پناهجویان همجنسگرای ایرانی در ترکیه در معرض بدترین خشونتها
۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبهدر میان ناراضیان ایرانی که مجبور به ترک کشور و ارایه درخواست پناهندگی به دیگر کشورها شدهاند، همجنسگرایان نیز به چشم میخورند. آنها اما شرایط خاصی نسبت به دیگر پناهجویان دارند. چرا که اگر پناهجویان عقیدتی یا سیاسی با مسایل فرهنگی کمتر دست به گریباناند، پناهجویان همجنسگرا افزون بر آن با مشکلات ویژهی نیز روبهرو هستند.
یکی از کشورهایی که ایرانیها در آناقدام به ارایه درخواست پناهندگی میکنند، ترکیه است. جایی که هماکنون به گفته ساقی قهرمان، از سازمان «دگرباشان جنسی ایرانی»، ۹۳ پناهجوی همجنسگرا در آن در انتظار جواب پرونده پناهندگی خود هستند.
حدود ۲۰ نفر از این افراد پس از انتخابات اعتراضبرانگیز سال گذشته کشور را ترک کردهاند. ساقی قهرمان میگوید که از جامعه همجنسگرایان نیز در میان کشتهشدگان پس از انتخابات بودهاند. البته او درباره این موضوع به دلیل پرهیز از «ایجاد مشکل» توضیح بیشتری نمیدهد.
آنچه در پی میآید گفتوگوییست با ساقی قهرمان درباره مسایلی که پناهجویان دگرباش جنسی ایرانی در ترکیه با آن روبهرو هستند.
دویچه وله: خانم قهرمان مشکلاتی که عموماً پناهجویانی که به علت همجنسگرایی در ترکیه حضور دارند با آن مواجه هستند چیست؟
ساقی قهرمان: یکی این است که پناهجویان همجنسگرا در ترکیه هیچ جور امکان مالی ندارند. چون معمولاً ارتباط این بچهها با خانوادهها قطع است و پولی هم که سازمان ملل برای آنها تعیین میکند کفایت نمیکند. پروسه پرونده آنها با وجود این که خیلی کوتاهتر از بقیهی پناهندههای دیگر است، با اینهمه برایشان خیلی طولانی است. چون بدون امکانات مالی و بدون مراقبتهای امنیتی دوسال ماندن در ترکیه طاقتفرسا و برای آنها بسیار خطرناک هست. از طرف پلیس هم رسیدگی زیاد نمیشود و این بخصوص موقعی اهمیت دارد که ما بدانیم مردم ترکیه و حتی پناهجوهای غیر گی، غیر لزبین و غیر ترانس ایرانی رفتار وحشتناک توهینآمیز با پناهندههای دگرباش جنسی دارند و این موضوع خطر هم ایجاد میکند. یعنی پناهندههایی که ایرانی هستند، ولی خودشان دگرباش جنسی نیستند، اگر متوجه شوند یک پناهجوی ایرانی دگرباش جنسی است، حمله میکنند، کتک میزنند، حتی چاقو میزنند و موردی بوده که بچهها را به خانههایشان دعوت کردهاند و بعد برای خفه کردن بچهها تلاش کردهاند. یعنی به هر صورت خطر ایجاد میکنند و این باعث میشود که پناهندهی همجنسگرا حتی از خانهی خودش نتواند به راحتی برود بیرون. خب این مشکلی است که بقیهی پناهندهها ندارند، اما پناهندههای دگرباش دارند.
در ایران قبل و بعد از انتخابات با دو نوع رویهی مختلف در رفتار حاکمیت با فعالان سیاسی و دیگر فعالان حوزههای مختلف روبهرو هستیم. چقدر فضا برای همجنسگرایان در ایران قبل و بعد از انتخابات تغییر کرد؟
خیلی زیاد، خیلی زیاد. یک بخشاش که ما اسمش را گذاشتیم هموفوبیای دولتی شدت بیشتری پیدا کرد. چرا که بخشی به حق و بخشی به ناحق فکر میکنند که قسمت مهمی از اعتراضات پس از انتخابات از طرف جامعه دگرباش جنسی شروع شد و دولت اعتقاد دارد که حمایت از کمپینهای مخالف دولت را در واقع دگرباشان جنسی هدایت میکردهاند. این به این دلیل درست است که دگرباشان جنسی و فعالان مدنی دگرباش جنسی هم جزو آن بخش از جامعه قرار میگیرند که با سیستم حاکم مخالفند، یعنی دگرباشان جنسی هم مخالف خیلی از اعمالی که رژیم میکند بود و بخصوص سر مسألهی انتخابات که اجازهی انتخابات آزاد را ندادند، این بخش جامعه هم با آن مخالف بود. ولی از طرف دیگر جامعه دگرباش جنسی مشخصاً موتور این حرکتها نبود و این درست نیست و سعیای که رژیم دارد برای اتهامزنی به جامعهی دگرباش جنسی یک سعی غلط است. به همین دلیل فشار روی جامعه دگرباش بعد از انتخابات شدید شد. کسانی را که معلوم میشد دگرباش جنسی هستند تعقیب میکردند تا خانههایشان، توی کوچهها بچهها را به شدت زدند، زندانی کردند. چند نفر از دگرباشان جنسی زن و مرد در زندان کشته شدند و چند نفر ناپدید شدند.
شما اشاره کردید به کسانی که در زندانها حضور داشتند یا در زندان کشته شدند. اسامی کسی یا کسانی که کشتهشدهاند را لطفاَ بگویید و آماری بدهید که چند نفر در زندانها بوده یا هستند.
نه، متأسفانه آمار دقیق نمیتوانم بدهم، اسم هم نمیتوانم بگویم، این مشکل ایجاد خواهد کرد.
الان چند پناهجو دگرباش جنسی در ترکیه و دیگر کشورها وجود دارند که منتظر دریافت پناهندگی هستند؟
ما در ترکیه در حال حاضر ۹۳ نفر پناهندهی دگرباش داریم که اسمشان در لیست سازمانمان است. یعنی ما پروندهی آنان را پیگیری میکنیم. از این تعداد چیزی حدود ۳۰ نفر قبولی دارند و بقیه منتظر قبولی هستند. معمولا کیسهای بچهها رد نمیشود، برای این پرونده مشخص است و وضعیت خطری که در داخل ایران وجود دارد هم مشخص است. از این تعداد حدود ۲۰ نفرشان بعد از انتخابات و به خاطر فشارهای بعد از انتخابات به ترکیه رفتند. غیر از ترکیه ما در انگلستان، سوئد ، مالزی و آلمان پناهندههایی داریم که بازهم به خاطر فشار بعد از انتخابات از ایران خارج شدهاند و در آنجا منتظر رسیدگی به پروندههایشان هستند.
ما الان داریم در مورد فشار دولت و فشار رژیم صحبت میکنیم، اما نباید فراموش کنیم که این فشار با وجود این که ما مسألهی مجازات اعدام را برای همجنسگرایی در قانون داریم، و این مجازات اعدام باید رفع شود، اما بقیهی فشاری که به جامعهی همجنسگرا میآید تقریباً شبیه به فشاری است که به بقیه مردم میآید.
تفاوتی که وجود دارد، این است که خانوادههای افرادی که همجنسگرا هستند، از آنان اصلاَ حمایت نمیکنند. به دلیل مشکلات فرهنگی این را یک جور آبروریزی به حساب میآورند. بچهها را منزوی میکنند، اجازه نمیدهند با بقیهی افراد خانواده نزدیک باشند، حتی اقدام به قتل میکنند. پارسال ما یک مورد داشتیم که پدری پسر دوجنس گونهاش را کشته بود، و خب در دادگاه هم تبرئه شد، چون پدر قیم است. بچهها را به شدتی میزنند که اینها دچار ناراحتیهای روانی و جسمی میشوند. موردهایش همه در پناهندههایی که الان از ایران خارج شدهاند هست.
کلاً خانوادهها سعی میکنند که فرزندان همجنسگرای خود را از طریق پزشک روانکاو یا از طریق فشارهایی که در خانه میآورند، مثل حبس کردن توی اتاق، مثل تهدید کردن به قتل یا مثل تحویل دادن به پلیس برای بازداشت، از نظر خودشان تبدیل به یک "آدم طبیعی و نرمال" کنند. این فشارهایی هست که پدر و مادر و خانواده میآورند.
البته نظر من این است که اگر دولتی که در ایران روی کار است و قوانین ایران از خشونت پدر و مادرها نسبت به فرزندان دگرباش جنسیشان حمایت نکند این خشونتها کم میشود. یعنی ما میخواهیم قانونی باشد که خانوادهها نتوانند اعضای خانواده را به هر دلیلی مورد آزار قرار دهند.
با توجه به این که در چند سال اخیر در بسیاری از کشورها اتفاقات مثبتی افتاده و همجنسگرایان از یکسری از حقوق شهروندی برخوردار شدهاند آیا در ایران هم لااقل از نظر فرهنگی اتفاق خاصی افتاده یا اینکه جو همچنان مثل سالهای گذشته است؟
نه، خیلی فرق کرده است. پیشرفت آن قدر زیاد بوده که گاهی وقتها ما حتی باور نمیکنیم به این سرعت در عرض سه چهار سال گذشته این همه تغییر ایجاد شود. الان ما در بخش روشنفکر فعال حقوق بشر، برخورد بسیار متفاوتی را شاهد هستیم. آنها به خوبی و عمیقاً درک میکنند که یک فرد وقتی دگرباش جنسی است به این معنا نیست که باید از جامعه منزوی شود. او یکی از افراد آن جامعه است و باید حقوق بشری و حقوق مدنیاش رعایت شود. این تغییر را در برخوردشان، در ارتباط گرفتنشان، در نظرشان و در شمول دادن جامعه دگرباش در تمام مطالباتی که دارند، میبینیم و این تفاوت خیلی بزرگ است و خیلی ارزش دارد.
همجنسگرایان زن در ایران نسبت به همجنسگرایان مرد با چه مسائل خاصی روبهرو هستند؟
کلاَ زنان در ایران اجازه ندارند به همان آزادیهایی که مردها دارند دست یابند، و مسلماً وقتی همجنسگرا هم باشند بیشتر مورد فشار قرار میگیرند. تفاوت یک زن جوان همجنسگرا با یک مرد جوان همجنسگرا این است که اگر خانواده فشار بیاورد برای ازدواج اجباری ـ که معمولا ما رسممان این است که از حدود ۱۸ سال یا ۲۰ سال خانوادهها این فشار را شروع میکنند ـ که بچههای جوانشان ازدواج کنند، اگر این فرد همجنسگرا مرد باشد، قدرت این را دارد که شغلی داشته باشد، خانهای جدا اجاره کند، تنها زندگی کند، منتقل به یک شهر دیگر شود و این فشار را به تعویق بیندازد. یعنی حتی بتواند تا حدود سنین ۴۰ سالگی مانع از آن فشار ازدواج شود. اما برای زنان این امکان وجود ندارد. برای این که قدرت مالی این دخترهای جوان همجنسگرا تقریباً هیچ است. حمایت اجتماعی از یک زن جوان هیچ است و اینها ناچارند که در خیلی موارد ازدواج اجباری کنند. ازدواج اجباری برای یک زن همجنسگرا یعنی این که دارد به صورت روزانه به این زن تجاوز جنسی میشود.
از سوی دیگر این دیده میشود که مردهای همجنسگرا بیشتر در معرض دید هستند. به خاطر این که با آن قیافهی مردی که ما در جامعه سنتی میبینیم تفاوت ظاهری دارند. یعنی مردهایی که عموماً برای "مرد بودن" باید خشن باشند یا باید حتماً نگاه جنسی به زن داشته باشند. خب کاملاً مشخص است که یک مرد همجنسگرا این نشانهها را نه دارد و نه به آنها احترام میگذارد.
مصاحبهگر: مریم میرزا
تحریریه: بهمن مهرداد