پایان حضور نظامی بریتانیا در عراق
۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعهبریتانیا بزرگترین متحد آمریکا و دومین تأمینکنندهی ائتلاف چندینهزار نفرهای بود که در سال ۲۰۰۳ به خاک عراق حمله کرد.
این حضور شش ساله در روز جمعه، ۳۱ ژوئیه، مطابق قرارداد بغداد ـ لندن پایان خواهد یافت.
این روند از روزهای پایانی ۲۰۰۸ شروع شد
خروج نیروهای بریتانیایی از خاک عراق با واگذاری کنترل بصره و فرودگاه آن به عراقیها در آخرین روزهای سال ۲۰۰۸ آغاز و با توقف رسمی عملیات رزمی و خروج عمدهی نیروهای بریتانیایی در ماه مارس پی گرفته شد.
در گام بعدی، در اواخر آوریل، بریتانیا کنترل ستادهای فرماندهی خود در بصره را به نیروهای آمریکایی سپرد.
آیا عراق میتواند به تنهایی امنیت جنوب این کشور را تأمین کند؟
پیتر فلستید، ویراستار هفتهنامهی "جینز دیفنس" در گفتوگو با دویچهوله، آموختههای نیروهای عراقی از بریتانیاییها را عاملی مهم در تأمین ثبات این کشور در آینده ارزیابی میکند.
او به عملیات مارس ۲۰۰۸ علیه شبهنظامیان بصره به رهبری نظامیان عراقی اشاره میکند و میگوید، این عملیات سنگ محکی بود تا نیروهای عراقی اعتماد از دست رفته و توان جنگی خود را باز یافته و خود را به عنوان نیرویی توانا برای تأمین امنیت باور کنند.
فلستید این حقیقت را که عراقیها توانستند چنین عملیاتی را پیش برده، ارتش مهدی به رهبری شبهنظامیان را شکست دهند و در سواحل جنوبی عراق به گشتزنی بپردازند مدیون آموزشبریتانیاییها میداند.
با این همه و برخلاف اظهار نظر رسمی غربیها، در مورد توانمندی نیروهای عراقی در کنترل بصره نگرانیها ادامه دارد.
بیم آن میرود که پس از خروج کامل نیروهای بریتانیایی و آمریکایی از عراق حملات شبهنظامیان و اختلافات قومی بار دیگر بالا بگیرد.
فلستید این هراس را عقلانی میداند و میگوید، غرب ناظر بر چگونگی ادامهی امور خواهد بود و به دقت درگیریشبهنظامیان با نیروهای عراقی را دنبال خواهد کرد. به عقیدهی او آزمون حقیقی نیروهای عراقی زمانی فرا خواهد رسید که آنها پشتیبانی هوایی و زمینی نیروهای ائتلاف را از دست داده باشند.
جایلس مریت، مدیر مرکز پژوهشی دفاعی ـ امنیتی اروپا در بروکسل، نگرانیهای مشابهی را مطرح کرده است. او نیز معتقد است که پس از خروج نیروهای غربی از عراق امکان دارد که درگیریهای قومی بالا گرفته و کشور در وضعیت انفجاری قرار گیرد.
وی ضمن ابراز امیدواری در مورد توانمندی دولت عراق در کنترل خاک خود میگوید، نشانههای اولیه مثبت هستند، اما اختلافات قومی در عراق موضوعی ریشهدار است و مشکلات ساختاری باقی خواهند ماند.
به عقیدهی جایلس مریت، بدترین وضعیتی که ممکن است پیش بیاید جدایی شمال و جنوب است، به گونهای که کردستان ادعاهای جدیدی مطرح و ترکیه نیز مداخله کند و جنوب نیز به صحنهی جنگ بین شبهنظامیان و قوای دولتی تبدیل شود.
به گمان او، بهترین حالت زمانی است که عراق تجزیه نشود و دولت بتواند با وجود دشواریها تمامیت کشور را حفظ کرده و کنترل اوضاع را از دست ندهد.
بریتانیا باید از گذشته درس بگیرد
فلستید و مریت در یک نقطهنظر اشتراک دارند، اینکه بریتانیا باید از تجاربش درعراق درس بگیرد.
مریت میگوید، بریتانیاییها و آمریکاییها با اصرار بیش از حد بر لزوم سرنگونی صدام حسین توصیهی کارشناسان را نادیده گرفتند.
او میافزاید: «صدام دیکتاتوری بیرحم بود، اما قادر بود عراق را با همهی گوناگونیهایش کنترل کند. وقتی که او رفت، ائتلاف فهمید که عراق آن چیزی که غربیها تصور میکردند نیست، انسجام ندارد و چندگونهاست، درست مثل افغانستان و بدبختی از همین جا آغاز شد.»
مریت معتقد است: «کسی که وارد جنگی میشود، واحدهای جنگی به کشوری میفرستد، بدون آنکه استراتژی معین و درک حقیقی از اختلافات قومی و سیاسی و ارزیابی سیاسی از آن کشور داشته باشد، خود را به دردسر انداخته است.»
به باور او، دو جنگ عراق و افغانستان بدون تدبیر بوده و از هیچ طرح مشخصی پیروی نکردند. او میگوید: «هیچ کس نمیدانست پس از حمله چه اتفاقی خواهد افتاد. برای مثال، آمریکاییها و بریتانیاییها برای پیشبینی آینده به اطلاعات عراقیهای خارج از کشور تکیه میکردند که میگفتند، مردم عراق از شما به عنوان قهرمان و نیروهای آزادیبخش استقبال خواهند کرد.»
مریت ادامه میدهد که در واقعیت چنین چیزی به وقوع نپیوست و «طراحان نظامی و سیاسی به دلیل نداشتن درکی صحیح از اوضاع اشتباهات فاحشی مانند انحلال ارتش را مرتکب شدند.»
مریت در پایان ابراز امیدواری میکند که بریتانیا و آمریکا از حضور چند سالهی خود در عراق و اشتباهاتشان درس گرفته و دریافته باشند که فهم پیچیدگیها و فرهنگ یک ملت از چه جایگاهی برخوردار است.
FV/FW