ژان پل سارتر صد ساله شد
۱۳۸۴ خرداد ۳۱, سهشنبهانسان بايد از زندگى خود چيزى بسازد و پيش از هر چيز انسان بايد خود به تنهايى چنين كارى را انجام دهد. اصلا در زمانى كه مذهب براى بسيارى از مردم ديگر تكيهگاهى محسوب نمىشود، چه كس ديگرى جز خود انسان مىتواند از زندگى خويش چيزى بسازد؟ اين جملهها شايد بتوانند نمايانگر هستهى اصلى فلسفه ژان پل سارتر باشند.
انسانها تنها هستند و هيچكس نمىتواند آنها را از دست خويشتنشان رهايى ببخشد، حتا وجود خدا. اما اگر خدايى در كار نباشد، آنگاه انسان تنها در برابر خويش مسئول است و در حالى كه او زندگىاش را در دست خود مىگيرد، آزاد مىشود.
نتيجه طبيعى چنين گفتههايى اين مىشود كه انسان محكوم به آزادى است و سنگينى تمامى جهان را بر شانههاى خود احساس مىكند. او در برابر جهان و در برابر خويش به مثابهى شكلى از هستى مسئول است. شكل بخشيدن به آزادى والاترين و بالاترين تكليفى است كه انسان مىتواند در برابر خويش بگذارد. اين پيام ژان پل سارتر هنوز هم از پس سالها تازگى خود را از دست نداده است. از نظر «اكسل هونت» مدير انستيتوى پژوهشهاى اجتماعى، مفهوم آزادى در آثار سارتر مبنايى هستند براى تعريفهاى ديگر از اين مفهوم: ”در مفهوم غريب و عميق آزادى بى قيد و شرط، يعنى در آنجايى كه به آزادى همچون مكانى نگريسته مىشود كه در آن ما مىتوانيم خود را از تمامى قيد و شرطها آزاد سازيم. من بر آنم كه اين گام بلندى است كه بدينگونه به آزادى انديشيده شود، فكر مىكنم تمام مفاهيم و تعريفهاى ديگر از آزادى بايستى خود را با اين تعريف بسنجند“.
سارتر در عين حال فيلسوفى سياسى نيز بود. او مهمترين وظيفه روشنفكر را در توضيح جهان توسط او براى افكار عمومى مىديد. خودش مىگفت: ”باور من اين است كه روشنفكر در موقعيتى قرار دارد كه مىتوان نسبتا براحتى كتاب بنويسد. اما اعتقاد ندارم كه او به اين دليل، نسبت به ديگر انسانها، به حقيقت نزديكتر است. من فقط مىگويم كه روشنفكر يك روش را در اختيار دارد كه به يارى آن مىتواند چيزها را از نقطهاى خاص نظاره كند، كارى كه براى غيرروشنفكر دست يافتنى نيست“.
البته سارتر خود همواره جهان را عادلانه ننگريست. پس از جنگ دوم جهانى او از جمله به يكى ازحاميان كشورهاى كمونيستى تبديل شد و ديكتاتورها در كشورهايى مانند چين و شوروى سابق در او چهرهى يكى از نمايندگان متعهد خود را مىديدند.
ژان پل سارتر مانند هر متفكر و نويسنده ديگرى سويههاى گوناگونى داشت، اما چه فلسفه او كماكان زنده باشد و چه به تاريخ فلسفه پيوسته باشد، نمىتوان نقش او را در تاريخ انديشه قرن بيستم ناديده گرفت. امروز فرانسه به مناسبت صد سالگى سارتر، ياد و خاطرهى او را در بحثها، نمايشگاهها، برنامههاى راديوى و تلويزيونى زنده مىدارد، برنامههايى كه بيشتر حالتى نوستالژيك دارند تا موضوع واقعى روز باشند، شايد بدين دليل كه مردم آموختهاند آزادى خود را زندگى كنند. اگر چنين باشد، فلسفه سارتر به هدف خود رسيده است: زندگى در آزادى و با آزادى!