۱۳۹۳؛ سیاست منطقهای ایران درگیر پرونده هستهای و داعش
۱۳۹۳ اسفند ۲۴, یکشنبه
بازشدن نسبی و تدریجی گرهها در پرونده هستهای گرچه همچنان به چرخشی قطعی در فرجام این پرونده نیانجامیده، اما تا حدی محسوس در نوع نگاه و مناسبات واشنگتن و تهران از جمله بر سر مسائل منطقهای اشتراکاتی را شکل داده است.
همکاری غیررسمی ایران و آمریکا در عراق در مقابله با داعش هم بر بستر بازشدن گرهها در پرونده هستهای میسر شده است و هم تهدیدهایی از نوع داعش به تجدیدنظرهایی در سیاست منطقهای آمریکا راه برده که بر اساس آن ایزولهسازی و بیروننگهداشتن ایران از فعل و انفعالات سیاسی و امنیتی منطقه ناسودمند ارزیابی میشود. میتوان گفت که حتی این تهدیدها سبب شدند که مسئله توافق بر سر مناقشه هستهای و تامین همکاری ولو غیررسمی میان دو کشور در منطقه جدیت و الزام بیشتری پیدا کند.
در آمریکا در سال گذشته بیش از پیش این نگاه قوت یافت که قدرتگیری نیروهایی مانند داعش در منطقه تا حدود زیادی به سیاستهای منطقهای متحدان واشنگتن و از جمله نوع رویکردهای آنها برای براندازی رژیم سوریه برمیگردد.
جو بایدن، معاون ریاست جمهوری آمریکا در یک سخنرانی بیسابقه در مهرماه گذشته در دانشگاه هاروارد در این باره چنین گفت: «متحدان منطقهای آمریکا از جمله ترکیه، قطر و عربستان به شکل گیری گروه داعش کمک کردهاند. این کشورها حالا با دیدن نتایج سیاستهایشان پشیمان شدهاند. ترکیه، عربستان، امارات و قطر به هر نحو و شکلی میخواستند رژیم بشار اسد را در سوریه ساقط کنند و یک جنگ شیعه – سنی در منطقه ایجاد کنند. در نتیجه اصرار این کشورها، میلیونها دلار پول و سلاح به دست گروههای تروریستی و افراط گرا افتاد.»
با پیشروی داعش در خاک عراق و تصرف موصل به دست آن، آمریکا ائتلافی از کشورهای مورد اشاره بایدن برای مقابله با این نیرو را شکل داد. ایران با وجود آنکه در این ائتلاف نبود از دو جهت همکاری غیررسمی و فعالانهای را با آمریکا در عراق آغاز کرد.
از یک سو ایران حاضر شد ارزیابی آمریکا را بپذیرد که دولت مالکی در عراق، از جمله با سیاستهایش که سرخوردگی سنیها و همکاری بخشهایی از آنها با داعش را رقم زده، نه بخشی از راهحل که بخشی از مشکل است و باید جای خود را به دولتی بدهد که در نزد همه گروههای قومی و مذهبی عراق مقبول باشد.
در عین حال ایران به اتکای همکاری نظامی تنگاتنگش با دولت عراق، کردها و گروههای شیعی عراق، فعالترین کشور خارجی در مقابله با داعش در این کشور بوده، فعالیتی که همسو با رویکرد آمریکا در عراق است. جان کری، وزیر خارجه آمریکا ابایی نکرد که از این اقدام ایران به عنوان "تحولی مثبت" یاد کند: «هرچند ایران بخشی از ائتلاف کشورهای ضد گروه موسوم به "دولت اسلامی" نیست، اما حمله این کشور به داعش تحولی مثبت است».
سود دو گانه قدرتگیری داعش برای ایران
سلطه حدوداً غافلگیرکننده داعش بر بخش بزرگی از عراق در سال ۱۳۹۳ تا حدودی معادلات در مناقشه سوریه را هم دگرگون کرد.
داعش از سال ۲۰۱۲ بر بستر مناقشه درونی سوریه توانست ابتدا بر بخشی از این کشور مسلط شود و بعدا حیطه قدرت و سلطه خود را به درون عراق نیز گسترش دهد. از همین رو، همزمان با آغاز مقابله با داعش، در واشنگتن بیش از پیش این درک گسترش یافت که مهار و تضعیف و مالا نابودی این نیرو صرفا در عراق امکانپذیر نیست و باید پایگاههای آن در درون سوریه را نیز مورد حمله قرار داد.
در همین راستا، براندازی رژیم اسد هم از الویت خارج شد. بیم آن نیز میرفت که با تضعیف هر چه بیشتر نیروهای غیرافراطی مسلح در میان مخالفان رژیم اسد، براندازی آن صرفا به سود نیروهای افراطی از نوع داعش و جبهه نصرت تمام شود.
به این ترتیب قدرتگیری داعش در عراق از دو سو به سود جمهوری اسلامی تمام شد: حضور سیاسی و نظامی بیشتر در عراق در توافق رسمی و غیررسمی با آمریکا و دورشدن نسبی خطر براندازی از رژیم متحد آن در سوریه.
اما هم کاهش تنش در مناسبات تهران و واشنگتن و مالا همکاریهای منطقهای احتمالا بیشتر میان این دو و هم تحکیم موقعیت منطقهای ایران از رهگذر حضور بیشتر در عراق و استمرار کمخطرتر موجودیت رژیم متحدش در سوریه همه و همه نگرانی رقبای ایران در منطقه را تشدید کردهاند.
اسرائیل بیش از پیش از یک توافق اتمی که مطالبات آن (از جمله برچیدن کامل یا تقریبا کامل امکان غنیسازی در ایران) را برآورده نکند نگران است، که این خود یکی از جدیترین و بیسابقهترین چالشها در مناسبات اسرائیل و آمریکا را دامن زده است.
شماری از کشورهای عرب منطقه به سرکردگی عربستان هم ورای باقیماندن امکان غنیسازی در دست ایران، بیم آن را هم دارند که در جنگ نیابتی (سنی- شیعه) با این کشور بر سر هژمونی در منطقه که عراق و سوریه و لبنان و بحرین آوردگاه آن است بازنده شوند. بهخصوص گسترش حوزه اقتدار و نفوذ حوثیهای شیعه نزدیک به ایران در یمن از شمال بر پایتخت این کشور و تضعیف نیروهای نزدیک به عربستان نیز، این نگرانی را فزونتر کرده است.
تشدید فعالیت رقیبان
در همین راستا، پایان سال ۱۳۹۳ با بیشترین تحرکات اسرائیل و لابی آن در آمریکا برای ممانعت از حصول توافق اتمی "نامطلوب" با ایران توام شد و از سویی هم عربستان با فوت ملک عبدالله و به قدرت رسیدن ملک سلمان یارگیریهای جدیدی را در منطقه آغاز کرد تا دوباره براندازی رژیم اسد را بیش از پیش به جریان بیاندازد.
معلوم نیست که این تلاش جدید عربستان به نتیجه برسد، ولی در ریاض این ارزیابی وجود دارد که با سقوط احتمالی رژیم اسد حلقه ارتباطی میان ایران و متحدانش در در غرب (عراق، سوریه، لبنان) قطع خواهد شد، که این خود تضعیف حزبالله در لبنان و ایجاد امکان برای فشار بر دولت بغداد هوادار ایران را در پی خواهد داشت. و این همه میتواند ضربهای اساسی به قدرت ایران در منطقه و آنچه که در تهران عمق استراتژیک ایران خوانده میشود، باشد.
ورای موفقیت یا عدم موفقیت عربستان یک ارزیابی نسبتا رایج این است که چه حصول توافق اتمی و چه موفقیت نسبی تهران در رقابتهایش با ریاض در عراق و سوریه و... لزوما کمکی کیفی به حل مشکلات متعدد ایران و رقمخوردن یک توسعه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در آن نمیکنند. از ملزومات این روند برقراری مناسباتی عادی و تنگاتنگ با کشورهای آمریکا و اروپا تلقی میشود که شرط این نیز بیش از همه دستیابی به صلح و ثبات در منطقه و داشتن روابطی عاری از تنش با همسایگان و مالا رسیدن به ساختارهای امنیت جمعی و درهمآمیختن اقتصادهای منطقه است.
مادام که ایران درگیر رقابت تنشآلود و پرهزینه بر سر هژمونی ایدئولوژیک و سیاسی با کشورهایی مانند عربستان است و تا زمانیکه به سهم خود بر آتش مناقشه میدمد و مادام که شعارهای معطوف به نابودی اسرائیل از فرهنگ سیاسی رسمی جمهوری اسلامی حذف نشود، فضای منطقه متشنج و آکنده از سوءظن و تبانی باقی میماند و در چنین شرایطی، صرف توافق هستهای یا پیروزی در این یا آن نبرد نیابتی در کشورهای همسایه کمکی به حل معضلات اساسی درون ایران نمیکنند.
تحولات در شرق
سال ۱۳۹۳ در شرق ایران نیز تحولات سیاسی و نظامی تازهای روی داد که بر معادلات منطقه بیتاثیر نبوده و نخواهد بود. کشورهای غربی در این سال به حضور گسترده خود در افغانستان پایان دادند و مردم این کشور بعد از ۸ سال ریاست جمهوری حامد کرزی فرد دیگری را به جای او انتخاب کردند.
ایران بنا به سیاستهای قبلیاش از رفتن نیروهای خارجی (آمریکایی) از افغانستان کم و بیش خشنود است، هر چند که به پیمان امنیتی میان کابل و واشنگتن سوءظن دارد. در عین حال از مناسبات گرم دوران حامد کرزی با ایران هم با رئیس جمهور جدید خبری نیست، تنها حضور نیروهای نزدیک به ایران (عبدالله عبدالله، رئیس دستگاه اجرایی افغانستان) در ساختار جدید قدرت در افغانستان است که مایهای برای فراغ خاطر تهران باقی گذاشته است.
در این میان، نزدیکی افغانستان و پاکستان و تلاش دو کشور برای حل مناقشه طالبان بدون مشارکت ایران هم در جریان است. ارتش پاکستان روابط تنگاتنگی با طالبان دارد. افغانستان برای راضیکردن اسلامآباد جهت سوقدادن طالبان به سوی مذاکره، مناسباتش با رقیب پاکستان یعنی هند را تا حدود زیادی کاهش داده است.
در چنین شرایطی و در حالی که در پاکستان نیز دولتی سرکار است که مناسباتی تنگاتنگ با عربستان دارد، بعید است که تا اطلاع ثانوی گرمی زیادی در رابطه تهران با کابل و اسلامآباد شکل بگیرد. به خصوص اگر طالبان به بخشی از ساختار قدرت در افغانستان تبدیل شوند، احیای مناسبات سابق میان کابل و تهران هم شاید تا اطلاع ثانوی موضوعیت نیابد.
به این ترتیب سال ۱۳۹۴ هم از منظر روندهای مربوط به توافق اتمی، هم به لحاظ تحولات عراق، سوریه و یمن و نیز چند وچون مهار داعش، هم از حیث گشایشها یا پسرویهای احتمالا بیشتردر مناسبات ایران با کشورهای عربی و هم از جهت رابطه ایران با همسایگان شرقیاش سالی پررویداد و شاید چرخشگونه باشد.