1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ویم وندرس و سینمای نو آلمان

۱۳۸۶ مهر ۱۷, سه‌شنبه

پس از پایان جنگ جهانی دوم و آغاز دوران تازه‌ای در تاریخ آلمان، از میان ویرانه‌های جنگ همپای زندگی و تمدن جدید، فرهنگی تازه بر پایه میراث غنی گذشته جوانه زد و با تحولات و روندهای جهانی پیوند خورد.

https://p.dw.com/p/Bnt0
ویم وندرس
ویم وندرسعکس: dw-tv

تمام رشته‌های گوناگون ادبی و هنری، در رمان و موسیقی و تئاتر زایشی دوباره را تجربه کردند. هنرمندان آلمانی می‌رفتند که بار دیگر به جایگاهی بلند و استوار در هنر جهانی دست یابند. در سینما اما تحولات به کندی پیش می‌رفت. سینمای آلمان به دلایل گوناگون از سایر رشته‌های هنری عقب افتاده بود.

تا پیش از نیمه دهه ۱۹۶۰ سینمای آلمان فیلم‌هایی تولید می‌کرد که در بهترین حالت می‌توان آنها را فیلم‌های محلی یا بومی خواند. بیشتر فیلم‌های سینمایی از نظر محتوا محافظه کار و از نظر شکل بیان کهنه و بی رمق بودند. آنها علایق و روابط مسلط جامعه را از دیدگاه طبقه متوسط شهرنشین بازتاب می‌دادند. در سالهای پس از جنگ در سایه معجزه اقتصادی رفاه عمومی بی‌سابقه‌ای پدید آمده بود که جامعه را در نوعی آسان‌گیری و خوش خیالی فرو برده بود.

راینر ورنر فاسبیندر، یکی دیگر از چهره‌های مهم سینمای نو آلمان
راینر ورنر فاسبیندر، یکی دیگر از چهره‌های مهم سینمای نو آلمانعکس: picture-alliance/ dpa

در آن سالها سینمای آلمان نه تنها در خارج اعتباری نداشت، حتی در داخل آلمان لایه‌های پیشرفته تر و مدرن تر جامعه، جوانان و دانشجویان و روشنفکران از آن فاصله می‌گرفتند. منتقدان خرده می‌گرفتند که این سینما از نیروی خلاقیت و سازندگی تهی شده و جز تکرار داستان‌های سطحی عوام پسند چیزی نمی‌شناسد.

از نیمه دهه ۱۹۶۰ این شرایط ناگهان تغییر کرد. چند جوان پرشور و هنرمند با انتشار یک بیانیه انقلابی راه خود را از مشی عمومی سینمای آلمان جدا کردند و شالوده یک سینمای نو را پایه گذاشتند.

در این سینمای نو که به وسیله استعدادهای جوانی مانند راینر ورنر فاس بیندر، ورنر هرتسوگ، ویم وندرس، الکساندر کلوگه و فولکر شلوندورف شکل گرفت، فیلم یک کلیت هنری شناخته شد که کارگردان یا سازنده فیلم مسئولیت خلق آن را به عهده داشت.

سینما: نماینده گوهر حقیقی زندگی

هدف فیلم بازآفرینی پویا و خلاق زندگی بود، به گونه‌ای که سینما گوهر زندگی را زنده تر و حقیقی تر از خود واقعیت به نمایش گذاشت. در شکل و بیان هنری نیز فیلم به زبانی تازه سخن گفت. سینما محدودیت‌های تنگ محلی را درهم شکست و به زبانی جهانشمول سخن گفت تا با تمام انسان‌ها رابطه برقرار کند.

فیلمسازان سینمای نو هر یک در راهی جدا پیش رفتند. ورنر هرتسوگ جنبه‌های غریب و دهشتناک جامعه و نهاد بشری را کاوید. فاس بیندر روحیه طغیانی جوانان نسل خود را به نمایش گذاشت. کلوگه کاوش عمیق و خستگی ناپذیر واقعیت و جوانب متضاد آن را در بطن تاریخ و جامعه پیش برد.

ویم وندرس، فیلمسازی پویا
ویم وندرس، فیلمسازی پویاعکس: ottfilm GmbH

فیلمسازی که در نگاه به افق‌هایی فراتر از جامعه و محیط خود از همه دورتر رفت ویم وندرس بود. وندرس را می‌توان جهانی ترین سینماگر آلمان دانست. سینمادوستان در سراسر جهان کارهای او را دوست دارند و شاید شهرت و اعتبار او در جهان خارج از خود آلمان بیشتر باشد. او الفبای همه فهم زبان فیلم را کشف کرد و در آثار خود به نمایش گذاشت.

در سینمای وندرس با فضا و حال و هوایی روبرو هستیم که کمتر محلی و در هر معنی جهانی و به معنای ساده تر انسانی است. آدم‌های او انسان‌هایی ناب هستند که خاستگاه یا پشتوانه ملی یا قومی آنها ناروشن یا بسیار کمرنگ است. بیش از آنکه به این یا آن محیط تعلق داشته باشند آدمیزاد هستند و به قوم بشر تعلق دارند. داستان‌های او در اقلیم‌های دور و پراکنده می‌گذرد، از خاور دور تا فراسوی ینگه دنیا.

وندرس این ویژگی را با مقایسه سینمای آمریکا با سینمای اروپا چنین توضیح می‌دهد: «سینمای اروپا طبعا همواره مجموعه‌ای از سینماهای ملی است که زیر چتر سینمای اروپایی به هم پیوند خورده‌اند... سینمای اروپا سینمای خاصی است که ویژگی‌های فرهنگی یک منطقه جغرافیایی را به طور روشن نشان می‌دهد. سینمای آمریکا برعکس، ویژگی‌های منطقه‌ای را پنهان می‌کند. گویی داستان می‌تواند هر جای دنیا روی دهد. آنها بر نکات مشترک در میان انسان‌ها تکیه می‌کنند. در مقابل سینمای اروپا همیشه بر یک منطقه، یک زبان، ویژگی‌ها و فضای فرهنگی خاصی تکیه می‌کند تا عناصر محلی را به ما بشناساند.»

به سوی سینما

ویم وندرس در ۱۴ اوت ۱۹۴۵ در شهر دوسلدورف به دنیا آمده است. پدرش پزشک بود و او سالهای کودکی را در شهرهای دوسلدورف، کوبلنز و اوبرهاوزن گذراند. پدرش مایل بود که او هم حرفه پزشکی را دنبال کند، اما خطایی مرتکب شد و به پسر ۱۴ ساله خود پروژکتور کوچکی هدیه داد. او نمی‌دانست که با این هدیه عشق به تصویر و سینما را برای همیشه در دل پسر بیدار کرده و بنابرین او را از حرفه پزشکی دور کرده است.

یکی از آثار ویم وندرس که در موزه ARoS Aarhus Art به نمایش درآمد.
یکی از آثار ویم وندرس که در موزه ARoS Aarhus Art به نمایش درآمد.عکس: Wim Wenders

ویم وندرس پس از گرفتن دیپلم به سال ۱۹۶۳ در شهرهای گوناگون آلمان چند ترم پزشکی و فلسفه خواند. کشش به هنر نقاشی او را واداشت که در سال ۱۹۶۶ برای تحصیل نقاشی به پاریس برود. در پاریس نتوانست نقاشی تحصیل کند اما با عوالم تصویر به خوبی آشنا شد.

خود می‌گوید: «اولین آرزوی بچگی من این بود که نقاش شوم. از کودکی عاشق نقاشی بودم و آثار نقاشان محبوبم را جمع می‌کردم. بعدها همین عشق به نقاشی بود که در عکاسی متجلی شد. در عکاسی به مناظر طبیعی و شهری علاقه دارم. می‌شود گفت که دوست دارم با دوربین نقاشی کنم. هنوز هم افق و چشم اندازهای باز و دور را دوست دارم. خوشم می‌آید که انسان‌ها را در محیط‌های باز و طبیعی نشان دهم.»

ویم وندرس در پاریس نقاشی نخواند اما در عوض از طرفداران پروپا قرص سینماتک شد و مثل همه هنرمندان واقعی با مطالعه آثار برجسته سینمایی زیر و بم هنر سینما را فرا گرفت. فیلم‌های کلاسیک تاریخ سینما به ویژه سینمای آمریکا، فیلم‌های جان فورد، هوارد هاکس و آلفرد هیچکاک برای همیشه در دلش ماندگار شد. او به زودی دریافت که رسانه بیانی خود را یافته است.

ویم وندرس جوان در سال ۱۹۶۷ از فرانسه به آلمان برگشت و تا سال ۱۹۷۰ در مدرسه عالی فیلم و تلویزیون مونیخ درس خواند. این سالها را می‌توان دوران خودسازی او دانست. او هم به طور جدی به مطالعه تئوری سینما پرداخت و هم به عنوان منتقد فیلم مطلب نوشت.

وندرس: دوست دارم انسان‌ها را در محیط‌های باز و طبیعی نشان دهم.
وندرس: دوست دارم انسان‌ها را در محیط‌های باز و طبیعی نشان دهم.عکس: AP

در مقالات و نقدهای او نه تنها عشق به سینما بلکه به تمام وجوه و ابعاد فرهنگ آمریکایی آشکار است. از چشم اندازهای وسیع غرب وحشی، حواشی خلوت شهرهای دورافتاده تا موسیقی جاز و راک و آهنگهای بومی.

وندرس جوان پس از ساختن چند فیلم كوتاه، در سال ۱۹۷۰ به عنوان پایان نامه تحصیلی اولین فیلم بلند خود را ساخت به نام تابستان در شهر. فیلم بعدی او ترس دروازه بان از ضربه پنالتی بود بر اساس داستانی از پیتر هاندکه، نمایشنامه نویس نامی و نوآور اتریشی. با همین فیلم بود که وندرس توجه سینمادوستان را به خود جلب کرد. او تا سال ۱۹۷۵ و با فیلم‌های داغ ننگ، آلیس در شهرها و حرکت غلط جایگاه خود را در سینمای آلمان تثبیت کرد.

زبان سینمایی پخته و عمق اندیشه جوانی سی ساله در این فیلم‌ها شگفت انگیز است. تا اینجا دغدغه اصلی او حسرت در زوال الفت‌ها و دلبستگی‌های انسانی ست. او داستان سفر تنهای انسان در کره زمین را با لحنی عاطفی و شاعرانه بیان می‌کند.

وندرس در سال ۱۹۷۷ با فیلم دوست آمریکایی خارج از آلمان به شهرت رسید. در این فیلم چند شاخه مهم سینمایی فیلم جاده‌ای و و سینمای ملودرام و جنایی به هم پیوند خورده است. او دیدگاه شخصی خود را به زبان ساده سینمایی بیان می‌کند، به گونه‌ای که پیام سینمای او که گاه دشوار و پیچیده است، به سادگی به تماشاگران منتقل می‌شود.

علی امینی

پرش از قسمت در همین زمینه