زندگی استیو جابز بر پرده سینما
۱۳۹۴ آبان ۲۸, پنجشنبهوقتی دنی بویل، کارگردان فیلم "استیو جابز"، مایکل فسبندر، هنرپیشهی ۳۸ سالهی آلمانی ـ ایرلندی را برای بازی در نقش پایهگذار کمپانی اپل انتخاب کرد، اعتراض بسیاری از دستاندرکاران بانفوذ تهیهی این فیلم را برانگیخت. این سینماشناسان استدلال میکردند که فسبندر از نظر فیزیکی و چهره شباهت چندانی با مدیر عامل متوفی اپل ندارد. فسبندر که پیشتر در فیلمهای "میلیونر زاغه نشین" و "۱۲۷ ساعت" خوش درخشیده بود، هم همین نظر را داشت و میگفت که کریستین بیل، انتخاب اول بازی برای این نقش، هنرپیشهی مناسبتری است.
برای بویل، ولی شباهت ظاهری چندان اهمیتی نداشت. او میخواست جوهر یک زندگی پرتلاطم را که در وجود مردی خلاق، ناآرام و خودرای نهفته بود به نمایش بگذارد. بویل میخواست به آن نیرو و انرژی سازنده و آفرینندهای که به جابز امکان داد در طول زندگی ۵۶ سالهی خود جهانی را دگرگون سازد، جان ببخشد.
این نیرو و انرژی از لحظهای که فیلم "استیو جابز" آغاز میشود، در همهی اجزای آن، در نماها، در حرکت و زاویهگیری دوربینها، در خطوط چهرهی بازیگران، در نحوهی حرف زدن آنان، حتی در ردیف کردن تند و مسلسلوار واژهها و ادای آنها و بسیاری از نشانههای تصویری دیگر دیده میشود.
بیشتر بخوانید: مکینتاش ۳۰ ساله شد؛ کامپیوتری که دنیا را دگرگون کرد
جابز در این فیلم، تنها آلبرت اینشتین جهان کامپیوتر نیست، سیسرونی هم هست که همه را مجذوب جملات قصار خود میسازد و با شیوههای ناپلئونی همهی مخالفتها و مقاومتها را درهم میشکند و سرزمینهای دنیای مجازی را یکی پس از دیگری فتح میکند. جابز هم مانند ناپلئون معتقد بود که واژهی "ناممکن" تنها در قاموس افراد معمولی پیدا میشود.
فیلم "استیو جابز" با نمایی در اثبات همین باور و غلبه بر یکی از همین "ناممکنها" آغاز میشود. این اولین اپیزود نیمساعتهی فیلم، به زندگی جابز در پیوند با یکی از سه رویداد مهم جهان فنآوری نوین میپردازد و پیرامون درگیریهای پشت پردهی مراسم معرفی نخستین محصول اپل مکنتاش (۱۹۸۴) میچرخد. دو اپیزود دیگر، مراحلی را که در آنها "نکست" (۱۹۸۸) و سپس "آیپاد" (۲۰۰۱) طرحریزی شدند، به تصویر میکشند.
غلبه بر "ناممکنها"
در اپیزود نخست، جابز چند دقیقه پیش از آغاز مراسم گشایش در مییابد که "مک" به دلایل فنی نمیتواند طبق برنامه با گفتن "سلام" به تماشاگران خوشآمد بگوید. اندی هرتسفلد (با بازی مایکل استولبارگ) به عنوان رئیس "گروه برنامهریزی و توسعه اپل" این خبر را به او میرساند و درگیریهای لفظی شدید به نشانهی نبرد قدرت میان این دو آغاز میشود. جابز همه پیشنهادهای هرتسفلد، دوست دیرینه و قابل اعتمادش را که در گاراژ منزل پدرخواندهی خود با کمک او برنامهی اولیهی رایانه را طرحریزی کرده بود، رد میکند و با تحت فشار قرار دادن او حرف خود را به کرسی مینشاند: سرانجام پس از بحث و گفتوگوهای بسیار مراسم گشایش معرفی "مک" با سلام ملیح این "کامپیوتر راهگشا" شروع میشود.
جابز در فیلم بویل این روش خودکامانه را که اغلب با تفرعن و تحقیر دیگران همراه است، در سراسر فیلم و در تمام درگیریها و کشمکشهای زندگی خود به عنوان کارفرما، رئیس، شریک سهامدار، پدر ناخواسته، دوست پسر پیشین و غیره پی میگیرد و از این طریق ایدهها و برداشتهای خود را به مرحلهی اجرا میگذارد. او راز موفقیتش را در داشتن مهارت برای بازی کردن نقش یک "رهبر ارکستر" میداند. اندی هرتسفلد، یک بار در درگیریای لفظی که جدایی همیشگی این دو "یار دبستانی" از یکدیگر را رقم میزند، به او میگوید: «تو نه مهندسی، نه طراح. تو حتی بلد نیستی یک میخ به دیوار بکوبی. ولی آدم مرتب اقلا ده بار در روز میشنوه که استیو جابز یک نابغه است. چرا؟ چطور؟» جابز در پاسخ میگوید: «هر نوازندهای تو ارکستر فقط ساز خودش رو میزنه. من ولی یک ارکستر رو رهبری میکنم.»
رئیس، شریک و پدری نامحبوب
دنی بویل، اما با تصاویری گویا نشان میدهد که این "رهبر نابغه ارکستر " هنگامی که بعضی از نتهای قطعهی موسیقیای که در حال رهبری آن است خوشنوا نمییابد، بیملاحظه آنها را حذف و آهنگ خودساختهاش را جانشین آن میکند. در این میان دیگران جز تن در دادن به خواستهای او و اجرای دستورهایش چارهای ندارند: این رفتار نه تنها در مناسبات کاری، از جمله در درگیری با جونا هافمن (کیت وینسلت) رئیس وقت بخش بازاریابی مکنتاش، جان اسکولی (جف دانیلز)، مدیر اجرایی پیشین اپل، استیو وزنیاک (ست روگن) پایهگذار دیگر اپل، جلوه میکند، بلکه در روابط عاطفی او با نزدیکان خود نیز بازتاب مییابد: برخورد جابز با لیزا برنان که ابتدا حاضر نبود او را به عنوان فرزند خود به رسمیت بشناسد و نیز رابطهاش با کریسان برنان (کاترین واترسن)، دوست دختر پیشین خود و مادر لیزا، از جملهی این مناسبات است.
بیشتر بخوانید: "انقلاب استیو جابز" به روی صحنه اپرا میرود
دنی بویل همچنین کوشیده با تقسیم فیلم به دو بخش و فیلمبرداری آنها بهطور جداگانه، تضادهای مضمونی فیلم را از نظر تکنیکی نیز قابل لمس کند. به عنوان مثال نماهای "بازگشت به گذشته"، از جمله صحنههای مربوط به "گاراژ جابز" که اپل در آن متولد شد، روی فیلم ۱۶ میلیمتری و رویدادهای پس از تولید آن که در جهان دیجیتال رخ میدهند، روی فیلم ۳۵ میلیمتری فیلمبرداری شده تا فضا، تضاد و تفاوت این دو دنیا با تصویر هم قابل انتقال باشد.
"منابع بکر"
دنی بویل که در سال ۲۰۰۸ برای ساختن فیلم "میلیونر زاغهنشین" اسکار بهترین کارگردانی را از آن خود کرد، کوشیده است در "استیو جابز" با پرداخت تصویری این روابط، چهرههای گوناگون این شخصیت سرشار از تضاد را به نمایش بگذارد. او در این راه بر فیلمنامهی پرکشش آرون سورکین تکیه کرده است که به نوبهی خود از اطلاعاتی که در کتاب والتر ایساکسون، روزنامهنگار آمریکایی در بارهی زندگی بنیانگذار اپل بهدست داده، استفاده کرده است. این کتاب هنگامی که جابز هنوز زنده بود، به بازار آمد و مورد تایید او نیز قرار گرفت.
سورکین که در سال ۲۰۱۰ بهخاطر فیلم "شبکهی اجتماعی" ساختهی دیوید فینچر، برندهی اسکار بهترین فیلمنامهی اقتباسی شد، همچنین از خاطرات و اطلاعات منتشرنشدهای که لیزا جابز، دختر و استیو وزنیاک، همکار او در اختیارش گذاشتهاند، استفاده کرده است. این نخستین بار است که این دو در تهیهی فیلمی دربارهی این "نابغهی کامپیوتر" با دستاندرکاران آن همکاری میکنند. استیو وزنیاک، در مصاحبهای با مجلهی "دِدلاین" در این باره گفته، هنگام تماشای فیلم احساس میکرده که استیو جابز زنده شده است.
برخوردهای خشن جابز در جریان تولید و عرضهی محصولات اپل در فیلم، از نگاه استیو وزنیاک روایت میشود و روابط پرتنش و نامهربانانهی میان پدر و دختر از دید لیزا برنان. او یک بار در بحبوحهی درگیریهای خود با جابز، او را سرزنش میکند و میگوید: «تو پولت از پارو بالا میره و ارزش سهام شرکتت هر روز بیشتر میشه. چطور میتونی ببینی که دخترت و مادرش با پول دولت زندگی میکنن؟» این روابط پس از این که جابز به موفقیتهای چشمگیری دست مییابد، تغییر میکند و صورتی "انسانی" به خود میگیرد.
سومین منبع مورد استفادهی سورکین، آرشیو شخصی آلکس گیبنی، سینماگر آمریکایی بوده که فیلمی به نام "مستند استیو جابز" در بارهی زندگی او تهیه کرده است.
استقبال منتقدان و تردید تماشاگران
اکران فیلم "استیو جابز" در نیویورک با واکنش مثبت بسیاری از منتقدان روبرو شد. برخی از این منتقدان به ویژه بازی درخشان مایکل فسبندر را تحسین کردند و برخی دیگر علاوه بر تمجید از نقشآفرینی او، عوامل برجستهی دیگر آن را ستودند.
مجله "واریتی"، از جمله نوشته است که فسبندر در نقش جابز پردهی سینما را به تسخیر خود در آورده، هر چند شخصیتی که او بازی میکند، ابدا دوست داشتنی نیست. منتقد این مجله در ادامهی این تمجید، فسبندر را کاندید اصلی دریافت اسکار آتی برای بهترین بازیگر مرد دانست. او در پایان نقد خود نوشته: «مایکل فسبندر، دنی بویل، کارگردان فیلم و نویسندهی فیلمنامهی آن آرون سورکین، فیلمی درخشان، هوشمند و درخور شخصیت جابز ساختهاند.»
"هالیوود ریپورتر" نیز "استیو جابز" را مورد تحسین قرار داده و نوشته که این فیلم "بیشک گزینش اول تماشاگران هوشمند سینما در پاییز امسال" خواهد بود. منقد این رسانه ضمن تمجید از بازی فسبندر تاکید کرده که او چندین گام از دیگر بازیگران پیش است.
سایت "ایندیوایر" نیز این فیلم را یکی از مهمترین گزینههای اسکار دانسته و بازی فسبندر و کیت وینسلت را تحسین کرده است.
"گاردین" نقد پیچیدهتری از این فیلم ارائه داده و آن را بهترین فیلم بویل دانسته است. منتقد این نشریه، با اینحال از نحوهی "ارائه ستایشگونهی زندگی جابز" انتقاد کرده است.
مجلهی "شیکاگو تریبون" هم در کنار ستایش از نکات مثبت فیلم برخی جنبههای آن، از جمله کمرنگ بودن بار دراماتیک داستان را مورد انتقاد قرار داده است.
با وجود واکنش مثبت رسانهها و منتقدان فیلم نسبت به "استیو جابز"، ظاهرا استقبال تماشاگران از آن چندان چشمگیر نبوده است: در پایان هفتهی اول نمایش فیلم در آمریکا، تنها نیم میلیون دلار بلیط به فروش رفته است.
انتقاد اپل
جانشین جابز، تیم کوک، در یک برنامهی تلویزیونی پربیننده نیز از فیلم انتقاد کرده و تهیهی آن را "تلاشی فرصتطلبانه که برای بهدست آوردن پول بیشتر صورت گرفته" ارزیابی کرده است. او پیشتر، پس از انتشار زندگینامهی جابز به قلم والتر ایساکسون، به طرح جنبههای منفی شخصیت او در کتاب خرده گرفته و گفته بود: «من هرگز حاضر نبودم با چنین آدمی داوطلبانه همکاری کنم.» تیم کوک، در آن برنامهی تلویزیونی یادآور شد که البته او هنوز فیلم را ندیده است.
آرون سورکین در مصاحبهای با "هولیوود ریپورت" در پاسخ به کوک او را به "مقدسنمایی" متهم کرده و گفته است که «کوک بهتر است اول فیلم را ببیند.» سورکین در این گفتوگو همچنین به شرایط غیرانسانی کار در کارخانههای تولیدی لوازم یدکی اپل در چین اشاره و از نحوهی مدیریت کوک انتقاد کرده است.