پرویز جاهد: "جدایی نادر از سیمین" و "درخت زندگی"
۱۳۹۰ مهر ۲۴, یکشنبه
"جدایی نادر از سیمین" اصغر فرهادی را هم به این دلیل دوست دارم که به درون جامعه معاصر ایران و زندگی طبقه متوسط آن نقب میزند و لایههای درونی این جامعه را به خوبی میشکافد.طبقهای که تقریبا در روایتهای کلان رسمی و به تبع آن سینمای ایران تقریبا نادیده گرفته شده، اما اصغر فرهادی با متمرکز کردن دوربیناش بر روی مسائل و نیازهای اجتماعی این طبقه، جای مهمی برای آن در سینمای ایران باز کرده است.
به گمان من فرهادی در این فیلم، تسلط شگفت خود بر روایت پردازی، شخصیت سازی، میزانسن و رهبری بازیگر را به نمایش گذاشته است. شخصیتهای او آن قدر ملموس و باورپذیرند و بازیگرانی که برای ایفای نقش این شخصیتها انتخاب میکند آن قدر درست انتخاب شدهاند که جای هیچ پرسشی را در این مورد باقی نمیگذارد. نادر، ترمه، راضیه، حجت و سیمین، در فیلمنامه با دقت و هوشمندی ساخته شدهاند و پیمان معادی، شهاب حسینی، لیلا حاتمی سارینا فرهادی، و ساره بیات به کمک فرهادی و با خلاقیت بازیگری خود به آنها جسمیت بخشیدهاند.
نگاه فرهادی به این شخصیتها، نگاهی دمکراتیک است و این نگاه نه تنها در فیلمنامه بلکه در کارگردانی صحنهها و ترکیببندی نماها نیز به چشم میخورد. دوربین فرهادی همه آدمهای قصهاش را واضح در درون قاب خود دارد و هیچ کس اوت آو فوکوس نیست.
تصمیم سیمین به مهاجرت و مخالفت نادر با او به بهانه مراقبت از پدر بیمارش (مبتلا به آلزایمر)، آن قدر جذاب و پرکشش هست که بتواند تا آخر بیننده را نگه دارد. اما فرهادی همانند درباره الی از این موضوع تنها به عنوان یک مک گافین هیچکاکی برای طرح موضوعهای اصلیتری مثل مهاجرت، گسترش دروغ و پنهان کاری در جامعه، جایگاه قانون و قضاوت استفاده میکند.
با رویکرد اخلاقی فرهادی، همه آدمها میتوانند خطاکار باشند، میتوانند دروغ بگویند و مسئولیت کارهای خود را به عهده نگیرند و دیگران را به خاطر آن سرزنش کرده و یا متهم سازند.
با این حال رویکرد اخلاقی فرهادی، رویکردی غیر مارکسیستی است. از دید او ناهنجاریهای اخلاقی، رواج دروغ در جامعه، پیشداوری و مردسالاری منحصر به طبقه خاصی نیست، بلکه شکل پیچیدهتری دارد. همان گونه که نادر (نماینده طبقه متوسط) برای نجات خود حاضر میشود دروغ بگوید، حجت (نماینده طبقه فرودست) نیز از همسرش میخواهد که برای به دست آوردن پول (دیه) به دروغ قسم بخورد.
فرهادی با مهارت و هوشمندی فوق العادهای، ملودرام خانوادگیاش را به فیلمی اجتماعی درباره کشمکش طبقاتی در جامعه امروز ایران تبدیل میکند. به گمان من بدبینی نادر به راضیه و شوهرش، و بدبینی و خشم افراطی حجت به نادر و پرخاشگریهای او، ریشه در همین نفرت و کینه طبقاتی در جامعه امروز ایران دارد.
جدایی نادر از سیمین، از نظر ریتم، بسیار تند و از نظر تعلیق هیجانانگیز و نفسگیر است. ساختن این تعلیق و حفظ این ریتم تا آخر فیلم کار سادهای نیست و از هر فیلمسازی برنمیآید. اگرچه این ریتم تند و پرهیجان، فرصت تعمق در مورد شخصیتها در طول تماشای فیلم را از تماشاگر میگیرد و او را به عنصری منفعل تبدیل میکند.
با اینکه من ساختار روشنفکرانه درباره الی را بیشتر میپسندم و معتقدم که فرهادی در این کار تا حد زیادی از سبک آزاد و رادیکال آن نوع سینما فاصله گرفته اما نمیتوانم مهارت فرهادی را در ساختن اثری دراماتیک با ساختاری حرفهای و محکم تحسین نکنم.
شخصیتپردازی و روانکاوی دقیق شخصیتها، روایت بدون لکنت، توجه به جزییات و ریزهکاریهای فیلمنامه و عناصر دراماتیک آن مثل گره افکنی، کشمکش، تعلیق، بحران و گره گشایی، از ویژگیهای آثار فرهادی و مهارت چشمگیر او در فیلمنامهنویسی است.
جدایی نادر از سیمین، با اینکه درباره آدمهایی به شدت واقعی و ملموس است، اما تصویری دوست داشتنی از جامعه امروز ایران نیست. اگرچه سندی ماندگار از یک دوران و تجربه سینمایی زیبا و موفقی است که در یاد میماند.
"درخت زندگی"، کارگردان: ترنس مالیک
فیلم "درخت زندگی"، ساخته ترنس مالیک را به شدت دوست دارم و از معدود فیلمهایی است که بعد از دیدن آن در جشنواره کن، چند بار در زمان نمایش عمومی آن بر پرده دیدهام و منتظرم دی وی دی آن هم بیرون آمده و چند بار دیگر نیز آن را تماشا کنم و از دیدن تصاویر درخشان و شخصیتهای دوست داشتنی و زندگی زیبا، هرچند اندوهناکی که در آن جاریست، سیراب شوم.
درخت زندگی همچون چشمه زلالی است که در سرزمینی برهوت و خشک به آن میرسی و دلت میخواهد تا میتوانی از آب آن بنوشی و برای ادامه راهت نیز قمقمههایت را از آن پر کنی. لذت تماشای این شعر سینمایی، تجربه منحصر به فردی است که هرگز از یاد نخواهم برد.
به گفته مالیک، این فیلم، داستانی درباره ظهور عشق در دل زندگی و ظهور زندگی در دل عشق است.
در روزگاری که سینماگران آمریکایی، سالی حداقل یک فیلم میسازند، شاید باور کردن این موضوع که سینماگر اندیشمند اما گوشهگیری چون ترنس مالیک، در طول عمر ۶۷ سالهاش، تنها پنج فیلم ساخته، اندکی دشوار باشد.
اکنون چهل سال پس از استانلی کوبریک، ترنس مالیک، با بهرهبرداری از تکنولوژی جدید سینما، داستان پیدایش جهان را به شگفتانگیزترین شکل بیان میکند. تصاویر مربوط به آسمان و کهکشانها که آمیزهای از رنگها و نورهای کریستالی است، خارقالعاده و حیرتانگیز است. فیلمی که ساختن آن سه سال طول کشید و پنج نفر تدوین آن را انجام دادند.
فیلم، داستان زندگی پسر بزرگ خانواده یعنی جک اوبراین (با بازی شان پن) را دنبال میکند که دوران تلخ و شیرین کودکیاش را در شهر کوچکی در تگزاس در اواسط دهه شصت به یاد میآورد:
امر و نهیها و سختگیریهای پدری عبوس و مستبد و مهرورزیهای مادری مهربان و دلسوز و بازی گوشیها و شیطنتهای کودکانه برادران و در نهایت حادثه دردناک تصادف و مرگ برادر کوچک تر که روح او را جریحه دار کرد.
به گمان من مالیک در فیلم "درخت زندگی"، داستان یک خانواده آمریکایی (خانواده اوبراین) در دهه پنجاه را در شهر کوچکی در تگزاس بهانه میکند تا شعر سینماییاش را درباره هستی و آفرینش جهان، بسازد. در این فیلم که آن را باید در حقیقت وصیتنامه سینمایی مالیک دانست، دو روایت داستانی و مستند به موازات هم پیش میروند و در آخر به نقطه واحدی میرسند.
جک (پسر بزرگ خانواده)، همچون روحی زخم خورده و راهبی سرگشته، در دل آسمانخراشها و برجها و آسانسورهای شیشهای مدرن، به دنبال پاسخی برای پرسشهای فلسفی خود درباره معنای زندگی و ایمان است. اینکه ما در این جهان پیچ پیچ که هستیم و برای چه آمدهایم و چرا رنج میکشیم. اینکه زندگی ترکیبی از طبیعت پست و خشن و معنویت متعالی است که بر ما مقدر است.
جهان در نظر جک یازده ساله، همچون معجزه خداوند است و او آن قدر عاقل است که بتواند ظلم پدر را ببخشد و او را دوست بدارد و به دنبال آشتی با او باشد.
در بخشهای مستند، همانند اثر حماسی فضایی کوبریک، ادیسه ۲۰۰۱، موسیقی سمفونیک باخ، مالر، برامس و برلیوز، تصاویر مربوط به انفجار ستارهها، پیدایش زمین و شکل گیری حیات را بر کره زمین همراهی میکنند. ساختار فیلم همانند یک قطعه سمفونیک متشکل از چند موومان است که هر موومان، دورهای از حیات انسان بر روی زمین را روایت میکند.
با اینکه روایت مالیک از خلقت و تحول آن، منطبق بر باورهای علمی و تئوری تکامل داروینی است اما مالیک بیننده را به حضور نیرویی مقتدر و دارای قوه شعور در پس پدیدهها، ارجاع میدهد. نقل آیهای از تورات (کتاب ایوب) درباره آفرینش در آغاز فیلم (کجا بودی آن هنگام که من بنیاد این جهان را گذاشتم؟) و حضور همه شخصیتهای داستان در فضایی بهشتگونه در پایان آن، تاکیدی بر جهان بینی و رویکرد انجیلی ترنس مالیک به هستی و فلسفه حیات است. شکوهها و شکایتهای مادر داغدار نیز ارجاع دیگری است به مصائب ایوب در تورات و پرسشهای او از خداوند درباره علت آن رنجها و عذابها.
به گمان من برد پیت در نقش پدری مستبد و خشن با سیمایی غمگین، بهترین بازی عمرش را انجام داده و شان پن علیرغم نقش کوچکش، حضور خیره کنندهای دارد.
"درخت زندگی"، نگاه امپرسیونیستی و متافیزیکی مالیک به جهان و جایگاه انسان در آن و استغاثه او برای رهایی از رنج و ظلمت این جهان است.