«پیشرفت جنبش سبز نیازمند فشار اجتماعی است»
۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سهشنبهگفتگویی با حسن شریعتمداری تحلیلگر سیاسی در هامبورگ
دویچهوله: آقای شریعتمداری، با توجه به این که ما در ایران تجربهی درازمدت کار حزبی و نهادهای مدنی را نداریم، فکر میکنید جنبش سبز بدون این تجربه اگر در یک مسیر خودبهخودی پیش رود، به چه نتیجهای میتواند برسد؟
حسن شریعتمداری: جامعهی ما از صدر مشروطه تا کنون، امکان بهوجود آوردن نهادهای مدنی را جز در فرصتهای کوتاهی پیدا نکرده است و همانطور که گفتید، تجربهی زیادی در این مورد ندارد.
اما همانطور که آقای موسوی هم تاکید کردند، هیچ جامعهای نیست که تجربهای سنتی برای نهادهای مدنی خود نداشته باشد. البته نهادهای مدنی مدرن خیلی متفاوت و خیلی بیشتر از نهادهایی هستند که جوامع سنتی داشتند. چرا که خواستههای جامعهی مدرن خیلی خواستههای گوناگون و متکثری است.
این کار بدون کمک و همراهی نخبگان اجتماعی در هیچ جامعهای ممکن نیست و دولتهای استبدادی البته مانع مهم آنند. اگر دولت ایران بگذارد، نخبگان اجتماعی که خواستههای متکثر جامعهی مدنی را میشناسند، مردم را بر اساس آن، در یک جامعهی مدنی سازمان میدهند و جامعهی ایران تبدیل به یک جامعهی بههنجاری میشود که میتواند احزاب سیاسی را هم بسازد.
از واکنشهای دولت نمیتوان به این نتیجه رسید که چنین اجازهای را بدهد. شما فکر میکنید جنبش اعتراضی از چه مسیری میتواند چنین شرایطی را تحمیل کند و یا به این مرحله برسد؟
جنبش سبز فقط با فشار اجتماعی میتواند این کار را بکند و برای این کار استراتژی، برنامه و رهبری میخواهد. چیزی که تاکنون آن را کمتر داشته است. آقای موسوی و آقای کروبی رهبران اخلاقی برآمده از انتخابات هستند ولی نخواستند یا نتوانستهاند که یک رهبر سیاسی تمام عیار باشند.
به این معنا که راههایی برای مبارزه در پیش مردم بگذارند و برنامههایی را عنوان کنند و با ایجاد فشار اجتماعی به چانهزنی بپردازند و خواستههای خود را پیش ببرند. گاهی این کار را کردهاند، گاهی هم نه. اما به هر صورت آنچه جنبش سبز کم دارد، یک رهبری تمام عیار سیاسی است.
از نکات دیگری که در صحبتهای آقای موسوی جلب توجه میکند، اشارهی ایشان به لزوم ارتباط با مراجع تقلید و روحانیت است. به نظر شما، برای نسل جوانی که حرکت خود را با ایدههای مدرنتر میخواهد پیش ببرد، این یک عقبگرد محسوب نمیشود؟
تصور آقای موسوی از ابتدا با تصور جوانان و مردم و خواستههای آنان مقدار زیای فاصله داشته است. هرچند اینجا و آنجا ایشان بر آزادی، دمکراسی و نهادهای مدنی پافشاری میکنند. ولی همزمان به لزوم مراجعه به مراجع تقلید، ارزشهای سال ۶۰ و جمهوری اسلامی بدون یک کلمه کم و یک کلمه زیاد، اشاره میکنند که با هم متناقض هستند.
همانطور که میگویید، بیشتر نسل جوان امروز ایران، خواستههای خود را در راه و روش اغلب مراجع تقلید -حتی پیشروترینشان- پیدا نمیکند. بنابراین فقط یک فشار اجتماعی میتواند پارهای از مراجع تقلید را با خواستههای آنها همراه کند و البته باید ارتباط خود را در آن صورت نگاه دارد.
ولی اگر بنا باشد هیچ فشار اجتماعیای نباشد و آنها فقط به مراجع تقلید مراجعه کنند، آن وقت فقط به صورت مقلدین و اُمت همیشه در صحنهی مراجع تقلید باقی خواهند ماند و کاری از پیش نخواهند برد.
میرحسین موسوی امروز با میرحسین موسویای که کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شد، تفاوت دارد. این تفاوتها و در مسیری که همه کموبیش دارند در آن صیقل میخورند، تا چه اندازه میتواند از رهبران فعلی مخالفان، آن رهبریای را بسازد که نماینده بخش پیشروتر این جنبش بتواند خود را در آن بازبشناسد؟
بخشی از این کار بر عهدهی دیگر نخبگان اجتماعی جنبش سبز است و بیشتر آن به ارادهی شخصی آقایان موسوی و کروبی وابسته است که چقدر میخواهند با این جنبش مدرن و رنگارنگ خود را پیوند بدهند.
اگر این کار را نکنند، با وجود این که در تاریخ ایران به خوبی و به نیکی از آنان نام برده خواهد شد، ولی آنها را به عنوان کسانی که نمایندگی تمام جنبش سبز را داشتهاند، نخواهند شناخت.
آقای موسوی و آقای کروبی باید گفتمان خود را توسعه بدهند، سعهی صدر داشته باشند و دائماً به متحدین خودشان که گروههایی با اندیشههای دیگر هستند، به عنوان کسانی که ممکن است عامل خارجی باشند، حمله نکنند.
این خط قرمزی است که نظام در پیش پای آنان مینهد و آنان باید به این خط قرمز تمکین نکنند. اینها متحدین واقعی آنان هستند و آقای موسوی و آقای کروبی، باید متحدین خود را در بین همهی معترضین پیدا کنند، نه در بین جناحهایی از نظام که هیچ علاقهای به آنان ندارند و فقط باید و نبایدها را به آنها تحمیل میکنند.
مصاحبهگر: نیلوفر خسروی
تحریریه: فرید وحیدی