نگرانیهای چند جانبه چین در بحران سوریه
۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعهاکتبر سال ۲۰۱۱ زمانی که تصویب اولین قطعنامه پیشنهادی شورای امنیت در محکومیت اعمال خشونت توسط رژیم اسد در سوریه با رای منفی روسیه و چین به شکست انجامید، بسیاری موضع چین را نشانه آغاز رفتاری متفاوت از سوی این کشور در عرصه بینالمللی یافتند. نشریه گلوبال تایمز، از رسانههای عمدهای که نظرات محافل رهبری چین را بازتاب میدهد علناً نوشت که دوره رایهای ممتنع چین در شورای امنیت به سر آمده و از این پس چین همانگونه رای خواهد داد که به سود دیدگاهها و منافع خود میبیند.
در سالهای اخیر چین به رغم تلاشهای آشکار و خزنده برای گسترش نفوذ و منافع اقتصادیاش در گوشه و کنار جهان کمتر در تلاش برآمده که از قدرت فزاینده اقتصادی خود، در مجامع و تصمیمگیریهای بینالمللی ترجمانی سیاسی به دست دهد و از رفتار و رویکردهای احتیاطآمیز سنتیاش فاصله گیرد. رای ممتنع چین در ماه مارس ۲۰۱۰ به قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت در باره ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فرار لیبی نیز بیارتباط با این رویکرد نبود.
جهانیشدن خوب است اما ...
اما روند اجرای قطعنامه یادشده توسط نیروهای ناتو که شکل پشتیبانی از نیروهای مخالف دولت قذافی به خود گرفت و نهایتاً به سقوط این رژیم انجامید چیزی نبود که با منافع و دیدگاههای رهبری چین سازگار باشد. از همین رو قدرتهای غربی از سوی پکن متهم شدند که «قطعنامه را در جهت منافع و مصالح خود نقض کردهاند» و «مانع راه حل سیاسی برای بحران لیبی با تشدید آتش جنگ شدهاند.»
استدلال چین به ویژه در توجیه موضع منفیاش به دخالت سازمان ملل در بحران سوریه پیوسته این بوده است که دخالت سیاسی و نظامی از خارج در بحرانهای ملی و منطقهای بیش از آن که به حل این بحرانها بیانجامد، به تشدید آنها کمک میکند. شکنندگی اوضاع در افغانستان و عراق و لیبی کنونی هم از جمله مواردی هستند که پکن برای توجیه استدلال خود به آنها استناد میکند.
چین گرچه از جهانیشدن اقتصاد بیشترین بهرهها را به سود تحکیم و گسترش اقتصاد خود برده، ولی مخالف آن است که جهانیشدن ارزشهایی همچون مشارکت همگانی در تعیین سرنوشت خویش و یا حقوق بشر را هم شامل شود تا دولتها نتوانند هر گونه که خواستند با مردمانشان تا کنند. در همین راستاست که رهبری پکن همچنان بر لزوم رعایت «استقلال و حاکمیت ملی کشورها و عدم دخالت در امور داخلی آنها» تاکید دارد و بحثهای یکی دو دهه جاری در سازمان ملل در باره ایجاد زمینه برای دخالت بینالمللی در بحرانهای داخلی کشورهایی که دولتهای آنها قادر به ایفای نقش خود در حمایت و پاسداری از حقوق مردم خود نیستند را در جهت منافع و دیدگاههای خود نمیبیند. نگرانی از این بابت که این گونه دخالتها به «حربهای برای گسترش حوزه نفوذ رقبای غربی» بدل شود، یکی از دلایل نگاه منفی یادشده است.
سوریه میتواند آغاز کار باشد
به ویژه تنش در تبت و مناطق مسلماننشین چین و نقض حقوق بشر در این منطقهها زمینههایی هستند که رهبری پکن نگران است روزی چنان ابعادی بگیرند که دخالتهای مشروعیتیافته بینالمللی در باره آنها نیز در دستور کار قرار گیرد و نهادهای بینالمللی برای حل آنها نیز فشار بیشتری را متوجه دولت چین کنند.
البته چین منافع استراتژیک معینی هم در خاورمیانه و شمال آفریقا دارد و نمیخواهد موازنه قدرت در این مناطق به سرعت به سمت غرب متحول شود. سوریه شریک اقتصادی کوچکی برای چین است و کل تجارت دو کشور از حدود دو میلیارد دلار فراتر نمیرود. منابع نفتی سوریه هم چندان زیاد نیست که توجه چین را به خود جلب کند. از این رو برای پکن در فعل وانفعالات سوریه، بیش از همه جابهجا نشدن موازنه قدرت در منطقه حائز اهمیت است.
ایران، هم به لحاظ ژئوپلتیک و هم به لحاظ اقتصادی و انرژیایی بسیار بیشتر از سوریه برای چین از اهمیت برخوردار است. پکن به شدت نگران است که پس از جابهجایی احتمالی قدرت در سوریه و برافتادن رژیم « مستقل و ضدغربی» آن، جمهوری اسلامی ایران نیز بیش از پیش در انزوا و فشار قرار گیرد. این فشارها اگر به این یا آن صورت به تغییرجهتگیریهای بینالمللی ایران و عادیشدن مناسبات آن با غرب بیانجامد به شدت بر قدرت مانور سیاسی و اقتصادی چین در منطقه تاثیر میگذارد و آن را به سود رقبای غربی محدودتر و محدودتر میکند. در واقع مواضع چین در سه بحران عمده بینالمللی، یعنی بحران اتمی کره شمالی، مناقشه هستهای ایران و بحران سیاسی در سوریه در وجه عمده از انگیزههایی ناشی میشود که بر تامین منافع ژئوپلتیک، اقتصادی و انرژیایی این کشور و محدودسازی قدرت رقبا در این زمینهها استوار است.
گرفتن ژست بیطرفانه
سیاستهای نسبتاَ سرسختانهتر چین (همراه با روسیه) در شورای امنیت در رد دو قطعنامه سوریه در ماههای اکتبر و فوریه البته بر مناسبات این کشور با غرب و ممالک قدرتمند عربی و اتحادیه عرب تاثیرات منفی محسوسی بر جای گذاشته است. محدودسازی این تاثیرات از جمله عواملی بود که پکن را واداشت در ماه مارس حداقلهایی از تلاش برای حل بحران در سوریه را به نمایش بگذارد و با بیانیهای در شورای امنیت موافقت کند که بر پشتیبانی از ماموریت کوفی عنان و طرح شش مادهای او برای حل بحران سوریه استوار است. تعیین یک نماینده ویژه در مورد بحران سوریه و رأی مثبت به قطعنامه ۲۰۴۳ که بر اعزام صلحبانان سازمان ملل به سوریه و پیشبرد چارچوبی برای حل بحران سیاسی این کشور مبتنی است، جزیی دیگر از نرمشهای یادشده پکن است.
چین بهتازگی به ویژه از زبان ون جیابائو، نخستوزیر خود بیش از پیش تاکید کرده که در بحران سوریه دارای "موضعی بیطرفانه" است و تنها تلاشش این است که این بحران از راههای سیاسی حل و فصل شود. «حمایت از بیانیه سازمان ملل و قطعنامه ۲۰۴۳» هم با همین استدلال توجیه میشود.
سخنگویان دولت چین و رسانههای این کشور حالا دیگر کمتر کتمان میکنند که در سوریه نیروهای دولتی به سرکوب و خشونت متوسل میشوند، ولی همزمان تاکید میکنند که اپوزیسیون مسلح نیز به اعمال مشابهی دست میزند. این مواضع "بیطرفانه" البته همچون گذشته با مخالفت با هرگونه "تحریم و مداخله از خارج" در امور سوریه تکمیل و بدرقه میشود.
این که دولت چین تا کی میتواند مواضع کنونی خود را ادامه دهد، پرسشی است که پاسخ آن بیش از هر چیز به روند تحول اوضاع در خود سوریه بستگی دارد. عدم موفقیت طرحهایی مانند طرح کوفی عنان و بالاگرفتن بیشتر تنش در سوریه، چین را در ادامه موضعگیریهای تا کنونیاش با مشکلات بیشتری مواجه خواهد کرد.