ایگناتس گلدزیهر: بنیانگذار اسلامشناسی انتقادی به مناسبت یکصد و شصتمین سالروز تولد
۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبهایگناتس گلدزیهر را از بنیانگذاران رشته اسلامشناسی میشناسند. وی از نخستین پژوهشگرانی است که با رویکردی تاریخی و انتقادی جنبههای گوناگون دین اسلام و منابع دینی و تاریخی آن را بررسیده است.
وی در خانوادهای یهودی پرورش یافت؛ خانوادهای پر از محبت و همزمان سختکوش در آموختن آموزههای دینی. گلدزیهر که از ۴۰ سالگی نوشتن خاطرات خود را آغاز کرد، کودکی خود را این گونه به تصویر میکشد:
«در پنج سالگی مطالعه جدی متن انجیل عهد عتیق، در هشت سالگی آشنایی با تلموت، در دوازدهسالگی خواندن کتابهای "وظایف معنوی بخای" و "کتاب خزران" را طی کردم، تا یکسال بعد مطالعهی "موره نبوخیم" را آغاز کنم؛ کتابی که از آن یادداشتبرداری کردم؛ یادداشتهایی که هنوز آنها را در میان کارهایم حفظ کردهام. من با شیفتگی و عشقی عمیق به آموزش یهودیت پرداختم.»
خاطرات گلدزیهر که به زبان آلمانی نگاشته شده بود، حدود هشتاد سال بعد، یعنی در دههی ۱۹۷۰ با عنوان "روزنوشتها" انتشار یافت.
ایگناتس گلدزیهر در خانوادهای پرورش یافت که شرشار از کشاکش میان سنت جامعه یهودی و تجدد جامعه مجاری بود. در واقع دو عنصر آموزش و فرهیختگی وجه اشتراک دو نظام ارزشی دینی یهودی و بورژوایی مجاری بود که بر شخصیت گلدزیهر تاثیر گذاشت. توانمندی حافظه، تسلط بر چندین زبان زنده و باستانی و نیز خلاقیت فکری و اندیشهورزی، از ویژگیهای هر دو نظام ارزشی بود که گلدزیهر متبلور شد.
والدین وی بر آموزش و فرهنگ به ویژه در زمینه دانستنیهای دینی فرزندان خود تأکید بسیار داشتند. وی در "روزنوشتها" نسبت به اجرای برخی مراسم بسیار سنتی و رعایت سرسختانه عادات زندگی روزمره یهودی ابراز شرمگینی میکند.
گلدزیهر دوازده ساله بود که نخستین نوشتهی انتقادی خود را انتشار داد. طی یک مقالهی ۲۰ صفحهای وی نسبت به رویکرد متعصب در مورد اجرای آیین و مناسک دینی یهودی ابراز تأسف میکند و مینویسد: «درست کسانی که باید رفتارشان در وفاداری به قوانین و درستدینی نمونهوار باشد، هدف از نیایشها را به خطا تشخیصدادهاند».
گلدزیهر بعدها درباره پیامدهای این مقاله در خاطرات خود نوشت: «این اثر نخستین سنگ بنای بدنامی من به عنوان "آزاداندیش" را نهاد. یهودیان وایسنبورگ برافروختند و مرا یک "اسپینوزیست" خواندند».
در سن ۱۶ سالگی به همراه والدین و خواهر جوانترش به بوداپست کوچید و پیش از پایان دوره دبیرستان در دانشگاه به عنوان شنونده ویژه ثبت نام کرد. جامعه دانشگاهی و فرهنگی بوداپست خیلی زود این استعداد شگرف را کشف کرد. وی با حمایت وزیر فرهنگ بسیار لیبرال مجارستان به کشورهای غرب اروپا اعزام شد. گلدزیهر در دانشگاههای برلین، لایپزیگ، لیدن و وین درس خواند و دست به پژوهش زد و در ۱۹ سالگی در سال ۱۸۶۹ در لایپزیگ دکترای خود را گرفت. وی در این مدت با پژوهشگرانی که در زمینه خاورشناسی کار میکردند آشنا شد و آنها جذب استعداد این نابغهی پرتلاش شدند.
جوانی و تعلق گلدزیهر به دین یهودیت مانع از آن شد که او را به راحتی برای دورهی فوق دکترا در دانشگاه بوداپست بپذیرند. باز هم با کمک وزیر فرهنگ مجارستان به منظور پژوهش به کشورهای اروپایی رفت و در از بازگشت فوقدکترای خود را گرفت. وی سپس بیش از شش ماه، از سپتامبر ۱۸۷۳ تا بهار ۱۸۷۴راهی مشرق زمین، استانبول، دمشق، قاهره و اورشلیم شد.
سفر به کشورهای مشرقزمین تأثیری عمیق بر آیندهی علمی و پژوهشی گلدزیهر گذارد. وی با شخصیتهای بسیار آشنا شد، از جمله با محمد عبده و سید جمالالدین، که گلدزیهر در خاطرات خود وی را افغانی مینامد و ایرانیان وی را سید جمالالدین اسدآبادی میشناسند.
دانشگاه بوداپست پس از بازگشت گلدزیهر از دادن کرسی استادی به او امتناع کرد. باز هم جوانی، ولی بیشتر یهودیبودن گلدزیهر علت این امر بود، زیرا در این صورت او اولین استاد یهودی در دانشگاه میبود. وی فقط اجازه یافت به عنوان استادیار در دانشگاه مشغول به کار شود.
غریبهای در وطن
گلدزیهر در جامعه یهودی نیز منزوی بود. روحیهی روشنگرانه و معطوف به زندگی متجدد در گلدزیهر کاملا نمایان بود، به طوری که وی نمادهای قدسی یهودیت را به نقد کشید. وی در کتابی با عنوان "اسطوره نزد عبریان" برخی ارکان دینی یهودیت را مورد تردید قرار داد و از عنصرهای اسطورهای در تاریخ یهودیت قهرمانزدایی کرد.
گلدزیهر متأثر از روشنگری یهودی، در سالهای ۱۸۸۷−۸۸ در یک رشته سخنرانیها با عنوان "ماهیت و فرآیند شکلگیری یهودیت"، این دیدگاه را مطرح ساخت که یهودیت با اندیشه جهانی و عملی کاملا سازگار است.
ولی روحانیان متعصب یهودی سخنان و نوشتههای وی درباره یهودیت را برنتافتند و او را ملحد و بدعتگذار خواندند. گلدزیهر در عین اسطورهزدایی از یهودیت، هم با پارسایی تمام به دین خود وفادار ماند و هم به عنوان یک شهروند بافرهنگ و آموخته انتظار داشت با عشقی که به سرزمیناش مجارستان میورزید، جایگاه ممتاز علمی و جهانی وی را دریابند و کرسی استادی که شایستگیاش را داشت به او بدهند.
وی میبایست سی سال انتظار میکشید تا دانشگاه بوداپست بالاخره در سال ۱۹۰۴ کرسی استادی به او بدهد. شهرت و آوازهی این عالِم خاورشناس در این میان مرزهای اروپا را درنوردیده بود و بارها از در محافل دانشگاهی از او قدردانی شده بود.
گلدزیهر در این سی سال برای امرار معاش منشی دونپایهی انجمن یهودیان بوداپست بود و میبایستی تابع امر و نهی فرادستان تنگنظر خود باشد. وی در این مدت صدها مقاله و کتاب منتشر کرد و در دهها کنفرانس و کنگره خاورشناسان شرکت و سخنرانی کرد.
رنج ناشی از غربت در وطن را گلدزیهر با نامهنگاری جبران میکرد. نامهنگاری برای او نقش یک رواندرمان را داشت. در آرشیو کتابخانهی فرهنگستان علوم مجارستان ۱۳ هزار و ۴۰۰ نامه بایگانی شده که از سوی ۱۶۵۰ نفر به او نگاشته شدهاند. از این تعداد ۶۵۰ نفر فقط یک نامه و ۲۰ نفر بیش از ۱۰۰ نامه به او نوشتهاند. از همکار و دوست او در لیدن (هلند) کریستیان اسنوک هورخرونیه ۴۷۴ نامه، از دوست بسیار صمیمی و نزدیک او تئودور نولدِکه از استراسبورگ ۳۳۹ نامه و از مارتین هارتمان در برلین ۳۳۲ نامه در آرشیو موجود است.
دوستی گلدزیهر و نولدکه صمیمت ویژهای داشت. هرچند این دو یکدیگر را در همایشهای علمی ملاقات میکردند، ولی نامهنگاری این دو پایهگذار علم خاورشناسی فراتر از تبادلنظرهای علمی میرفت. در دورهی بسیار دشوار زندگی گلدزیهر در دههی ۱۸۸۰، نولدکه همواره تکیهگاه روحی وی بود؛ رابطهای صمیمی و توأم با احترام و اعتماد که تا پایان زندگی گلدزیهر باقی ماند.
رویکرد انتقادی و تاریخی گلدزیهر به دین
گلدزیهر را در کنار "تئودور نولدکه" آلمانی و "کریستیان اسنوک هورخرونیه" هلندی از پایهگذاران اسلامشناسی امروزین در غرب باید دانست. مقالات و کتابهای او به ۵۰۰ عنوان میرسند. وی یکی از پایهگذاران «دانشنامهی اسلام» به زبان آلمانی چاپ لیدن و عضو شورای سردبیری «دانشنامهی یهودی» بود. گلدزیهر برای مهمترین نشریات و گاهنامههای تخصصی خاورشناسی آن روز اروپا مقاله مینوشت و میتوان گفت که با تمامی خاورشناسان زمان خود با نامهنگاری در ارتباط بوده است.
وی آثار پژوهشی پرشمار درباره جنبههای گوناگون دین و آیین یهودیت نگاشته است که از اهمیت بسیار برخوردارند. در این نوشته به برخی آثار او در بارهی اسلام و شمار اندکی در بارهی ایران، اشاره میکنیم.
گلدزیهر به دین اسلام و کتاب مقدس آن، به سنت و حدیث، به گرایشها و فرقههای مذهبی در اسلام و نیز به تاریخ و فرهنگ و ادب عرب با رویکردی انتقادی – تاریخی مینگرد. سخنرانی وی در دانشگاه سوربن در پاریس با عنوان «اسلام و ایرانیت» که در سال ۱۹۰۰ ایراد شد، تا اندازهای گویای این روش پژوهشی اوست.
در این سخنرانی گلدزیهر شاکی است که کسانی راحتطلبانه چنان به دین اسلام مینگرند که گویی به ناگهان ظهور کرده و آنهم به شکل کامل خود ظاهر شده است. وی میافزاید: «هر چه بیشتر اسناد پرقدمت اسلامی را به طور انتقادی برمیرسیم ... به همان نسبت پی میبریم که روایتهای اسلامی (حدیث)، که پس از قرآن قدیمیترین منبع اطلاعات ماست، ما را کمتر با دورهی کودکی اسلام آشنا میکنند.» از نظر وی، در احادیث و روایتهای اسلامی گرایشهای بسیار متناقض دیده میشوند که فقط با روش انتقادی و عقلانی باید ارزشیابی شوند: «کسی که با جدیت در کار پژوهش اسلامی است، به خود اجازه نخواهد داد سخنانی را که به محمد و پیروان او نسبت میدهند به عنوان منبع به کار گیرد تا تصویری از وضعیت صدر اسلام و آموزههای نخستین دینی ارائه دهد.»
تأثیر و نفوذ فرهنگ ایرانی در اسلام
گلدزیهر در همین سخنرانی با ذکر نمونههای مختلف به این امر اشاره میکند که فرهنگ و آیین و تصورات ایرانی در ذهن پیامبر اسلام و به طور کلی آموزههای اسلامی تا چه اندازه میتواند اثرگذار بوده باشد. از سوی دیگر، از آنجا که شماری از علمای دینی سدههای نخست هجری که دست به گردآوری احادیث زدهاند، از موالی و ایرانی بودهاند، بنابراین روایتهای ایشان گاه رنگ و هوای ایرانی به خود گرفته است و عناصر فرهنگ ایرانی وارد این احادیث شده و به پیامبر اسلام و نخستین پیروان او نسبت داده شدهاند.
گلدزیهر تأکید میکند که تأثیر عنصرهای ایرانی را باید جدی گرفت، زیرا تا کنون از بررسی آن غفلت شده است. عنصرهای زبانی، آیین دینی، خو و منش ایرانی و نگرش ایرانیان به فرمانروایان و پادشاهان، جملگی موردهایی هستند که چه پیش از ظهور اسلام بر شخص محمد اثرگذار بودهاند و چه پس از آن به فرهنگ اسلامی و شیوهی دولتمداری، به ویژه در دوره خلفای عباسی، و نیز به احادیث و روایتها راه گشودهاند.
روحیه جدلی مردمان سرزمینهای عربی
در یک مقالهی پژوهشی نسبتا طولانی با عنوان «در بارهی مجادلههای اسلامی علیه اهل کتاب» که در سال ۱۸۷۸ به چاپ رسید، گلدزیهر با توجه به تجربه شخصی خود در کشورهای عربی و مطالعات گستردهاش، روحیه مردمان عرب را چنین توصیف میکند: «روحیه اعراب سرشتی به شدت جدلی دارد و ادبیات آنها نیز بازتاب یک به یک این گرایش روحی است ... از رقابتها میان قبایل و گروههای قبیلهای مختلف، که برآمد آن نظم و نثر ادبیات مثالب بود، که بگذریم، فقط کافی است نوشتههایی را یادآور شویم که در آن روز و شب، قلم و شمشیر، قاهره و دمشق، مصر و سوریه و یا الف و با و الخ علیه یکدیگر مجادلهآمیز و با استدلالهای تهاجمی و به گونهای ادبی طرح شدهاند.»
گلدزیهر از مشاهدات خود از زندگی روزمره مردمان عرب میگوید: «میتوان طولانی وارد یک گفتوگو و رابطهی خودمانی با یک سوری یا مصری شد، بی آنکه وی پرسشی از پی نام طرف گفتوگوی خود بکند. سئوال «اسمک؟» (نامت چیست؟) خیلی دیرتر از این پرسش جالبتر میآید که «مذهبک ای؟» (مذهبت کدام است؟) یا «طائفتک ای؟» (از کدام طائفه میآیی؟)؛ و بدین گونه میخواهد دقیقا سمتگیری خود را مشخص کند. اگر طائفهی این آشنای جدید همخوان با طائفهی وی نباشد، آنگاه به احتمال بسیار گفتوگویش لحن مجادلهآمیز مذهبی به خود خواهد گرفت و با شور و شدت تا پایان به همین منوال ادامه خواهد یافت، مگر ناتوانیاش در مجادله وی را مجبور سازد به سوره ۲۹ آیه ۴۵ قرآن متوسل شود تا مسیر گفتوگو را به بستری دیگر بیاندازد.»
از نظر گلدزیهر، این روحیه مردمان عرب به یکی از خصلتهای مسلمانان بدل شده که به «جدال» علاقه و شیفتگی خاصی نشان میدهند. میزان شیفتگی و شدت در بحث مجادلهآمیز نیز بستگی به درجهی تعصبی دارد که میتوان در قوم و سرزمین مربوطه یافت.
اهمیت تقیه نزد شیعیان و تأثیر آن بر ایرانیان
در مقالهای دیگر با عنوان «اصل تقیه در اسلام»، چاپ ۱۹۰۶، گلدزیهر به انبوه روایتها و احادیث در بارهی ضرورت تقیه در اسلام اشاره میکند. علاوه بر دو آیهی قرآنی در این زمینه، احادیثی از زبان محمد، پیامبر اسلام یا علی بن ابی طالب، امام اول شیعیان تأکید شده که میگویند، فرد مسلمان باید برای حفظ جان خود و به ویژه برای حفظ برادران دینی خود، ایمان یا نیت درونی خود را کتمان کند. تا جایی که از زبان برخی متألهان گفته میشود، مسلمانی که تقیه نکند مانند بدن بدون سر است.
از نظر گلدزیهر، آموزهی تقیه نزد شیعیان قطعیت ویژهای دارد، به طوری که فقط در موردهای کاملا استثنایی با آن مخالفت شده است. در حالی که نزد مذهب تسنن چنین اهمیتی بدان داده نمیشود.
در مورد تأثیر آموزهی تقیه بر روحیه ایرانیان گلدزیهر مینویسد: «شیعیان در توجیه این کنش دوگانه، که کاربست بی بندوبار و حقهبازانهی آن از نظر اخلاقی بر روح عمومی اسلام در ایران تأثیر اسفباری گذارده، به نمونههایی از سیرت پیامبران که تقیه میکردهاند و نیز به رفتار افراد پرهیزگار در دورههای مختلف استناد میکنند.» وی مینویسد، شیعیان به ویژه استناد میکنند به تقیههای امام علی در دوره خلافت، یا به دوره امام دوازدهم که غیبت او چیزی نیست جز یک «کتمان» چندصدساله و یک عمل «تقیه»ی پیوسته، که این عمل پیوسته زمانی شکسته خواهد شد که وی ظهور کند.
گلدزیهر پس از ذکر احادیث مختلف اشاره میکند که کتابهای فقهی هر یک به گونهای مومنان را موظف به کاربست تقیه میکنند. وی در پی مینویسد: «این امر به معنای یک شوربختی بیپایان برای هواداران تحت فشار شیعه است که همواره مجبور به تقیه هستند».
بررسی تفسیر اسلامی قرآن
«سویههای تفسیر اسلامی قرآن» کتابی است که گلدزیهر آن را در سال ۱۹۲۰ به زبان آلمانی انتشار داد. این کتاب مجموعهای است از سخنرانیهای وی در دانشگاه اوپسالا در سوئد که در سال ۱۹۱۳ ایراد کرده بود. از عنوان فصلهای کتاب میتوان به پهنهی دانش و اطلاعات وی در تاریخ و فکر اسلامی و فرقهها و مذاهب آن پی برد.
این کتاب الهیات اسلامی را از آغاز تا عصر جدید در بر میگیرد: مراحل بدوی تفسیر قرآن، تفسیر سنتی قرآن، تفسیر جزمی قرآن، تفسیر عرفان اسلامی قرآن، تفسیر فرقوی قرآن، و مدرنیسم اسلامی و تفسیر آن از قرآن. به ویژه فکر اشعری و اعتزالی موضوعهای مورد بحث در این کتاب هستند.
انتشار کتاب همزمان بود با دو جلد کتاب پژوهشی تئودور نولدِکه درباره تاریخ قرآن که در آن به نحوه پیدایش قرآن و متن آن، منابع قرآنی و آخرین پژوهشهای مسیحیت در مغربزمین در بارهی قرآن میپردازد.
پژوهشهای اسلامی
دو جلد کتاب "پژوهشهای اسلامی" گلدزیهر به یاری دوست و همکار صمیمی او در هلند، کریستیان اسنوک هورخرونیه در سال ۱۸۸۸ در شهر هاله آلمان انتشار یافت. وی در جلد نخست کتاب از جمله به موضوعهای زیر پرداخته است: مروت و دین، اسلام و ماهیت قبیلهای اعراب، عرب و عجم، شعوبیه، شعوبیه و خدمات آن به علم از جمله به تبارشناسی و زبان و ادبیات، معنای جاهلیت، سنتهایی دربارهی ترکها.
نیمی از جلد دوم کتاب به جنبههای گوناگون حدیث و سنت در دورههای مختلف، از جمله دورههای اموی و عباسی میپردازد. نقش زن در ادبیات حدیث، تقلید از قرآن، حدیث و انجیل، و بنیامیه به منزلهی جنگاوران دینی از موضوعهای دیگر این کتاب هستند.
معرفی کتاب
درباره شخصیت و زندگی ایگناتس گلدزیهر کتابی به زبان آلمان انتشار یافته است با عنوان "میان سنت یهودی و علم" به قلم پتر هابر. نویسنده در این کتاب صرفا به بررسی موقعیت یهودیان در جامعهی آن زمان مجارستان و تأثیر آن بر روند زندگی ایگناتس گلدزیهر به عنوان یک یهودی متجدد و دشواریها او به عنوان یک دانشپژوه میپردازد.
غور در آثار خاورشناختی گلدزیهر در این کتاب مطرح نیست، زیرا موضوعی است که در حوزه پژوهشی نویسنده نبوده است. جذابیت کتاب را باید در توصیف زندگی گلدزیهر و چگونگی شکلگیری این شخصیت استثنایی در یک فضای سنتی توأم با تساهل و روشنگری جست.
داود خدابخش
تحریریه: بهمن مهرداد
مشخصات کتاب:
Haber, Peter: Zwischen jüdischer Tradition und Wissenschaft. Der ungarische Orientalist Ignac Goldziher (1850-1921). Köln, Böhlau Verlag 2006.