ارمنی قرهباغ کوهستانی خلع سلاح را بپذیرند.
بدین ترتیب "جمهوری آرتساخ" که تنها از سوی دولت ارمنستان به رسمیت شناخته میشد، دیگر عملا موجودیتی ندارد. دولت آذربایجان توانست قلمرو شناختهشدهاش در مناسبات جهانی را احیا کند، اگرچه شیوههایی که در پیش گرفته بود، بهخصوص محاصره غذایی شهروندان غیرنظامی، با معیارهای انسانی و و قوانین جنگ سازگاری نداشت.
"صلحبانان" روسی نیز واکنشی به تهاجم آذربایجان نشان ندادند؛ امری که مورد اعتراض نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان، قرار گرفت. پاشینیان اظهار داشت که دلیل محکمی برای ادامه همکاری امنیتی با روسیه وجود ندارد. دولت روسیه نیز در واکنش، مشکلات را بر دوش دولت پاشینیان و خوشبینی او نسبت به دولتهای غربی انداخت.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
البته رصد کردن فکتها نشان میدهد که حمایت تلویحی و چراغ سبز کرملین نقش مهمی در موفقیت دولت آذربایجان ایفا کرده است. به همین دلیل در جشن شادی مردم باکو پرچمهای روسیه علاوه بر پرچمهای ترکیه به اهتزاز در آمدند.
البته وضعیت جدید قرهباغ کوهستانی مشخص نیست و حالت بحرانی دارد. نزدیک به ۱۲۰ هزار ارمنی در این منطقه کوهستانی زندگی میکنند. آنها نگران پاکسازی نژادی و انتقامگیری از سوی دولت آذربایجان و سیاست جابهجایی جمعیتی آن هستند. کشمکش دیرینه بین آذریها و ارمنیها مایه نگرانی آنها است. از سوی دیگر دولت ارمنستان ناتوان از اعمال فشار و موازنهسازی برای تامین حقوق آنها است. در این وضعیت میل به مهاجرت به ارمنستان در بین ساکنان قرهباغ کوهستانی بالا است. دسته اول مهاجران، نزدیک به هزار نفر، وارد ارمنستان شدند.
دولت آذربایجان با رد این نگرانی اعلام کرده که از حقوق شهروندی ارمنیهای ساکن قرهباغ کوهستانی پشتیبانی میکند. اما آنها اعتمادی به وعدههای الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان، ندارند. از سوی دیگر کشور ارمنستان نیز ظرفیت جذب کل ساکنان ارمنی قرهباغ کوهستانی را ندارد. اگر همه آنها وارد ارمنستان شوند، دولت پاشینیان دیگر بختی برای ادامه حیات نداشته و به احتمال زیاد سقوط میکند.
کشورهای غربی ضمن حمایت از حقوق ارمنیها، مالکیت آذربایجان بر این منطقه را پذیرفته و خواهان رعایت امنیت و حقوق شهروندی ارمنیها هستند. تنها دولت فرانسه تهدید کرده که در صورت به خطر افتادن زندگی ارمنیها در قرهباغ مداخله خواهد کرد. اما دور شدن قفقاز جنوبی از دایره توجه آمریکا و اتحادیه اروپا در سالیان اخیر چالشی جدی برای اثرگذاری غرب در ممانعت از تغییر ژئوپلیتیک منطقه به نفع محور ترکی است.
ملاقات رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، با علیاف در نخجوان مانوری برای نمایش مشارکت دو کشور در بازگشت قرهباغ کوهستانی به قلمرو آذربایجان و تقویت محور ترکی در قفقاز جنوبی بود.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
برخی از رسانههای ترکیه شروع به فضاسازی برای تمرکز دولت آذربایجان بر ساخت گذرگاه "زنگزور" و درگیری با ایران با مسدودسازی مسیر ارتباطی ایران و ارمنستان کردهاند. نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از دو هفته پیش نیروهایش را در مرز بین ایران و آذربایجان مستقر کرده است.
البته جمهوری اسلامی از الحاق قرهباغ کوهستانی به آذربایجان حمایت کرده و در عین حال بر رعایت حقوق ارمنیهای ساکن آنجا تاکید کرده است. منتهی روند تحولات و مذاکرات نمانیدگان جمهوری اسلامی نشانگر ضعف دستگاه دیپلماسی ایران و ناتوانی در اثرگذاری است. بارها مقامات سیاسی جمهوری اسلامی اعلام کردهاند که اجازه تغییر ژئوپلیتیک در قفقاز جنوبی را نمیدهند، اما این اظهارات و مانورهای نظامی متعدد در مرز جنوبی جمهوری آذربایجان اثری بازدارنده در اقدامات تهاجمی علیاف نداشته است.
ریشه اصلی مشکل در حفظ منافع ایران، مشکلات بنیادین در سیاست خارجی و عقبافتادگی در مواجهه فعال در مسائل قفقاز جنوبی و نداشتن سیاست ملی مناسب در ارتباط با آذربایجان و خالی کردن عرصه برای کشور ترکیه در سه دهه گذشته است. علیرغم اینکه پیوند و مناسبات بین ایران و آذربایجان به مراتب عمیقتر از ترکیه بوده، اما اکنون ایران بسیار عقبتر از ترکیه است.
همراهی روسیه با محور ترکیه – آذربایجان از یک سو و غربستیزی حاکم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی از سوی دیگر، باعث شده تا ایران در تعقیب منافع خود در قفقاز جنوبی تنها باشد. دولت روسیه بحران و درگیری سه سال اخیر را به فرصتی برای حضور نظامی، تعمیق نفوذ خود در قفقاز جنوبی و مقابله با گسترش نفوذ ناتو بدل کرده است.
بعد از فروپاشی شوروی، سه کشور حاضر در قفقاز جنوبی اعم از گرجستان، آذربایجان و ارمنستان با آگاهی از اینکه روسیه قدرت بزرگ مجاور آنها بوده و رهایی کامل از نفوذ آن ناممکن است، محتاطانه و تدریجی به سمت خروج از مدار روسیه و برقراری روابط حسنه با غرب حرکت کردند. انقلاب گل رز در تفلیس اوج سمتگیری مردم این منطقه نسبت به نزدیکی با غرب و دوری از روسیه بود که با مداخله نظامی پوتین مهار شد. آذربایجان ضمن گسترش روابط با غرب، بهخصوص در حوزههای انرژی و اقتصادی و روابط امنیتی و نظامی با اسرائیل، توانسته روابط خوب با روسیه را نیز تا حدی حفظ کند. ارمنستان در سالهای گذشته سمتگیری به سمت غرب داشته و به همین دلیل روسیه برخلاف دهه نود میلادی عملا آذربایجان را تقویت کرده است.
روسها همچون دولت آذربایجان متمایل هستند که دولت پاشینیان سقوط کند. اگر یک دولت همسو با روسیه در ارمنستان بر سر کار بیاید، ممکن است پوتین به دنبال موازنهسازی جدیدی در مناسبات قدرت در قفقاز جنوبی حرکت کند؛ امری که فعلا وجود خارجی ندارد. در حال حاضر باد به پرچم آذربایجان میوزد و بعید است تغییری در وضعیت ایجاد شود. حداکثر مداخله جامعه جهانی میتواند سامانی به وضعیت ارمنیهای ساکن در قرهباغ کوهستانی داده و مانع از خروج اکثریت آنها شود.
در این میان بازسازی قلمرو سرزمینی آذربایجان که موازنه قوا و ژئوپلیتیک منطقه را به نفع آذربایجان تغییر میدهد، به خودی خود تزاحمی با منافع ملی ایران ندارد، بهخصوص که به لحاظ تاریخی این وضعیت با تقسیمبندی حاکم بر دوران تعلق این سرزمینها به ایران تا پیش از قراردادهای تحمیلی "گلستان" و "ترکمانچای" تطبیق میکند. مشکل آنجایی بروز میکند که رقیب قدیمی ترکیه دست بالا را پیدا کرده و عملا ایران نفوذش در قفقاز جنوبی و امتیازات اقتصادی، راهبردی و تراتزیتی را از دست بدهد.
تاسیس کریدور زنگزور پیامدهای قابل اعتنای ژئوپلیتیک، راهبردی و اقتصادی دارد که منافع آن برای آذربایجان و ترکیه بیشتر است که میتوانند مبادله کالا و مراودات جادهای و ریلی را با هزینه کمتر و زمان سریعتر انجام دهند. در حال حاضر ارتباطات ترکیه با آذربایجان و آذربایجان با نخجوان از طریق مسیرهای زمینی ایران انجام میشود که برای کشور به دلیل دریافت عوارض مزیت اقتصادی ایجاد کرده و همچنین موقعیت راهبردی فراهم ساخته است.
البته احداث این کریدور مرز ایران با ارمنستان را مسدود نمیکند، اما باعث میشود تا ایران مزیت پیشگفته را از دست بدهد و مسیر ارتباطی با ارمنستان تحت نفوذ آذربایجان قرار بگیرد. همچنین موقعیت ترکیه به عنوان یک رقیب منطقهای در قفقاز جنوبی ارتقاء پیدا کند. در شرایط کنونی با توجه به ضعف جمهوری اسلامی در مناسبات تحولیافته قفقاز جنوبی و وجه بحرانی سیاست خارجی آن و کاهش قدرت ارمنستان در برابر آذربایجان، حفظ منافع و موقعیت راهبردی ایران دشوار شده است.
در پرتو واقعیتهای حاکم و کمبودهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی اتخاذ رویکرد متوازن در برابر ارمنستان و آذربایجان امر دشواریابی است. سیاست منطقی منطبق بر منافع ملی حکم میکند که با رعایت حساسیتهای جمعیت ترک ایرانی، ضمن به رسمیت شناختن قلمرو سرزمینی آنها بر اساس قوانین بینالمللی و سوابق تاریخی، به صورت جدی خواهان رعایت حقوق شهروندی ارمنیها در آذربایجان و برقراری تعادل مناسب در موازنه قوای قفقاز جنوبی شد تا همه طرفها احساس رضایت داشته و منافع خود را قابل تحقق بیابند. برتریطلبی محور ترکی هم برای امنیت پایدار قفقاز جنوبی مشکلساز است، هم برای منافع راهبردی، ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک ایران.
ناتوانی ایران در سالیان گذشته در رابطه با اثرگذاری بر معادلات سیاسی قفقاز جنوبی، این نگرانی را ایجاد کرده که فضا به سمت درگیری نظامی پیش برود. البته احتمال چنین سناریویی ضعیف است، اما با توجه به تیرگی روابط دولتهای ایران و آذربایجان و گسترش سطح تنش بین دولتهای ایران و اسرائیل امری نیست که کاملا منتفی باشد. این اتفاق و تداوم تیرگی روابط با آذربایجان و تغییر در روابط خوب ایران و ترکیه از دوران رضاشاه تا کنون تهدید بزرگتری برای منافع ملی و امنیت ملی ایران است. در واقع تهدید ناشی از احداث کریدور زنگزور از وقوع جنگ بین ایران و آذربایجان که با سکوت روسیه و حمایت ترکیه و اسرائیل از آذربایجان همراه میشود، کمتر است.
حفظ و بهبود منافع ایران ضمن ایستادگی و نمایش قدرت سخت نیازمند شکیبایی و سیاست درازمدت برای ایجاد منافع با سه کشور قفقاز جنوبی و ایجاد دائمی یک سازمان همکاری منطقهای ۳+۳ است؛ آذربایجان، گرجستان، ارمنستان، ایران، ترکیه و روسیه.
ایران هم بازار بزرگی برای کالاهای این کشورها است و هم میتواند مسیر ترانزیتی برای مبادلات و اتصال آنها به کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس شود. توریستهای ایرانی که در سال ۲۰۱۸ رکورد آماری ۲۲۰ هزار نفر در ارمنستان، ۳۳۰ هزار نفر در گرجستان و ۳۶۰ هزار نفر در آذربایجان را شکستند، ارزش بالایی در صنعت توریسم این سه کشور دارند.
در این شرایط با توجه به جایگاه بالقوه ایران در قفقاز جنوبی و واقعیتهای موجود و احتمال کم موفقیت در ممانعت از تشکیل ترانزیت کالا بین ترکیه – نخجوان- ارمنستان، شاید مناسبترین راه برای ایران امتیاز گرفتن در احداث گذرگاه زنگزور از طریق مشارکت و ایجاد منافع پایدار چهارجانبه برای ایران، آذربایجان، ارمنستان و ترکیه باشد. بهخصوص که علیاف در تمامی موضعگیریهایش تاکید کرده که «این پروژه به زیان ایران نیست و منافعی هم برای آن از طریق گسترش خطوط ریل آهن دارد».
شوربختانه تحقق چنین احتمالی با سیاست خارجی کنونی جمهوری اسلامی و اولویتهای آن ضعیف است و چون مواردی دیگر، ممکن است ایران مزیتهای جغرافیایی و ژئوپلیتیکش بهخصوص در زمینه ترانزیتی را از دست بدهد.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.