پیام بایدن؛ علامت خطری برای ایران؟
۱۳۸۸ تیر ۱۵, دوشنبهکسانی که جو بایدن را میشناسند، معتقدند که وی در اظهارات خود لزوما به خطوط رسمی و اعلام شده سیاست دولتی آمریکا پایبند نیست و ظرف ماههای گذشته برخی از اظهارات او برای دولت آمریکا ایجاد دردسر کرده است. اما این بار سخن از موضوع بسیار مهمی در میان است. موضوعی که میتواند پیامدهای سنگینی برای خاورمیانه و کل جهان داشته باشد. آیا میتوان اظهارات دیروز بایدن را نیز از جمله اظهارات دردسرآفرین پیشین او دانست؟
پاسخ به این پرسش با توجه به تحرکات سیاسی و نظامی روزها و هفتههای گذشته در منطقه منفی است. سکوت امروز رسانههای اسرائیل نیز از احتمال صحیح بودن این ارزیابی نمیکاهد. برخی از روزنامههای اسراییل در عین حال خبر از تماسها و گفتوگوهای اخیر دولتهای آمریکا و اسرائیل میدهند. اما اگر پیام بایدن خطاب به دولتمردان ایران، منطبق بر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا باشد، آنگاه باید این پیام اهمیتی ویژه خواهد یافت.
دو احتمال وجود دارد. احتمال نخست این است که پیام جو بایدن بخشی از جنگ روانی است که ما ظرف سالهای گذشته همواره شاهد آن بودهایم. پیامد نخست این پیام، خطر سرکوب جنبش اعتراضی مردم به بهانه حفظ وحدت در برابر دشمنان خارجی خواهد بود.
اما این جنگ روانی پیامد دومی نیز دارد که بیگمان در محاسبات سیاسی آمریکا نیز منظور شده است. بخشی از اصولگرایان ایران بر این باورند که سیاست افراطی محمود احمدینژاد کل سیستم را به مخاطره میاندازد. این گفته محسن رضایی که دولت احمدینژاد ایران را به لبه پرتگاه سوق میدهد، را نمیبایست صرفا نظر شخصی او تلقی کرد. حوادث و رویدادهای روزهای گذشته حکایت از شکافی دارد که در جبهه اصولگرایان پدید آمده است. پیام جو بایدن میتواند این شکاف را عمیقتر کند و نیروهای آیندهنگر جبهه اصولگرا را در برابر نیروهای افراطی گرد آمده پیرامون احمدینژاد قرار دهد.
اما احتمال دوم این است که این پیام چیزی فراتر از جنگ روانی سالهای گذشته باشد. واکنش تند علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، این گمان را تقویت میکند. گفته میشود که کاسه صبر آمریکا لبریز شده است و سیاست تحریکآمیز محمود احمدینژاد و در حاشیه آن، تنش دیپلماتیک ناشی از دستگیری برخی از خبرنگاران خارجی و وابستگان ایرانیتبار سفارت بریتانیا در تهران، از احتمال موفقیتآمیز بودن تلاش دیپلماتیک برای سازش و مصالحه با رهبری کنونی ایران کاسته است.
هنوز روشن نیست که کدام یک از این دو احتمال صحت دارد. تنها یک چیز روشن است و آن اینکه، تداوم سیاست تحریکآمیز دولتمردان ایران، ثبات و امنیت کشور را به مخاطره میافکند. یگانه راه برونرفت از این بحران جدی آن است که خرد بتواند مانع از سخنوریهای تحریکآمیز شود و خود حرف آخر را بزند. و تازه اگر مجالی برای سخن گفتن خرد مانده باشد!
تفسیری از جمشید فاروقی، سردبیر بخش فارسی دویچه وله
تحریریه: بهنام باوندپور