برای حفظ آبرو، "لطفاً مزاحم نشوید": گالری نماهای فیلم
۱۳۸۹ دی ۱۴, سهشنبهرویدادهای فیلم، در یک روز اتفاق میافتند؛ ابتدا در چاردیواری یک خانهی معمولی، سپس در خیابانهای شهر شلوغ تهران و سرانجام، پشت درهای بستهی ویلایی قدیمی. در اپیزود نخست، مردی، همسرش را به باد کتک میگیرد. در دومی، سارق زبردستی کیف روحانی محضرداری را با تیغ موکتبری پاره میکند و محتوایش را میدزدد. در اپیزود سوم، مرد معتادی با یک بچهی شیرخوار، زنگ در ویلای زوج سالخوردهای را به صدا در میآورد و به بهانهی تعمیر تلویزیون، قصد دارد به زور وارد حریم امن آن دو بشود.
ضدقهرمانهای آبدیده
محسن عبدالوهاب که سالها سابقهی همكاری با کارگردان پرآوازهی ایران، رخشان بنی اعتماد را در کارنامهی فعالیتهای هنری خود دارد، به این رویدادها به عنوان موضوع اصلی اپیزودهای فیلم "لطفاً مزاحم نشوید" نمیپردازد، بلکه آنها را در حاشیه و حین بازگویی داستان مطرح میکند. برای عبدالوهاب، روابط و مناسبات بین انسانها، هنگام رویارویی با این موقعیتهای "استثنایی"، اهمیت بیشتری دارد. چون هنگام کنکاش در این روابط فرصت مییابد، جلوههای گوناگون شخصیتهای پیچیدهی داستانش را به خوبی بپردازد و واکنشهای نامتعارف آنان را قابل پذیرش بنمایاند. او در این کار، بسیار موفق است.
کریمزاده، مجری موفق برنامهی پرمخاطب تلویزیونی "یک سبد ستاره"، در اپیزود نخست، از جملهی این "ضدقهرمانها" ست. او روشنفکرنمای "بیفرهنگی" ست که خود به کار و جملات قصار و قالبیای که بینندگان برنامه را جذب میکند، اعتقادی ندارد و از سر فرصتطلبی و "حفظ مقام"، همرنگ جماعت شده است. همسر کارآمد و موفق کریمزاده، روشنک، با این که دیگر تاب تحمل این "دودوزهبازیها" را ندارد، با اینحال قادر نیست او را به جستجو برای یافتن "هویت واقعی" خود تشویق کند: کریمزاده در انتهای بحثیطولانی در ابتدای فیلم، او را با مشت و لگد به سکوت وامیدارد...
مونتاژ هوشمندانه
محسن عبدالوهاب، در فیلم خود، با این مسائل اجتماعی ـ فرهنگی جامعهی امروز ایران، با نگاهی طنزآلود و انتقادی روبرو میشود. او در هر سه اپیزود، با مونتاژی هوشمندانه و در کنار همقرار دادن موقعیتهای متضاد، (مونتاژ: سپیده عبدالوهاب)، لحظههای تلخ و مضحکی را میآفریند. ژستگرفتن کریمزاده در برابر دوربینِ دو دختری که "تصادفی با مجری محبوب خود" در فروشگاه لباس برخورد کردهاند و عکس گرفتن با آنان، از جملهی این لحظات است؛ در این حال، روشنک روبروی آئینهی اتاقک ُپرو، مشغول بررسی کبودی دردناک زیر چشم خود است! استدلال کریمزاده برای منصرف کردن روشنک از رفتن به دادسرا و ارائهی شکایت علیه او، نیز یکی از دیالوگهای طنزآلود این فیلم است: «بابا، ترو خدا ول کن! از روز ازل مردا، زنارو زدند... خب، این تو خون ماست دیگه! بیا، آبروریزی نکن!»
عبدالوهاب، با ساختن فیلم کمدی "لطفاً مزاحم نشوید"، تلاشهای دستاندرکارانی که برای "حفظ این آبرو" میکوشند، به سخره گرفته است.
برای پیبردن به داستان اپیزودهای فیلم و دیدن نماهای آن، روی نشانهی » کلیک کنید: