چیا ربیعی؛ از رانندگی تاکسی در مهاباد تا قهرمانی در آلمان
۱۴۰۰ تیر ۸, سهشنبهروز جمعه ۲۵ ژوئن، چیا ربیعی در حال گذشتن از میدان بارباروزا در وورتسبورگ بود که با صحنه عجیب و ترسناکی روبرو شد: فردی با چاقو در حال ضربه زدن به یک جوان بود و عدهای هم دورتر جمع شده و با ترس و وحشت در حال تماشا یا فرار بودند.
او به گفته خودش در آن لحظه اصلا نمیدانسته موضوع از چه قرار است و نمیدانسته که فرد ضارب پیشتر سه نفر را کشته و چندین نفر را زخمی کرده است.
چیا به سمت فرد مهاجم رفته و سعی میکند با ضربات کوله پشتیاش او را متوقف کند. مهاجم با او درگیر میشود، پای او روی زمین خیس بارانخورده لیز میخورد و چیا بر روی زمین میافتد.
آقای ربیعی میگوید: «من زیر دست و پای او افتاده بودم و مدام با پرتاب مشت و لگد به طرف او از خودم دفاع میکردم. ماموران امنیتی فروشگاه محل حادثه نیز شاهد بودند. بالاخره من توانستم دوباره بلند شوم و وقتی بلند شدم، مهاجم فرار کرد و من هم دنبالش دویدم.»
او از اینکه از این لحظات فیلمی در دسترس نیست اظهار تاسف میکند و میگوید شنیده که برخی گفتهاند او کار مهمی انجام نداده است. چیا البته تاکید میکند که کار مهمی انجام نداده اما حداقل حدود سه چهار دقیقه زیر دست و پای کسی بوده که چاقو در دست داشته و پیش از آن سه نفر را کشته بوده است.
فرد مهاجم چند خیابان آنطرفتر از محل حادثه پس از چند اخطار پلیس و بیتوجهی او به این اخطارها، به دلیل شلیک گلوله پلیس به ران پایش به زمین میافتد و دستگیر میشود. چیا ربیعی تاکید میکند که تا لحظه گلوله خوردن، مهاجم چاقو به دست داشته و پس از اصابت گلوله به پایش، چاقو از دستش به زمین میافتد.
"این کار را برای مدال انجام ندادم"
مارکوس زودر، نخستوزیر بایرن یکشنبه بعدازظهر به محل این حادثه در وورتسبورگ رفت و با چیا ربیعی دیدار و از او تشکر کرد و به او گفت: «ممنون برای شجاعتی که به خرج دادید، بدون آنکه ظاهرا موظف به این کار باشید.»
زودر روز دوشنبه به روزنامه "ماین پست" گفته میخواهد نشان شجاعت ایالت بایرن را به کسانی که سعی کردند جلوی مهاجم وورتسبورگ را بگیرند اهدا کند. او گفته است: «این افراد درجه بالایی از شهامت مدنی را نشان دادهاند.»
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
نشان شجاعت بایرن یک نشان دولتی است و به کسانی اهدا میشود که با به خطر انداختن زندگی خودشان، جان دیگران را نجات میدهند.
چیا ربیعی در این باره میگوید: «از آقای زودر بسیار ممنونم اما من این کار را نه به خاطر مدال و نه به خاطر تقدیر و تشکر انجام دادم و نه برای گرفتن اقامت. من این کار را در جواب احساس انسانی خودم انجام دادم و هیچ انتظاری هم در قبال آن ندارم.»
چیا به دلیل این تجربه سختی که داشته دچار کم خوابی و بیخوابی شده و مرتب کابوس میبیند. او میگوید نمیخواهد این مسئله مانعی برای یادگیری زبانش شود.
از مهاباد تا وورتسبورگ
چیا ربیعی متولد ۱۳۵۸ (۱۹۷۹) در شهرستان مهاباد در آذربایجان غربی است. او بعد از گرفتن دیپلم و اتمام خدمت سربازی در ۲۱ سالگی ازدواج کرده و در سوپرمارکتی که به خانوادهاش متعلق بوده مشغول به کار میشود. یک سال هم در شهر اربیل عراق در مغازه آبمیوه و بستنی فروشی کار کرده است. آخرین شغلی که در ایران داشته رانندگی آژانس بوده است.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
حدود ۱۸ ماه پیش به همراه همسر و دختر و مادر همسرش به آلمان میآید و در اینجا تقاضای پناهندگی میدهد.
دختر ۱۷ ساله چیا حالا همراه مادر و مادربزرگش در شهر دیگری در آلمان زندگی میکند. چیا و همسرش در آلمان از هم جدا شدند.
سه ماه اول اقامتش را در شهر بامبرگ گذرانده است؛ شهری کوچک در شمال ایالت بایرن. چیا میگوید چون همیشه و از جوانی کار کرده و عادت به بیکاری نداشته است، حتی در سه ماه اول اقامتش در بامبرگ در آشپزخانه کمپ کار میکرده است.
در وورتسبورگ هم مدتی در حیاط کمپ کار نظافت و گلکاری انجام داده است.
آقای ربیعی میگوید: «از آنجا که همیشه دستم در جیب خودم بوده، نمیتوانستم بیکار بمانم برای همین حتی مدتی شبها در اطراف دریاچه ماین بطری و شیشه جمع میکردم و به سوپرمارکتها برمیگرداندم و گرویی آن را میگرفتم.»
شهر وورتسبورگ پنج سال پیش نیز شاهد حادثهای مشابه بود؛ یک جوان پناهجوی افغان با چاقو به مسافران یک قطار حمله و چندین نفر را زخمی کرد.
از چیا میپرسم وقوع دو حادثه مشابه از طرف دو پناهجو در یک شهر کوچک چه تاثیری بر رفتار مردم این شهر با پناهجویان داشته، آیا او تجربه بدرفتاری مردم با خود را پیش از حادثه اخیر وورتسبورگ داشته یا نه.
آقای ربیعی میگوید: «خداییش باید بگویم در این ۱۸−۱۹ ماهی که در اینجا هستم هیچ بدی از هیچکس ندیدم. همه با من خوب هستند. البته باید بگویم من هم با همه خوب بودم و مشکلی با کسی نداشتم و یک آدم کاری هستم که نمیتوانم بیکار بمانم.»
این پناهجوی کرد ایرانی میگوید به نظر خودش دینش را به کشوری که به او جا و پناه داده ادا کرده است. البته تاکید میکند در لحظهای که دست به این عمل زده به این مسئله اصلا فکر نمیکرده و تنها به دلیل حس انسانیاش این کار را انجام داده است.
چیا میگوید: «خدارو شکر که توانستم کمی از محبتهای دولت آلمان را جبران کنم، در قبال امکاناتی که به من دادند، جا و پول و غذا این کوچکترین کار بود.»
او میگوید وقتی صحنه چاقو زدن فرد مهاجم به یک جوان را دیده، به هیچ چیز فکر نکرده جز اینکه باید جلوی این فرد را بگیرد. آقای ربیعی میگوید آنجا فقط آلمانیها نبودند، از همه ملیتها بودند، شاید حتی هموطنان خود فرد مهاجم (سومالیایی) هم آنجا حضور داشتند و او وظیفه انسانیاش را در مقابل مردم بیگناهی که مورد حمله قرار گرفته بودند، انجام داده است.
چیا میگوید وقتی در خیابان راه میرود و مردم برای عکس گرفتن نزد او میروند یا با او سلام و علیک کرده و از او تشکر میکنند، حس بسیار خوبی به او دست میدهد اما بارها و بارها تاکید میکند که او این کار را برای معروف شدن و قهرمان شدن انجام نداده است.
چیا ربیعی میگوید: «این کوچکترین کاری بود که من میتوانستم برای مردم بیدفاع شهر خودم، برای همشهریهایم، انجام دهم.»
شهری که او حالا در آن مشغول یادگیری زبان آلمانی است و تمام هم و غمش این است که دوره آموزش زبان را با موفقیت به پایان برساند تا بتواند برای وطن تازهاش مفید واقع شود.