همجنسگرایی مترادف آن چیزی نیست که در فرهنگ و ادبیات اسلامی "لواط" نامیده میشود. لواط منتسب به قوم لوط و مرتبط با وقایع رویداده در شهر "سدوم" (Sodom) است. داستان این قوم از ادبیات عبری وارد ادبیات اسلامی شد. این واژه مذهبی، یعنی سدومی، به آن رابطه جنسی اطلاق میشود که به تولید مثل نظر ندارد؛ یک رابطه جنسی مقعدی، ناهمخوان با اخلاق یهودی و مسیحی و "گناه".
امروز این واژه بیشتر به رابطه جنسی انسان با حیوان اطلاق میشود و تعریف پیشین خود را از دست داده است. این رفتار در دوران باستان و میانه مجازات مرگ به همراه داشت و تا قرن گذشته نیز به عنوان همجنسگرایی تحت تعقیب قرار میگرفت.
لواط در اسلام از قوم لوط برگرفته شده است. در فصل دوازدهم تا نوزدهم از سفر پیدایش در کتاب مقدس آمده است که مردم سدوم و عموره مردمانی گناهکار بودند. خداوند با فرستادن سه فرشته نزد ابراهیم که نود و نه سال داشت، به او خبر میدهد که صاحب پسری خواهد شد و از او امتی بزرگ پدید خواهد آمد. خداوند همچنین به ابراهیم میگوید که قصد نابودی قوم سدوم و عموره را دارد.
ابراهیم به این بهانه که شاید در میان این قوم حداقل پنجاه و یا حتی ده آدم صالح یافت شود، از خداوند میخواهد که به اعتبار آنان این قوم را ببخشاید. خداوند پس از آن دو فرشته نزد لوط که نوه ابراهیم بود، میفرستد: «مردان شهر، یعنی مردم سدوم، از جوان و پیر، تمام قوم از هر جانب خانه وی را احاطه کردند و به لوط ندا در داده، گفتند: آن دو مرد که امشب به نزد تو درآمدند، کجا هستند؟ آنها را نزد ما بیرون آور تا ایشان را بشناسیم.». لوط در مخالفت با آنان، دو دختر خویش را پیشنهاد میکند. مردان قبیله اما به دو میهمان نظر دارند.
با حمله مردم به خانه لوط، فرشتگان لوط را به داخل خانه کشانده، در را بسته و «مردم را از خرد و بزرگ به کوری مبتلا کردند». پس آنگاه به لوط میگویند، زن و فرزندان و دیگر اعضای خانوادهات را بردار و از شهر خارج شو: «زیرا ما این مکان را هلاک خواهیم ساخت. چون که فریاد شدید ایشان به حضور خداوند رسیده و خداوند ما را فرستاده است تا آنها را هلاک کنیم.». فرشتگان به آنان میگویند که مجاز نیستند به عقب بنگرند. پس از آن «باران گوگرد و آتش از حضور خداوند از آسمانها بارانید. و آن شهرها و تمام وادی، و جمیع سکنه شهرها و نباتات زمین را واژگون ساخت. اما زن لوط از عقب خود نگریسته، ستونی از نمک گردید.».
شاید نقل عاقبت این حادثه نیز جالب باشد: دو دختر لوط با پدر در مکانی به نام "مغاره" ساکن میشوند. پدر را پیر میبینند و به این بهانه که دیگر عمری از او باقی نمانده و نسل وی نیز با مرگش از بین خواهد رفت، دو شب متوالی به پدر شراب مینوشانند و در مستی، هر شب یکی با او میآمیزد، بیآنکه پدر بداند. بدین شکل از پدر حامله میشوند و هر یک پسری میزایند. پسری که از دختر بزرگ متولد میشود "موآب" نامیده میشود که قوم "موآبیان" از نسل او هستند. بر فرزند دختر کوچکتر "بنعمی" نام میگذارند که قوم "بنیعمون" از نسل اوست.
در قرآن بیآنکه اشارهای به نام دو قوم سدوم و عموره گردد، از قوم لوط نام میبرد و داستان را کم و بیش با اندکی تحریف نقل میکند و دلیل خشم خداوند را در رابطه همجنسخواهانه مردان این قوم میبیند: «آیا شما با مردان میآمیزید و راه پیوند (طبیعی) را میبرید و در انجمنتان موجب زشتکاری میشوید؟». و به همین دلیل است که بعدها در اسلام به رفتار همجنسگرایانه نام لواط مینهند.
در قرآن به آمیزش دختران لوط با پدر نیز اشارهای نمیشود. به نظر میرسد که رابطهی جنسی با "محارم" در آن ایام هنوز رایج بود. دختران لوط به پدری میاندیشیدند که تمامی افراد قوم خویش را از دست داده بود و دیگر نسلی از او بهجا نمیماند. و این خود نشان میدهد که هدف از رابطه جنسی با پدر در لذت خلاصه نمیشد. در کتاب مقدس نیز از این رفتار به زشتی نام برده نشده است.
در سفر لاویان عهد عتیق آمده است که هیچ مردی نباید با مردی دیگر نزدیکی کند (۱۸/۲۲). در کتاب "تثنیه" آمده: از دختران اسرائیل کسی نباید فاحشه شود و از پسران اسرائیل کسی نباید لواط شود (۲۳/۱۷). در کتاب اول پادشاهان، عمل همآمیزی مردان را باهم همانند بسیاری از منابع سامی به کافران نسبت میدهند. و در از بین بردن بتخانهها، آنان را نیز از بین میبرند (۲۲/۴۶). در کتاب دوم پادشاهان آمده است که همزمان با از بین بردن بتخانهها، "خانههای لواط" را هم خراب کردند (۲۳/۷).
این را نیز باید در نظر داشت که: «بر اساس انجیل، عبریان کهن با محکوم کردن افراد به مرگ، از این عمل جلوگیری میکردند (۲۰: سفر لاویان). مجموعه قوانین شرعی و مدنی یهود (تلمود) به زن بیوه، به این دلیل که مبادا از سگ استفاده جنسی ببرد، هیچوقت اجازه نگهداری سگ به عنوان حیوان خانگی را نمیدهد. این برخورد منفی یهود بعدها در آیینهای مسیحی هم به کار بسته شد، که به نوبه خود بر قوانین مدنی بسیاری از کشورهای غربی تأثیر گذاشت. این جرم "سدومی" (Sodomy) خوانده میشد.
در اذهان مردمان سدههای میانه، این موضوع همه انواع آمیزش جنسی به غیر از آمیزش زن و مرد، از جمله مقاربت جنسی با حیوانات و به خصوص اعمال همجنسگرایی را شامل میگردید. در اصل انجیل نمیگوید که شهروندان سدوم چنین تماسهایی داشتهاند، اما طنز تاریخ اینکه همان قوانین سدومی سرانجام علیه خود یهودیان به کار برده شدند.
در سدههای میانه برخی از علمای مذهبی مسیحی اعلام کردند که تماس جنسی یک انسان مسیحی با یک فرد یهودی و یا مسلمان، از جهت اخلاقی مترادف "مقاربت غیرطبیعی" با یک حیوان محسوب میشود.». در واقع طبق این قانون، فرقی بین این افراد با حیوان نمیدیدند. بر این أساس، این جرم بسیار جدی تلقی میشد. تا همین چند صد سال پیش زنان و مردان در غرب به جرم نزدیکی جنسی با حیوانات زنده به گور و یا حلقآویز میشدند. زنده به آتش کشاندن آنان نیز رواج داشت. (اروین هیبرله، رفتارهای جنسی بشر، ترجمه جهانگیر شیرازی)
در تفسیر سورآبادی از "قصص قرآن مجید" آمده است که تا پیش از حادثه قوم لوط «هرگز در جهان هیچکس آن فاحشه [لواط] نکرده بود. ابلیس میان ایشان افکند...»
در سوره "دهر" و یا "طور" قرآن آمده است، در بهشت «غلمان مرواریدگونه که در جامهای نقرهای به بهشتیان شراب زنجبیلی» میدهند. اینان البته میتوانند همان پسران زیبارویی باشند که حضورشان در شعر عرب انکارناپذیر است.
اگر مردان عربشیفته پسران زیباروی نبودند، چه لزومی داشت پیامبر آنان را در قرآن به دستیافتن به غلمان نوید دهد؟
ادبیات کهن دنیای عرب در این عرصه در جهان مشهور است. در کنار اشعار ابونواس و داستانهای "هزار و یک شب"، از کتابی دیگر با عنوان "باغ معطر" نام برده میشود که به بیشتر زبانهای غربی ترجمه شده و آن را پورنترین کتاب قرون وسطا میدانند. باغ معطر (الروضالعاطر فی نزههالخاطر) کتابیست که در قرن پانزدهم میلادی در تونس انتشار یافته و نگارش آن را به محمدابن محمدالنفراوی نسبت میدهند. ریشههای این اثر به سدههایی پیشتر میرسد. در این کتاب که با تأیید مذهب انتشار یافته، از لذت جنسی به عنوان یکی از نعمات خداوند یاد میشود. فصلی از این کتاب به همجنسگرایی اختصاص یافته است.
باغ معطر مجموعه داستانی است که در آن شیوههای عشقبازی با تمام جزئیات به نگارش درآمده و جنبهاطلاعاتی و آموزشی ندارد. داستانهای آن همچون داستانهای هزار و یک شب، جنبه تفریحی و لذت بردن از داستان دارد.
پیش از این اثر نیز میتوان به نمونههای فراوانی استناد نمود و از متفکرانی چون جاحظ نام برد که در دوران عباسی میزیسته و یا حریری که "مقامات حریری" او مشهور است و بخشی از آن در رابطه با همجنسگرایی است. در ایران نیز خواجه نصیرالدین طوسی در رابطه با محرکهای جنسی و روشهای گوناگون همآمیزی رساله "معجونهای جنسی سلطان" را به عربی نوشته است.
با ظهور جمهوری اسلامی موضوع لواط نیز از "احکام اسلامی" به قوانین جاری وارد شد و زیر عنوان قانون مجازات اسلامی به قانون کیفری ایران راه یافت.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.