انتگراسیون به جای اتهامزنی و تبعیض
۱۳۸۶ بهمن ۱۱, پنجشنبهتصور کلیشهای از "خارجی"
در آلمان ۳ / ۱۵ میلیون نفر با پیشینهی مهاجرتی زندگی میکنند، تودهی بزرگی که نزدیک به ۱۹ درصد از کل جمعیت کشور میشود. نزدیک به نیمی از آنان هنوز دارای تابعیت آلمانی نیستند. حدود یکچهارم از آنان کسانی هستند که در آلمان متولد شدهاند. از هر سه کودک زیر پنج سال در آلمان، یکی دارای پیشینهی مهاجرتی است.
در چشم عدهای از داخلیها، خارجی به هر حال "خارجی" است و همواره "خارجی" میماند، حتا اگر بخش اصلی زندگی خود را در آلمان گذرانده یا اینکه متولد آلمان بوده، در این کشور کار کرده، در ساختن و پیشرفت آن شرکت داشته و مالیات پرداخته باشد.
با نظر به نقش اجتماعی خارجیان، همین امر که آنان هنوز "خارجی" نامیده میشوند، مسئله است؛ مسئله است چون مفهوم "خارجی"، از جمله در زبان آلمانی، باری دارد که با شأن آنان سازگار نیست. از "خارجی" این برداشت میشود که گویا کسی است که از بیرون آمده و با اینکه اینجاست، باز در بیرون ایستاده و گویا هیچ مسئولیتی ندارد و هیچ وظیفهای را عهدهدار نشده است.
به "خارجی" میتوان قانونناشناسی را نسبت داد، و حتا قانونشکنی را و اگر پای جرم و جنایت در جامعه پیش آید، انگشت اتهام را نخست متوجه او کرد. "خارجی" بُز بلاگردان است، میشود همهی کاسهکوزهها را بر سر او شکست و گفت، اگر در جامعه بیکاری وجود دارد، تقصیر اوست که از بیرون آمده و کارها را از "داخلیها" گرفته است. و اگر خیابانها کثیفاند و شهرداری به وظایف خود عمل نمیکند، میتوان مدعی شد که این "خارجیها" اصول تمدنی نظافت را رعایت نمیکنند و همه جا آشغال میریزند.
پایان عوامفریبی
سالها احزاب طیف محافظهکار و راست در اروپا در مبارزات انتخاباتی خود مسئلهی "خارجیها" را از زوایایی اینچنین علم کرده و با این حقه، مردم را از اندیشه روی مسائل واقعی، ریشهها و راهحلهای آنان باز داشتهاند. عوامفریبی هم حدی دارد. در آلمان این حد آشکار شده است. انتخابات ایالتی در هسن (ایالتی که شهر مشهورش فرانکفورت است، مرکزش اما ویسبادن است) جلوهی بارز آشکار شدن این حد بود.
در هسن رولاند کخ، کاندیدای اول حزب دموکرات مسیحی فکر کرده بود که میتواند از یک حادثه بهرهبرداری انتخاباتی کند: حادثهی جنجالبرانگیز خشونتورزی دو جوان "خارجی". او گفت که جامعه ناامن شده است و انگشت اتهام را متوجه جوانان خارجی کرد؛ گفت بایستی مجرمان را فورا از کشور اخراج کرد و نیز گفت که در رابطه با بزهکاری کودکان و نوجوانان بایستی عناصری از قوانین کیفری مربوط به بزرگسالان را اعمال کرد. از این سخن این برداشت شد که بایستی در صورت لزوم کودک و نوجوان را هم به زندان عادی انداخت.
کخ تصور کرد که برگ برنده را به زمین زده، ملت به مسايل واقعی توجهی نخواهد کرد، در مورد کارکرد حکومت خود او در هسن بازخواست نخواهد کرد و هوراکشان به دنبال او راه خواهد افتاد. قضیه اما برعکس شد. حزب او نسبت به انتخابات ایالتی ۲۰۰۳ حدود ۱۲ درصد رأی از دست داد. کخ شکست سختی خورد. شکست کخ شکست عوافریبی گرد موضوع "خارجی"هاست.
انتگراسیون
کخ چه کرد؟ مرزکشی کرد، میان جوان "خارجی" و جوان "داخلی"، میان "خارجی"ها و میان "داخلی"ها. مفهوم مقابل مرزکشی و افتراق، انتگراسیون است که مجتمع کردن و یکپارچه کردن و جذب کردن معنا میدهد. کخ سیاست افتراق را پیش گرفت، در حالی که سیاست رسمی کشور، دست کم در دههی کنونی انتگراسیون است. این را دوستان کخ نیز به او یادآور شدهاند. ۱۷ تن از چهرههای نامدار حزب دموکرات مسیحی نامهی سرگشادهای در هفتهنامهی "دی تسایت" (شماره ۳۱ ژانویه) منتشر کردهاند و در آن بدون ذکر نام کخ بر این موضوع تأکید کردهاند که بر موضوع "خارجی"ها باید نگرشی انتگراتیو، یعنی جذبکننده داشت، نه دفعکننده. انگیزهی آنان هشدار در این مورد است که دیگر نباید موضوع "خارجی"ها را به شکلی افتراقی به یک مسئلهی تبلیغاتی تبدیل کرد. آنان میخواهند همه از ماجرای هسن درس بگیرند.
بنیاد کنراد آدناوئر نیز که به حزب دموکرات مسیحی نزدیک است، پژوهشی در مورد تجربهی هسن انجام داده و به این نتیجه رسیده است، که سیاست کخ اشتباه بوده است. مردم طرح رادیکال و افتراقی مسائل اجتماعی را نمیپسندند.
نگرش انتگراتیو
آیا جوانان "خارجی" بزهکار نمیشوند؟ چرا، همچنان که جوانان آلمانی. برخورد انتگراتیو به موضوع، باور به این است که مسئله، مسئله جامعه است و جامعه روا نیست که با کوبیدن مُهر خارجی روی مسئلهای، آن را خارج از دایرهی مسائل خود بنشاند. نگرش انتگراتیو به معنای توانایی دیدن این واقعیت است که هر جوان خارجیای که در اینجا پروش یافته، اگر زبان را نیاموخته، آیندهی شغلی ندارد و با فرهنگ رفتاری و حقوقی جامعه بیگانه است، یک وجه اِشکال در خود جامعه است.
جامعه بایستی نخست خود انتگراتیو پیش رود، آنگاه از آنکه "خارجی" مینماید بخواهد، او نیز انتگراتیو عمل کند.