خامنهای با بالابردن اغراق در خصوص آقای خمینی و قرار دادن او از لحاظ ویژگیهای شخصیتی در جایگاهی بالاتر از شیخ طوسی مشهور به «شیخ الطائفه" در جمع شیعیان اثنیعشری کوشید تا حامیان نظام بخصوص مرددها را با چاشنی تقدیرگرایی امیدوار کند.
برجسته سازی "ایمان" در رفتار فردی و جمعی بنیانگذار جمهوریاسلامی ایران شالوده اصلی سخنان خامنهای برای حل بحران درونی نظام بود تا حامیانی که در بیم و امید بسر میبرند و یا در مواجهه با نارضایتیهای گسترده و فزاینده اجتماعی دچار سرخوردگی شدهاند را امیدوار بکند که این سختیها تمام شده و نظام توان عبور از بحران کنونی را دارد. او "ایمان" را باور به "وعدههای الهی" توصیف کرد. در واقع او خطاب به حامیان مردد و افرادی که در آستانه ریزش هستند این قوت قلب را بدهد که بیاعتنا به واقعیتهای موجود وسختیها و موانع چشمانداز ترسیمی آرزواندیشانه و تقدیرگرایانه او را بپذیرند.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
این سخنان آشکارا در واکنش به پسامدهای جنبش انقلابی "زن زندگی آزادی" است که در تداوم جنبشها و حرکتهای اعتراضی قبلی پرتوانتر از آنها موجودیت نظام را به چالش طلبید. هنوز ضربات متزلزلکننده این جنبش بر پیکره نظام ترمیم نشدهو ثبات در عرصه سیاسی دچار برقرار نگشتهاست. جنبش یادشده که در نقش عامل شتابدهنده در گذار انقلابی ظاهرشد، در گسترش نافرمانی مدنی علیه حجاب اجباری، آشکارسازی تقاضای زیاد برای تغییر جمهوریاسلامی و ریختهشدن بیشتر ترس در جامعه دستاوردهای ماندگار داشتهاست.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
در جای جای سخنان خامنهای در ١٤ خرداد خشم و هراس از جنبش انقلابی "زن زندگی آزادی" قابل مشاهده بود. او کوشید پررنگتر از قبل آن را به توطئه کشورهای غربی به عنوان "دشمنان ایران و اسلام" جلوه دهد که به نظر او با بازیگری برخی از فعالان مهاجرت کرده به خارج از کشور، صحنهگردانی سازمانهای اطلاعاتی خارجی و مشارکت افراد "غافل، احساساتی و کمعمق" و "اراذل و اوباش" انجام شد. ارجاع همیشگی به "کید دشمن" در سخنان خامنهای این بار برای توجیه ناتوانی نظام در متوقف کردن اعتراضات و گسترش چند ماهه آن بود و در عینحال پذیرش تلویحی این واقعیت که بحران تمام نشدهاست! او در پاسخ به گسترش نارضایتیها و نگرانیها در درون نظام و بین روحانیون حامی نظام بار دیگر اراده خود بر تداوم وضعیت موجود و رد تجدیدنظرطلبی را آشکار کرد.
به نظر میرسد که همچنان اعتبارزدایی از جنبش و عاملیت بخشیدن کاذب به دشمن در اعتراضات خیابانی، حربه خامنهای برای نادیدهگرفتن تقاضای تغییر در درون و بیرون از نظام است. کلیدواژه "دشمن" در اظهارات او ناظر به هر تغییر اساسی در سیاست داخلی و سیاست خارجی است. او رفسنجانی و خاتمی را به دلیل دفاع از امتیاز دادن به "دشمن" که منظور تنشزدایی با دولت آمریکا است نکوهش کرد که خود آماج برخوردهای تنبیهی قرار گرفتند! اما او خود را تجاهل و تغاقل میزند؛ تمامی تصمیمات کلان در سیاست خارجی در سه دهه گذشته با نظر مثبت و میدانداری او اتخاذ شده است که اکنون با مسئولیتگریزی میکوشد تبعات آنچه مصلحتسنجی تاکتیکی در توازن بخشی راهبردی بودهرا در نظر حامیان پرشورش مخفی کند. احضار اکبرهاشمی رفسنجانی به دادگاه و یا قراردادن ایران در "محور شرارت" از سوی جرج بوش پسر همه به دلیل تداوم سیاست خارجی ستیزهجو و کارشکنی خامنهای در سیاستخارجی تعاملی بود. حال او ماجرا را بر عکس کرده و نتیجه دلخواه را برای تدوام وضعیت موجود به مخاطبان القاء میکند.
خامنهای همچنین با آگاهی از ردشدن ادعاهایش در بوته واقعیتها سعی کرد تا خود را نسبت به مشکلات مطلع و آگاه نشان بدهد. در عین حال امیدآفرینی نیز بکند که مشکلات معیشتی و اقتصادی حل میشود. اما مشکل اصلی او آن است که با حفظ راهبردها و رویههای موجود در حوزههای سیاسی و فرهنگی و رویکردهای دستوری میخواهد بحران اقتصادی را مهار کند.
دیگر نکات مهم در سخنان خامنهای موارد زیر بودند:
-
اهمیت انتخابات مجلس دوازدهم
خامنهای اعلان کرد که در مورد انتخابات مجلس که در اسفند ماه سال جاری برگزار میشود در آینده به تفصیل صحبت میکند اما تاکیدات او نشان میدهد که این دوره از نظر او اهمیت بیشتری از دوره یازدهم دارد. احتمالا نظام تدارکات بیشتری برای گرمکردن تنور آن انجام میدهد.
-
تاکید بر جمهوریت
خامنهای برای نخستین بار مصباحیزدی را به دلیل برداشت غلط از نگاه آقای خمینی به "جمهوری" و طرح مصلحتی آن نکوهش کرد. او گفت: «تاکید ولیفقیه اول نظام بر جمهوری ابزاری و از سر روی دروایستی با مردم نبود بلکه اعتتقاد داشت»! تاکید بر جمهوریت کاذب و جمهور ناجمهور جمهوریاسلامی بخش دیگری از تمهیدات خامنهای برای ترمیم شکاف حکومت- ملت و ایجاد سراب را نشان میدهد. همچنین اقدامات تاکتیکی برای گشایشهای محدود و فریبنده را نیز ممکن میسازد.
-
نگرانی از بحران انسجام و اتحاد در بلوک قدرت
تحولات پس از دو خرداد ۷۶ را میتوان از زاویه بحران فزاینده و مهارناپذیر در انسجام و اتحاد جریان حاکم درک کرد؛ بحرانی که در گذر زمان گسترش پیدا کرده و در سایه خشونت و سرکوب دولتی باعث ریزش و لاغر شدن طبقه حاکم شده است. جنبش انقلابی "زن زندگی آزادی" موج جدیدی از اختلاف و ریزش در درون نظام ایجاد کردهو همچنین بر شمار مدافعان تجدیدنظر طلبی افزوده است. خامنهای با احساس خطر از یک سو و جلوگیری از تغییرات معنادار از سوی دیگر به دنبال کنترل این بحران است.
در مجموع خامنهای در برخوردی واکنشی و از سر هراس از زوال امید و گسترش یاس در بین حامیان حکومت و بخش خاکستری جامعه با اعتماد به نفس ناشی از دوران طولانی رهبری (۳۴ سال) میکوشد تا حامیان را نسبت به بقای حکومت امیدوار کند. همچنین با رجزخوانی و برخورد تبلیغی مخالفان و منفعان را نسبت به تغییر وضع موجود مایوس کند. اما رصد کردن مسائل سیاسی ایران نشان میدهد که آرزواندیشی او در ایجاد قدرت نرم و ترمیم مشروعیت از دست رفته بختی برای موفقیت ندارد. همچنین تزلزل ایجاد شده در درون نظام نیز بعید است ترمیم شده و میزان انسجام در هیئت حاکمه به قبل از جنبش انقلابی "زن زندگی آزادی" برگردد. البته هنوز ترکی در هسته سخت قدرت ایجاد نشده و یا دستکم در سطح بیرونی ظاهر نگشته است.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.