همزمان با مراسم چهلم مهسا امینی که با ادامه تظاهرات همراه بود، حمله مرگباری به حرم شاهچراغ صورت گرفت که داعش مسئولیت آن را پذیرفت. اما بلافاصله شک و تردید در این باره آغاز شد. سه دهه پیش نیز در خرداد ۱۳۷۳ حادثهای مشابه رخ داده بود که در نهایت رد پای جمهوری اسلامی در آن آشکار شد. بررسی این دو رویداد و شباهتهای تأملبرانگیز آنها، میتواند به روشنتر شدن این شک و تردیدها کمک کند.
دلایل زیادی وجود دارد که میتواند در صحت اطلاعیه داعش شک و تردید جدی ایجاد کند.
چهار نکته شبههبرانگیز در اطلاعیه داعش
اولین نکته شکبرانگیز در اطلاعیهای که به نام داعش منتشر شد، به تاریخ آن برمیگردد. روز چهارشنبه در کشورهای عربی اول ربیعالثانی و در ایران ۲۹ ربیعالاول بوده، در صورتی که تاریخ درجشده در اطلاعیه داعش ۳۰ ربیعالاول است. این ماه در تقویم قمری ۲۹ روزه است.
دومین نکته قابل تأمل ادعایی است که داعش در اطلاعیهاش مطرح میکند. چنین میخوانیم که «سربازان خلافت شامگاه چهارشنبه و همزمان با چهلمین روز قتل مهسا امینی و در راستای گرفتن انتقام مظلومینی که اخیرا توسط حکومت رافضیها در اعتراضات به قتل مهسا امینی کشته شدند، طی عملیاتی با توفیق الهی از رافضیها انتقام گرفتند و حمایت از قیام علیه حکومت رافضیها را ادامه میدهند.»
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
تأکید چندباره روی نام مهسا و در نظر داشتن مراسم چهلماو و ادعای حمایت از قیام علیه "حکومت رافضیها" در این نقل قول، بیانگر آن است که اطلاعیه میتواند در تهران و در دستگاه امنیتی نظام ولایی نوشته شده باشد.
نکته سوم سرنوشت عامل این حمله مرگبار است. خبرگزاری امنیتی فارس در این مورد مینویسد: «مهاجم حرم شاهچراغ به نام "حامد بدخشان" پس از چند عمل جراحی به هلاکت رسید / او ۶ خشاب سلاح کلاشینکف به همراهداشت که از دو خشاب خود استفاده کرد / یک نیروی امنیتی در حرم با او درگیر شد و اجازه ادامه کشتار به او نداد / دقایقی بعد یگان ویژه به محل رسید و به سمت مهاجم تیراندازی کرد؛ یک تیر به شکم او اصابت کرد.»
پرسش اول این است که چگونه "یک نیروی امنیتی در حرم" توانسته مهاجمی را که هنوز چهار خشاب فشنگ همراه داشته متوقف کند؟ پرسش بعدی این است که چرا یگان ویژه به سوی مهاجمی که توسط نیروی امنیتی متوقف شده بود شلیک کرده است؟
نکته چهارم تعداد کشتهشدگان است. محمدهادی ایمانیه، استاندار فارس، در مورد تعداد کشتهشدگان این حمله میگوید: «شب گذشته بنده ۱۵ نفر اعلام کردم، ولی صبح مشخص شد که چون تعدادی شناسایی نشده بودند، دو نفر از شهدا دو بار شناسایی شده بودند.»
توجه کنید که در خبرهای اولیه تعداد مهاجمان سه نفر اعلام شده بود. ظاهراً آبرفتن تعداد کشتهشدگان حادثه مزبور به این موضوع برمیگردد و تغییر سناریوی مقامات اسلامی. وگرنه چگونه میتوان پذیرفت که مقامات امنیتی قضایی و سیاسی استان فارس عاجز از شمارش ۱۳ جنازه باشند؟
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
با طرح این نکات شبههبرانگیز به رویداد مشابهی بنگریم که در دهه ۷۰ رخ داد و شباهتهایی قابل تأمل با حادثه اخیر داشت.
انفجار حرم امام رضا در عاشورای ۷۳
روز ۳۰ خرداد ۱۳۷۳ که مصادف بود با عاشورا، در شلوغترین ساعات حرم امام رضا انفجار عظیمی باعث کشته شدن فجیع ۲۶ نفر و زخمی شدن بیش از ۳۰۰ نفر شد. دست و پاهای قطعشده و تکههای گوشت قربانیان چسبیده به بالای ضریح و روی لوسترها و بخشهای مختلف حرم، نشانگر کشتار وسیع مردم بود.
علیرغم شایعات اولیه مبنی بر این که به تلافی تخریب مسجد فیض مشهد و حوادث زاهدان این انفجار توسط سپاه صحابه و اهل سنت صورت گرفته، بلافاصله مطرح شد که سازمان مجاهدین خلق در محل اعلامیههایی جا گذاشته و مسئولیت حادثه را پذیرفته است. از سوی دیگر تعدادی از اهل تسنن هم دستگیر شده و تحت شکنجه قرار گرفتند تا چنانچه مجبور به تغییر سناریو شدند، متهمانی را که قرار بود نقش قربانی را بازیکنند در اختیار داشته باشند.
این جنایت با هدف متهم کردن مجاهدین توسط وزارت اطلاعات و در سالروز آغاز سرکوب سراسری نظام اسلامی در سال ۱۳۶۰ صورت گرفت.
در آن زمان سیدابراهیم رئیسی که بعدها به تولیت "آستان قدس رضوی" رسید، دادستان انقلاب اسلامی مرکز بود که یک پایش در تهران و یک پای دیگرش در مشهد بود. این توطئهرا همکاران او در دستگاه برنامهریزی و اجرا کردند و او بهتر از هر کس از هویت جانیان باخبر بود.
از خامنهای گرفته تا رفسنجانی و مقامات قضایی و سیاسی و نمایندگان مجلس و امامان جمعه و حوزههای علمیه سراسر کشور و جناحهای مختلف نظام اسلامی ضمن حمله به سازمان مجاهدین خواهان مجازات عوامل این جنایت شدند.
یک هفته بعد وزارت اطلاعات اعلام کرد که یکی از عوامل به گفته این وزارتخانه "سازمان منافقین" به نام "بهرام عباسزاده" که قصد بمبگذاری در مراسم نماز جمعه اهل سنت در مسجد مکی زاهدان را داشته، چهار روز قبل دستگیر شده و اعتراف کرده که بمب را از فردی به نام "مهدی نحوی" تحویل گرفته است.
بلافاصله پس از اعترافات عباسزاده، اعلام شد که عامل بمبگذاری در حرم امام رضا "مهدی نحوی" است و با کمک عباسزاده از او چهرهنگاری شده و عکس او در روزنامهها چاپ شد و از مردم درخواست شد تا هر اطلاعی از او دارند در اختیار وزارت اطلاعات بگذارند.
سپس روزنامهها گزارش دادند که والدین نحوی ضمن مراجعه به اداره اطلاعات قم از این عمل فرزند خود ابراز انزجار کرده و اطلاعات ارزشمندی در اختیار این دستگاه گذاشتهاند و همچنین سوابق همکاری او با سازمان مجاهدین را تشریح کردهاند.
این در حالی بود که مهدی نحوی مشغول خدمت سربازی خود در غرب کشور بود و مدتی پیش به خاطر خلافی که حین انجام خدمت سربازی کرده بود بازداشت شده بود و روحاش از ماجرا بیخبر بود و سعید امامی با خواندن پروندهها او را مناسب سناریوی جنایتکارانه دستگاه امنیتی تشخیص داده بود.
روز دهم مرداد رسانهها اعلام کردند که مأموران امنیتی فردی را که از حیث چهره شباهت زیادی به نحوی داشته در شمال تهران زخمی کرده و به بیمارستان منتقل کردهاند و عباسزاده در بیمارستان حضور یافته و نحوی را شناسایی کرده است.
دوازدهم مرداد خبر درگذشت مهدی نحوی انتشار یافت. فیلمی را نیز از او در صدا و سیمای جمهوری اسلامی به نمایش گذاشتند که اعتراف میکرد عامل بمبگذاری بوده است.
بیست و دوم مرداد ۱۳۷۳ عباسزاده تنها بازمانده ماجرا ۵۰ روز پس از دستگیری اعدام شد.
از پرده بیرون آمدن عاملان جنایت
عبدالله شهبازی، یکی از محققان وزارت اطلاعات و مدرسان حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران، در مورد بمبگذاری در حرم امام رضا و مهدی نحوی مینویسد: «... جوانی ۱۸- ۱۹ ساله از "توابین" زندانی عضو فرقه رجوی (منافقین)، بهنام مهدی نحوی، را یافتند و با وعده آزادی او را به همکاری ترغیب کردند. مهدی نحوی را به صورت فردی مجروح در اثر اصابت گلوله گریم کردند. سپس، در بیمارستان مصاحبهای تصویری با وی انجام دادند و وی، که گویا در آستانه مرگ بود، بمبگذاری در حرم را متقبل شد. سپس، نحوی را با اتومبیل به تهران پارس بردند و او را آزاد کردند. کمی پس از آزاد شدنش، او را به محاصره گرفتند و به گلوله بستند. نحوی کشته شد. همان شب خبر درگیری مسلحانه در تهران پارس و مجروح شدن و اندکی بعد مرگ عامل بمبگذاری در حرم رضوی (ع)، به همراه مصاحبه نحوی، از تلویزیون پخش شد.»
عمادالدین باقی در مورد چگونگی به رگبار بستن مهدی نحوی در جلد دوم "تراژدی دموکراسی در ایران" مینویسد: «مهدی نحوی با اتومبیل افراد سعید امامی به تهرانپارس در یكی از شلوغترین نقاط كه ایستگاه مسافران نیز هست، آورده میشود تا عده زیادی از مردم تهران شاهد باشند. به او یک قبضه کلت کمری خالی از فشنگ داده و چنین فریب داده میشود كه میخواهند او را فراری دهند. مهدی نحوی، جوان بیتجربهای كه گمان میكند فرشته نجات به سراغ او آمده است با خیالی خام از اتومبیل بیرون فرستاده میشود. او چونان محكومی گریزپا به سوی سرنوشتی نامعلوم -به امید رهایی و بیخبر از سناریوی طراحی شده- شتابان میدود.»
«چند لحظه بعد ماموران از اتومبیل بیرون آمده و فرمان ایست میدهند. نحوی همچنان شتابان میدود، اما گلولهها امان نمیدهند و او نقش بر زمین میشود و در حالیكه عده زیادی از مردم شاهد بودند كه او در حال فرار و ماموران در حال تعقیب بودند و به او ایست دادند اما فرد فراری كه اسلحهای هم نزد خود داشت تسلیم نشد و هدف قرار گرفت. شب همان روز در اخبار سراسری صدا و سیما گفته شد كه عده زیادی از مردم شاهد این درگیری بودهاند. ماجرا به اندازهای طبیعی بود كه هیچكس به ساختگی بودن سناریوی نحوی تردید نمیكند.»
دیروز و امروز
با نگاهی به تابلوی جنایت جمهوری اسلامی در حرم مشهد، میبینیم که نقشآفرینان احتمالی در شاهچراغ همان افراد هستند.
خامنهای همچنان رهبر نظام اسلامی است. رئیسی، دادستان وقت انقلاب اسلامی تهران، ارتقا مقام یافته و به ریاست جمهوری رسیده است. محسنی اژهای، نماینده وقت دادستانی انقلاب اسلامی در وزارت اطلاعات، به ریاست دستگاه قضایی رسیده است. فلاحیان، وزیر وقت اطلاعات، همچنان یکی از مهرههای پرنفوذ دستگاه امنیتی است و مقامات ارشد دستگاه قضایی و امنیتی و بیت رهبری جملگی عوامل وی هستند. حسین شریعتمداری، نماینده خامنهای در روزنامه کیهان، همچنان بوق تبلیغاتی سرویس امنیتی است.
انفجار حرم امام رضا با هدف متهم کردن سازمان مجاهدین، توسط وزارت اطلاعات و در سالروز آغاز سرکوب سراسری نظام اسلامی در سال ۱۳۶۰ صورت گرفت.
آیا بدنام کردن جنبشی که علیرغم شش هفته سرکوب همچنان ادامه داشته و یا بهانهجویی برای سرکوب شدیدتر آن، نمیتواند یکی از اهداف برنامهریزان دستگاه امنیتی باشد؟ آیا مقامات نظام اسلامی همان سیاست قبلی را در پیش نگرفتهاند؟
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.