کاربران فضای مجازی:«هاشمی رفسنجانی پس از انصراف؛ بر سر دو راهی»
۱۳۸۹ اسفند ۱۹, پنجشنبهفضای مجازی ایرانیان در چند روز اخیر تحت تاثیر چند خبر قرار گرفت، از انصراف هاشمی رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان رهبری گرفته تا خبرهای جدید دربارهی حصر میرحسین موسوی و همسرش، و درگذشت ایرج افشار، ایرانشناس و کتابشناس پرکار ایرانی.
واکنشها به انصراف هاشمی رفسنجانی و به ریاست رسیدن مهدوی کنی در این فضا بیش از دیگر اخبار پررنگ بود. نگاه اغلب کاربران حتی آنهایی که اصولگرا هستند به این تغییر بیشتر از زاویهی رفتن هاشمی بود تا آمدن مهدوی کنی! نویسندهی وبلاگ "راز سر به مهر" نیز بر این نکته انگشت گذاشت: «رییس مجلس خبرگان رهبری تغییر کرد. خبر خیلی بیشتر از آن که "مهدوی کنی آمد" باشد، "هاشمی رفسنجانی رفت" است!»
شاید "هاشمی رفسنجانی رفت" را خیلی زود بتوان گره داد به صحنههایی از فیلمی که کابران اینترنت اخیراَ شاهدش بودند، صحنههای توهین به فائزه هاشمی، دختر هاشمی رفسنجانی. به نظر میرسید این صحنهها را توهینکنندگان به فائزه هاشمی ضبط و پخش کردهاند. این ویدیو بارها دیده شد. تنها یک نسخه از آن، صد و نود هزار و ۲۶۹ بار.
بسیاری از کاربران فیسبوک که ویدیو را در صفحات خود همخوان میکردند، این سوال را مطرح میکردند که آیا هاشمی در برابر توهینهایی این چنین به دخترش هم سکوت خواهد کرد؟ این هاشمی، هاشمی سال ۸۸ نبود که پیش از خطبههای نماز جمعه، نمازی که برای آخرین بار و در اوج اعتراضات پس از انتخابات در آن "امام جمعه" بود، مردم فریاد زدند «هاشمی سکوت کنی خائنی!» و او سکوت نکرد.
هاشمی رفسنجانی برای آنها هاشمی بعد از ۲۵ بهمن و قتل و دستگیری شهروندان معترض بود. رفسنجانی پس از اعتراضات خیابانی ۲۵ بهمن گفت: «۲۵ بهمن نمونه روشن معاندان و مخالفان ولایت است.»
از تظاهرات ۲۵ بهمن به بعد هیچ خبری از میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و مهدی کروبی و همسرش فاطمه کروبی در دست نیست و تنها اخبار منتشر شده، خبر حصر و زندان آنهاست.
با اینهمه اگرچه بسیاری از کاربران فیسبوک آن زمان و هنوز از آنچه «سکوت هاشمی» مینامندش، انتقاد کردهاند، نویسندهی وبلاگ "راز سر به مهر" درباره تغییر در راس مجلس خبرگان رهبری مینویسد: «جریانسازی ماهها و هفتههای اخیر علیه هاشمی رفسنجانی که تا پای پخش شعارهای تند علیه وی از سیمای جمهوری اسلامی هم پیش رفت، آتش تهیه این "تغییر" بود.»
«هاشمی جام زهر را سرکشید»
یکی از کسانی که در وبلاگ خود به تحلیل انصراف هاشمی رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان پرداخت، مهدی خزعلی بود. او در وبلاگ خود نوشت: «هاشمی جام زهر را سر کشید، و چیزی تلختر از این برایش نبود که رفیق قدیمیاش او را از قطار انقلاب بیرون اندازد. او میگوید که در کنار شما هستم، اما رقیب عکس آنرا میگوید و معتقد است که هاشمی ریشه فتنه است.»
خزعلی سپس به ویدیوی منتشر شده از توهین به فائزه هاشمی مینویسد: « سعید تاجیک که چندی پیش از رهبری لوح تقدیر گرفته است ناسزای ناموسی به دختر هاشمی نثار میکند و آب از آب تکان نمیخورد. همه کسانی که روزی به دستبوس هاشمی میرفتند و هر چه دارند از هاشمی دارند، امروز برایش شاخ و شانه میکشند و هر از گاهی برای تقرب به قدرت، به هاشمی تعریض میزنند! اسم مستعار او "خواص بی بصیرت" شده است. نمی دانم این پهلوانان که امروز شجاع شده اند و بر هاشمی لگد میزنند، ۲۰ سال اول انقلاب کجا بودند، هر کدام در صف ایستاده بودند تا دستش ببوسند و مدحش بگویند!»
نویسندهی وبلاگ "راز سر به مهر" نیز به نکته مشابهی اشاره دارد. او پیش از انصراف هاشمی از ریاست خبرگان در پستی در وبلاگش به خاطرات هاشمی رجوع کرد و از آنها برای «نمایش تفاوت سطح» هاشمی و مهدوی کنی در دوران رهبری آیتالله خمینی استفاده کرد.
او در چند "فلاش بک" مطلب را نوشت. فلاش بک اول این بود: «خاطرات هاشمی رفسنجانی – چهارده اسفند ۶۱: ... گفتم به امام اطلاع دهند که برای هفته آینده آقای مهدوی کنی را برای نماز جمعه انتخاب کردهام. قبلا احمدآقا از طرف امام پیام آورده بود که هر کس را به جای خودم انتخاب می کنم، قبلا به امام اطلاع دهم ...»
و اما فلاش بک آخر: «خاطرات هاشمی رفسنجانی – نوزده آذر ماه ۶۴: ... آقای آذری قمی آمد و درخواست ارز برای معالجه پروستات در لندن داشت. برای آقای مهدوی کنی هم به خاطر کسالت قلبی، گفته شد در لندن جا رزرو کنند.»
سکوت هاشمی و نقد از دو سو
مهدی خزعلی اگرچه پست وبلاگی خود را با انتقاد از شیوهی برخورد کنونی با هاشمی آغاز کرده است، اما در ادامه نوک پیکان انتقاد را به سمت خود هاشمی نشانه میگیرد. او مینویسد: «آری امروز ما بد مستی مستان را می بینیم، اما مجبور نیستیم در میانشان بنشینیم، اما هاشمی باید در جمعشان باشد و تاییدشان کند و اگر جامی نمینوشد، لااقل به سلامتیشان جامی بر جام زند! و بنشیند تا مستان در برابر چشمش با ناموساش رقص عربی کنند! و هنوز هم ساکت است!»
اما این تنها مهدی خزعلی و یا دیگر معترضان به سیاستهای نظام نیستند که سکوت هاشمی را نقد میکنند. «سکوت» هاشمی از سوی هستهی اصلی نظام که اکنون قدرت را در دست دارد و در دو سال اخیر فشار بر او را دایماَ افزایش داده است، نیز نقد میشود. نقدی که سایهاش در فضای مجازی نیز دیده میشود.
نویسندهی "درد و فریاد" که در وبلاگ خود عنوان کرده که در پی «ولایتمداری»ست مینویسد: «دامنه حوادث پس از انتخابات ۸۸ و فتنه پس از آن باعث شد که جامعه ایرانی به سیاستمداران و نخبگان سیاسی خویش با دید بازنگری و بازتعریف افراد و علیالخصوص خواص نگاهی مجدد بیندازد. جناب آقای هاشمی رفسنجانی نیز از جمله این افراد بود که موضعگیریهای وی در آخرین نماز جمعه اقامه شده توسط ایشان و همچنین سکوت معنادار ایشان در حوادث فتنه، باعث شد که سوالهای جدی در مورد ایشان و نگاهشان به فتنه به وجود آید.»
او سپس به حضور مهدوی کنی در راس مجلس خبرگان اشاره میکند: «حضور حضرت آیتالله مهدوی کنی به عنوان رئیس مجلس خبرگان رهبری، خواهد توانست در آینده این نهاد مهم در جمهوری اسلامی به عنوان تصمیمگیر در شرایط مهم تأثیر گذار باشد.»
«کوسهماهی با شنا وداع میگوید»
یک مطلب از مجلهی آمریکایی "فارین پالسی" بود که تیترش رنگی از طنز داشت و بین کاربران ایرانی اینترنت دست به دست شد و در فیسبوک و توییتر و گودر به اشتراک گذاشته شد. این مطلب درباره انصراف هاشمی رفسنجانی از ریاست بر خبرگان بود و تیتر آن: «کوسهماهی با شنا وداع میگوید».
به نظر میرسد طنز نهفته در تیتر آن نیز باعث به اشتراک گذاشته شدن آن از سوی کاربران ایرانی و البته زبانبلد شد. اما دربارهی این انصراف بحثبرانگیز طنز کم نوشته نشد. خصوصاَ در گودر (گوگل-ریدر) کاربرانی بودند که از همان دقایق اولیه نگاهی طنزآمیز به قضیه داشتند. یکی از این کاربران در پستهای مختلفی که نوشت، گفتوگوهای خیالیای را بین هاشمی و دختر معترضاش فائزه تصویر کرد که هاشمی در آنها از سوزش چشم بر اثر گاز اشکآور حرف میزند. نشانهای مبنی بر اینکه هاشمی هم ولو به اجبار به جبهه معترضان پیوست.
یکی از پستهای این کاربر گوگل-ریدر این بود: «فاءَ زه، راهپَ یمایی بعدی کِی ه؟»
البته این نگاه به طنز خلاصه نشد، بلکه خزعلی در تحلیل جدی خود به احتمال پیوستن هاشمی رفسنجانی به جبهه مخالفان وضعیت کنونی نظام اشاره کرد. خزعلی نوشت: «او (هاشمی) همیشه فکر میکند که نافش به قدرت بسته است و اگر قطع شود میمیرد، پس به هر قیمتی این بند ناف را حفظ میکند. اما اگر مادر قدرت دچار بیماری عفونی لاعلاج شده باشد چه؟ آیا باز این بند ناف ضامن بقا و حیات است؟ یا این بند ناف است که تو را میکشد! هاشمی جسارت بریدن این بند ناف را نداشت و ندارد، اما درست یا غلط، جناح حاکم دارد این بند ناف را میبرد و جدایی از این پیکره عفونی حیات است و حیات مستقل این نوزاد زنگ خطری است برای قدرت!»
او سپس مینویسد: «بزرگترین اشتباه جناح حاکم بریدن این بند ناف بود و ای کاش که این نوزاد نوپا شهامت خروج از مجمع تشخیص مصلحت نظام (منصب دیگر هاشمی رفسنجانی) را داشته باشد.»
مریم میرزا
تحریریه: یلدا کیانی