توماس مان و بار گران دوران تبعید در آمریکا
۱۳۹۱ شهریور ۱۵, چهارشنبهحزب ناسیونال سوسیالیست آلمان، هنگامی که در سال ۱۹۳۳ به قدرت رسید، توماس مان، این مطرحترین نویسندهی آلمان در آن زمان، در خارج از این کشور بهسر میبرد.
از این رو مان، نخستین نویسندهی آلمانی که موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبی سال ۱۹۲۹ شده بود، از بازگشت به زادگاهش سر باز زد و پس از مدتی اقامت در فرانسه و سوئیس، در سال ۱۹۳۸عازم آمریکا شد. نازیها در سال ۱۹۳۶، تابعیت آلمانی این نویسنده را به دلیل ارائهی تقاضای پناهندگی از کشور چکسلواکی از او سلب کرده بودند.
هنگامیکه توماس مان با خانوادهی خود، روز ۲۱ فوریهی سال ۱۹۳۸ وارد نیویورک شد، خبرنگاران از او پرسیدند که آیا زندگی در تبعید، بار گرانی بر دوش او نیست؟ توماس مان پاسخ داد: «تحمل کردنش مشکل است. اما وقتی به جو مسموم حاکم بر آلمان فکر می کنم، تحمل این سختی برایم آسانتر میشود؛ چون در حقیقت چیزی را از دست ندادهام. هر جا که من هستم، آنجا آلمان است. من فرهنگ آلمانی را همهجا در وجودم حمل میکنم.»
پاسخ توماس مان که در آن هنگام ۶۳ سال داشت، فردای همان روز در روزنامهی پرتیراژ "واشنگتنپست" منتشر شد.
رابطهی توماس مان و آمریکا
توماس مان در واقع تا سالهای دههی ۱۹۲۰ علاقهی چندانی به آمریکا نشان نمیداد. او آمریکاییها را «بچهـ ملتی زیبا، پر حرارت و متمدن» میخواند. او همانند اغلب آلمانیهای روشنفکر آن زمان، از آمریکاییها با لحنی دوستانه و با تکبر یاد میکرد. ارزیابی متکبرانهی مان، ولی پس از سالها اقامت در این کشورتغییر کرد.
معروف است که این نویسندهی پرکار، سرانجام به شیوهی زندگی به سبک آمریکایی خو گرفت: مان در پایان دورهی مهاجرتش، بیسبال بازی میکرد و شبها با علاقه به تماشای فیلمهای آمریکایی مینشست. او در سال ۱۹۴۴ به تابعیت دولت آمریکا درآمد. ولی هرگز نتوانست به زبان انگیسی تسلط پیدا کند و اغلب سخنرانیهایش را از روی نوشتهای که دختر نویسنده و روزنامهنگارش، اریکا مان، تهیه و تنظیم میکرد، میخواند.
موفقیت در آمریکا
این که توماس مان در آمریکا با استقبال شایان توجهی روبرو شد و زندگی مرفهی را آغاز کرد، مدیون یکی از علاقمندان بانفوذ آثار خود، آگنس مایر (Agnes E. Meyer) است. این روزنامهنگار برجستهی آلمانی مقیم نیویورک، روز ۲۲ آوریل سال ۱۹۳۷، پیش از مهاجرت خانوادهی مان به آمریکا در هتل بدفورد نیویورک، مصاحبهای با او انجام داد که روز بعد در واشنگتنپست به چاپ رسید.
همسر آگنس مایر، صاحب امتیاز روزنامهی واشنگتنپست و روشنفکری با نفوذ بود. آشنایی با آگنس مایر و همسرش درهای محافل سرشناس نیویورک و پس از آن واشنگتن را به روی توماس مان گشود. مایر، حتی امکان دیدار این نویسندهی موفق آلمانی را با رئیسجمهور آمریکا، فرانکلین روزولت، فراهم آورد.
چندی بعد توماس مان در دانشگاه "پرینستون"مشغول به تدریس شد. این امکان نیز برای وی حاصل توصیههای" آگنس مایر بود. این نویسنده آلمانی در طول اقامت خود در آمریکا از پنج دانشگاه معتبر این کشور (هاروارد، یل، کولمبیا، رتگر و پرینستون) به دریافت دکترای افتخاری نائل آمد.
هتل بدفورد؛ مرکز فعالیت توماس مان علیه رژیم نازها
خالق نخستین رمان اجتماعی آلمان، "بودنبروکس"، در طی سالهای جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹ ـ ۱۹۴۵) علیه رژیم هیتلری هم فعالیت میکرد. اجرای یک برنامهی رادیویی که او در آن با زبانی طنزآلود حکومت نازی آلمان را به سخره میگرفت، یکی از شیوههای مبارزاتی مان با دیکتاتور آلمان بود.
هتل بدفورد، در قلب محلهی مانهاتان نیویورک، مرکز همهی فعالیتهای سیاسی ـ ادبی توماس مان در تبعید بود. صاحب این هتل، آنتون ناگل (Anton Nagel) نیز یکی از مهاجران آلمانی بود که با خانوادهی مان دوستی دیرینهای داشت. کلاوس و اریکا مان نیز پس از مهاجرت به آمریکا، در همین هتل اقامت گزیدند و از همانجا به فعالیت علیه رژیم نازیها پرداختند.
کلاوس مان، فرزند توماس مان در این هتل، رمان "آتشفشان" خود را نوشت. دستمایهی اصلی این اثر، زندگی مهاجران آلمانی در تبعید پس از قدرتگیری حزب ناسیونال سوسیالیستها در آلمان است. کلاوس مان این رمان را یکی از مهمترین آثار خود، میداند. هر چند فروش "آتشفشان" با موفقیت همراه نبود، با اینحال سبب شد که توماس مان، "پسر ارشد" خود را به عنوان نویسنده بپذیرد.
اصولا رابطهی نویسندهی رمان مشهور "مرگ در ونیز" که در آن به تمایلات پدوفیلی یک نویسنده میپردازد، با پسر خود، کلاوس مان که گرایشات همجنسگرایانه داشت، بسیار دشوار بود. این نویسنده، بهطور کلی، از افراد خانوادهی خود فاصله میگرفت و برای آنان، دستنیافتنی بود. فرزندانش او را که اغلب اوقات خود را در اتاق کارش و دور از خانواده بسر میبرد، "جادوگر" مینامیدند.
کانون مهاجران آلمانی در "هتل بدفورد"
در هتل بدفورد، روشنفکر مهاجر آلمانی دیگری بنام مارتین گومپرت (Martin Gumpert) هم زندگی میکرد که پزشک بود. اریکا مان، مدتی به نامزدی او درآمد. مارتین گومپرت، در این هتل کلاوس مان را که معتاد بود و از بیماری افسردگی رنج میبرد، درمان میکرد. یکی از شخصیتهای رمان "آتشفشان" کلاوس مان، شباهت زیادی به مارتین گومپرت دارد.
خانوادهی مان در سال ۱۹۴۱ به شهری در نزدیکی لسآنجلس کوچ کرد، ولی هیچ یک از افراد آن هتل بدفورد، این "خانهی دوم" مانها را فراموش نکرد: هر هنگام گذر یکی از مانها به نیویورک میافتاد، چند روزی را در این هتل میگذراند.
پایان محبوبیت مان
محبوبیت توماس مان در صحنهی سیاسی آمریکا، پس از جنگ جهانی دوم، رنگ باخت. کنگرهی آمریکا در سال ۱۹۵۱ او را "مهمترین مدافع استالین در جهان" خواند؛ عنوانی که در جو ضد کمونیستی دوران مککارتیسم آمریکا (۱۹۴۹ ـ ۱۹۶۰) نوعی جرم محسوب میشد. "کمیتهی ویژه تقتیش عقاید" کنگرهی این کشور، بارها نویسندهی متعهد آلمانی، و نیز برتولت برشت را به اتهام داشتن گرایشهای کمونیستی، بازجویی کرد.
توماس مان، سرانجام در سال ۱۹۵۲ به همراه خانوادهی خودآمریکا را ترک گفت، به سوییس رفت و تا پایان عمر (۱۲ اوت ۱۹۵۵) در این کشور زندگی کرد.