۱۰۰ سالگی پاول سلان؛ ساکن ملول خانه زبان
۱۳۹۹ آذر ۳, دوشنبهزندگی و شعر پاول سلان سراسر با جنگ دوم جهانی آمیخته، یا به تعبیر درستتر آغشته و تحت تاثیر آن است. زادگاه او، چرنوویتس، که در زمان تولدش، ۲۳ نوامبر ۱۹۲۰، در رومانی واقع بود اکنون در محدوده جغرافیایی کشور اوکراین قرار دارد.
بسیاری از اعضای اقلیت یهودیتبار آلمانیزبانی که خانواده سلان به آن تعلق داشت، در دوران جنگ، یا مجبور به فرار از سرزمینشان شدند یا در اردوگاههای نازیها پس از تحمل فشار فراوان جان باختند. پاول سلان از قربانیان جان بهدربرده گروه اول بود، و پدر و مادرش در گروه دوم جای داشتند. کابوس این دوران تلخ هرگز شاعر را رها نکرد و عاقبت، نیم قرن پیش، او را به کام مرگی خودخواسته فرستاد.
زادگاهی که دست به دست شد
شمال رومانی و زادگاه سلان ۱۹۴۰ به اشغال سربازان ارتش سرخ شوروی درآمد و یک سال بعد شاهد یورش نیروهای آلمان و ارتش رومانی بود. یهودیان پس از تسخیر این منطقه مجبور به زندگی در "گتو" شدند. عدهای را نیز اردوگاههای مرگ انتظار میکشید.
پدر سلان در سال ۱۹۴۲ بر اثر بیماری در اردوگاه از دنیا رفت و مادرش تیرباران شد. پاول سلان نیز مدتی در اردوگاههای کار اجباری رومانی به کار گماشته شد. تابستان سال ۱۹۴۴ نیروهای شوروی سابق دوباره این منطقه را اشغال کردند و پاول سلان پس از خاتمه جنگ تا سال ۱۹۴۷ در این شهر به تحصیل ادامه داد.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
سلان یک سال پس از پایان تحصیلاتش در رشته زبان و ادبیات رومانیایی، راهی پایتخت اتریش، وین، شد و بعد به پاریس رفت. نخستین مجموعه شعر او نیز در همین سفر در وین منتشر شد، اما غلطهای چاپی فراوان و صفحهبندی نامناسب آن شاعر مهاجر را برآن داشت تا اندکی بعد خواهان جمعآوری تمام نسخههای کتاب شود.
کتابی که سلان آن را به عنوان اولین مجموعه از شعرهایش قبول داشت، «خشخاش و حافظه»، سه سال بعد در اشتوتگارت آلمان انتشار یافت. چاپ این مجموعه و تعدادی شعر در نشریهها شهرت زیادی برای سلان به همراه داشت و راه او را برای تثبیت شدن در میان مهمترین شاعران آلمانیزبان پس از جنگ هموار کرد.
روابط عاشقانه با اینگهبورگ باخمن
روابط او با دو زن شاعر، نلی زاکس و اینگهبورگ باخمن، ویژگی خاصی دارد. سلان و نلی زاکس دوستی عمیقی داشتند که در مورد آن مطالب زیادی منتشر شده است. نامهنگاریهای این دو نیز در سال ۱۹۹۳ انتشار یافت. اما روابط عاشقانه سلان و باخمن موضوعی است که جزییات آن سال ۲۰۰۹ آشکار شد.
پاول سلان در سال ۱۹۵۱ در پاریس با زن هنرمندی به نام ژیزل لسترانژ آشنا میشود و یک سال بعد با او ازدواج میکند. آنگونه که از دفتر یادداشتهای روزانه سلان و نامهنگاریهای او با باخمن، که سال ۲۰۰۹ منتشر شد برمیآید، این دو شاعر اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه میلادی رابطهای عاشقانه با یکدیگر داشتند که پس از مدتی وقفه در سالهای ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸ نیز از سر گرفته شد.
سلان که تا سه سال قبل از مرگش با همسر و تنها پسرش با هم زندگی میکردند، از سال ۱۹۶۷ جدا شدند اما روابط دوستانه خود را حفظ کردند. ظاهرا مجموعه شعر "خشخاش و حافظه" در اصل به باخمن هدیه شده است.
دلشمغولیهای ادبی این دو شاعر موضوع برخی از نامههای آنهاست. اما سلان چه در این نامهها و چه در نامهها و یادداشتهای دیگر نشان میدهد که جان بیقرار شاعر هرگز از فجایع جنگ دوم جهانی رها نشد. سلان گرچه اعتقادات مذهبی نداشت، تمام عمر با تبار یهودی خود و سرنوشت هولناک این قوم به نوعی درگیر بوده است.
احساس گناه بیگناهان
شعر پاول سلان از شعرهای سادهفهم زبان آلمانی محسوب نمیشود. اشارههای فراوان او به متون دیگر، به ویژه متون مذهبی و عرفانی یهودیان از سویی، و شیوه او در بهکارگیری زبان از سوی دیگر، فهم شعرهای پاول سلان را حتا برای بسیاری از آلمانیزبانان دشوار میکند. سلان هر جا لازم دید در ساختار و نحو زبان دستکاری کرد تا آن را قادر به بیان مضمونهایی کند که به اعتقاد بسیاری بیانناپذیر میرسند.
یکی دیگر از مسائلی که سلان را چون بسیاری دیگر از بازماندگان یهودیتبار جنگ جهانی دوم و هولوکاست رنج میداد، احساس گناهی است که در مواجهه با بیگناهی میلیونها انسان که در کورههای آدمسوزی، و اردوگاههای کار اجباری جان باختند به وجود می آید.
پاول سلان در سالهای آخر عمرش ماهها کارش به درمانگاه و آسایشگاه روانی کشید. ظاهرا یک بار نیز، در سال ۱۹۶۶، در حالتی که احساس تعقیب شدن او را دچار جنون آنی کرده بود با چاقو به همسرش حمله کرد. تصمیم به جدایی این دو، پس از این حادثه اتفاق افتاد.
دریچهای رو به شعر سلان
پاول سلان در بسیاری از شعرهایش رنج یهودیان در اردوگاههای مرگ را دستمایهی کار خود کرده است. مشهورترین نمونه از این شعرها «فوگ مرگ» اوست که به گونهای دریچهی آشنایی جهانیان با او شده. تقریبا در هیچ کشوری گزیدهی شعرهای سلان بدون «فوگ مرگ» منتشر نشده است. زبان فارسی نیز از این قاعده مستثنا نبوده. از این شعر نزدیک به ده ترجمهی منتشر شده به فارسی وجود دارد.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
منتقدان در مورد میزان توفیق این ترجمهها و اصولا ترجمهپذیری شعرهای سلان بحثهای فراوانی کردهاند.
برخی معتقدند برگردان همهی شعرهای سلان به خیلی از زبانها بسیار دشوار و تقریبا ناممکن است.
ویژگیهای کلامی و اشارههای او به فرهنگ مسیحی – یهودی، به ویژه در زبان کشورهایی که با این سنتها کمتر آشنا هستند، به از دست رفتن برخی از جنبههای خلاقانه شعر سلان منجر میشود.
از سوی دیگر برای معرفی کسی که یکی از بزرگترین شاعران قرن بیستم خوانده میشود، چارهی دیگری نیز جز ترجمهی شعرهایش نیست.
شهروند جهان زبان
پاول سلان نه تنها با فرهنگ و ادبیات چند کشور آشنا بود، که به چند زبان نیز تسلط داشت. شاعر رومانیاییالاصل خیلی پیش از آنکه در سال ۱۹۵۵ به تابعیت فرانسه درآید زبان این کشور را فرا گرفته بود. انگلیسی، روسی و ایتالیایی نیز از زبانهای دیگری بودند که سلان از آنها به عنوان زبان مبدا و بعضا مقصد در ترجمههایش استفاده کرده است.
فهرست شاعرانی که سلان آثارشان را به زبانهای مختلف ترجمه کرده بسیار طولانی است. در این فهرست سهم روسها، از جمله ماندلشتام و یسهنین، و فرانسویها، از بودلر و رمبو تا مالارمه و پل والری، قابل توجهتر است.
در میان بیش از چهل شاعر و نویسندهای که سلان به ترجمهی آثارشان پرداخته به نامهایی چون جوزپه اونگارتی، فرناندو پسوآ، و امیلی دیکنسون نیز برمیخوریم.
اگر انبوه شعرهای ترجمه شده سلان از زبانهای مختلف را در نظر بگیریم، اغراقامیز نیست اگر او را ساکن و شهروند زبان بخوانیم؛ ساکن ناآرام جهانی که جنازه شاعر را نیز با آرامش نپذیرفت. تاریخ دقیق مرگ سلان با قطعیت مشخص نیست.
از شواهد چنین برمیآید که او بیستم آوریل ۱۹۷۰ خود را در رودخانهای در پاریس غرق کرده باشد. پیکر بیجان پاول سلان ده روز بعد (اول ماه مه) ده کیلومتر دورتر از محلی پیدا شده که او ظاهرا خود را به آب سپرده بود.